بخش ۲ - اندر جوهر انسان
مبدا امر جوهر انسان
قابل علم کرد در پی آن
آلتی از کرم بدو بخشید
که بدان نیک را ز بد بگزید
دادش ایجاب و سلب هر تحقیق
در جهان تصور و تصدیق
چون رقم بر وجود انسان راند
«اعملوا صالحا» بر ایشان خواند
ما همه ناقصیم و اوست تمام
ابدا ذوالجلال و الاکرام
وحدت او مقدس از تمثیل
صنعت او منزه از تحلیل
من نگویم که جان جان است او
هر چه گویم ورای آن است او
او مبراست از «هنا» و «هناک»
ز اول فکر و آخر ادراک
نیست سوی حقیقت الله
نفی و اثبات «لا» و «هو» را راه
هر چه ادراک آن کند افهام
یا بود در تصور اوهام
گر همه مغز هست و گر همه پوست
هر چه موجود ازوست بل همه اوست
جز وجود خدای در دو جهان
دومین نقش چشم احول دان
امر را اوست اول و آخر
خلق را اوست باطن و ظاهر
خانههای تن از دریچهٔ جان
هست روشن به نور «الرحمن»
هست او نور آسمان و زمین
پرتو نور اوست روح امین
هر که را در میان جان نور است
مغز جانش برای آن نور است
کند اندر زجاجهٔ مصباح
شام مشکوة را بدل به صباح
جان چو با نور همنشین باشد
آهن از آتش آتشین باشد
دوست تشبیه نور کرد به نار
نیک از آن روز گشت ما را کار
چون که معشوق روی بنماید
بصرم را بصیرت افزاید
هیچ کس زان نظر سبق نبرد
تا به نور خدای مینگرد
گر تو کردی به چشم خویش نگاه
«انه ناظرا بنور الله»
چون تقرب کنی به طاعت دوست
چشم و گوش و زبان و مغز تو اوست
چون بدو گویی و بدو شنوی
پیش هستی او تو نیست شوی
چون ز خورشید شد ضیا پیدا
چون نگردد ستاره ناپیدا؟
هیچ طالب به خود درو نرسید
روی او هم بدو توانی دید
خاک را نیست ره به عالم پاک
جان مگر هم به جان کند ادراک
در ثنایش کسی که خاموش است
نیش اندیشه در دلش نوش است
گنگ گشتم درو و «ما احصی»
« و ثناء علیه لااحصی»
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مبدا امر جوهر انسان
قابل علم کرد در پی آن
هوش مصنوعی: آغاز وجود انسان را به گونهای شکل داد که قابلیت دانستن و آموختن را پیدا کند و در این مسیر پیش برود.
آلتی از کرم بدو بخشید
که بدان نیک را ز بد بگزید
هوش مصنوعی: وسیلهای از کرم به او بخشیدند تا با کمک آن بتواند نیکو را از بد تشخیص دهد.
دادش ایجاب و سلب هر تحقیق
در جهان تصور و تصدیق
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بینش و شناخت واقعی، با تأکید بر اصول و قواعد خاصی، قادر به تأثیرگذاری بر تمامی جنبههای زندگی و واقعیتهای موجود در جهان است. به عبارت دیگر، هر نوع شناخت و درک در زندگی ما تحت تأثیر حقیقت و واقعیتهایی است که آنها را تجربه میکنیم و مورد تأیید قرار میدهیم.
چون رقم بر وجود انسان راند
«اعملوا صالحا» بر ایشان خواند
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند خواسته است تا بر روی وجود انسان آثار و نشانههایی به جا بگذارد، به او فرمان میدهد که اعمال نیک انجام دهد.
ما همه ناقصیم و اوست تمام
ابدا ذوالجلال و الاکرام
هوش مصنوعی: ما همه انسانها نواقصی داریم، اما خداوند است که کمال مطلق و جلال و کرامت بیپایان دارد.
وحدت او مقدس از تمثیل
صنعت او منزه از تحلیل
هوش مصنوعی: او واحد و یگانه است و از هر نوع تشبیه و تصویری مقدس و پاک است. درک یا تحلیل او فراتر از هر گونه صنعت و زایشی قرار دارد.
من نگویم که جان جان است او
هر چه گویم ورای آن است او
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بگویم که او جان است، زیرا هرچه بگویم فراتر از آن است.
او مبراست از «هنا» و «هناک»
ز اول فکر و آخر ادراک
هوش مصنوعی: او از کلیه مرزبندیهای مکان و زمان آزاد است و هیچگونه محدودیتی در فکر و درک ندارد.
نیست سوی حقیقت الله
نفی و اثبات «لا» و «هو» را راه
هوش مصنوعی: مسیر رسیدن به حقیقت الهی، نه در انکار و نه در اثبات است. در واقع، میان این دو مفهوم، نمیتوان به درک واقعی از خداوند دست یافت.
هر چه ادراک آن کند افهام
یا بود در تصور اوهام
هوش مصنوعی: هر چیزی که انسان قادر به درک آن باشد، یا در ذهنش به خیال و تصوراتش تبدیل میشود.
گر همه مغز هست و گر همه پوست
هر چه موجود ازوست بل همه اوست
هوش مصنوعی: هرچند که موجودات مختلف ممکن است شکل و ظاهر متفاوتی داشته باشند، اما در نهایت همه آنها از یک منبع و جوهر واحد نشأت میگیرند و همه چیز در اصل به یک حقیقت واحد مرتبط است.
جز وجود خدای در دو جهان
دومین نقش چشم احول دان
هوش مصنوعی: تنها وجود خداوند در دو عالم، دومین نشانه و شکل چشم احول را بدان.
امر را اوست اول و آخر
خلق را اوست باطن و ظاهر
هوش مصنوعی: اوست که در آغاز و انجام هر چیزی وجود دارد و تمامی مخلوقات اوست که درون و بیرونشان به او وابسته است.
خانههای تن از دریچهٔ جان
هست روشن به نور «الرحمن»
هوش مصنوعی: خانههای بدن از طریق روح و جوهر وجود، به نور رحمانیت روشن و پرنور میشوند.
هست او نور آسمان و زمین
پرتو نور اوست روح امین
هوش مصنوعی: او نور و روشنایی آسمان و زمین است و پرتو نورش روحی است که امانتدار است.
هر که را در میان جان نور است
مغز جانش برای آن نور است
هوش مصنوعی: هر کس که در درون خود روشنی و نور معنوی دارد، جان و روح او به خاطر آن نور و روشنایی است.
کند اندر زجاجهٔ مصباح
شام مشکوة را بدل به صباح
هوش مصنوعی: در این بیت به معنای اینکه درون شیشه چراغ، نور زنده و روشنی وجود دارد که میتواند به صبح و روشنی تبدیل شود، اشاره شده است. این تصویرسازی به انتقال محتوای درون به بیرون و ایجاد نور و روشنایی در فضا اشاره دارد.
جان چو با نور همنشین باشد
آهن از آتش آتشین باشد
هوش مصنوعی: وقتی که روح با نور و صفا همراه باشد، مانند آهنی خواهد بود که از آتش زبانه میکشد و دگرگونی پیدا میکند.
دوست تشبیه نور کرد به نار
نیک از آن روز گشت ما را کار
هوش مصنوعی: دوست ما را به نیکویی نور تشبیه کرد و از آن روز زندگیمان تغییر کرد.
چون که معشوق روی بنماید
بصرم را بصیرت افزاید
هوش مصنوعی: وقتی محبوب خود را نشان میدهد، بینایی من افزایش مییابد و روشنتر میشود.
هیچ کس زان نظر سبق نبرد
تا به نور خدای مینگرد
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته از آن دیدگاه پیشی بگیرد، تا زمانی که به نور خدا نگاه کند.
گر تو کردی به چشم خویش نگاه
«انه ناظرا بنور الله»
هوش مصنوعی: اگر تو با چشمان خود بنگری، در آن زمان به نور خداوند نگاه کردهای.
چون تقرب کنی به طاعت دوست
چشم و گوش و زبان و مغز تو اوست
هوش مصنوعی: هرگاه که به انجام فرامین و محبت دوست نزدیکی کنی، تمام وجودت از جمله چشم، گوش، زبان و ذهن تو، به او تعلق پیدا میکند.
چون بدو گویی و بدو شنوی
پیش هستی او تو نیست شوی
هوش مصنوعی: وقتی با او سخن بگویی و او را بشنوی، وجود او باعث میشود که خودت را فراموش کنی و از خودت دور شوی.
چون ز خورشید شد ضیا پیدا
چون نگردد ستاره ناپیدا؟
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید آشکار میشود، چگونه میتواند ستارهها پنهان بمانند؟
هیچ طالب به خود درو نرسید
روی او هم بدو توانی دید
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست به هدف خود برسد، او نیز نمیتواند چهرهاش را به کسی نشان دهد.
خاک را نیست ره به عالم پاک
جان مگر هم به جان کند ادراک
هوش مصنوعی: خاک نمیتواند به دنیای روحانی و پاک دسترسی پیدا کند، جز این که با جان خود، درک و شناختی عمیق پیدا کند.
در ثنایش کسی که خاموش است
نیش اندیشه در دلش نوش است
هوش مصنوعی: کسی که در مورد ستایش او سکوت کرده، در دل خود اندیشههایی دارد که برایش مانند نوش درمانی است.
گنگ گشتم درو و «ما احصی»
« و ثناء علیه لااحصی»
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از حیرت و ناباوری اشاره میکند. او در شگفتی است که چگونه میتوان به وصف و ستایش چیزهایی که بیپایان و نامتناهی هستند، پرداخت. این بیان نشاندهنده عمق احساس او و دشواری در بیان حقایق و ویژگیهای بینهایت است.
حاشیه ها
1388/10/11 22:01
سیاهکالی
قاعدتاً باید چنینی باشد:
جز وجود خدای در دو جهان
دومین نقش چشم احول (و نه احوال) دان
که این گونه، با وزن و معنا بیشتر می خورد.
(احول: یک چشمی)
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1389/02/08 01:05
مسعود جمالی
با تشکر از آقای سیاهکلی، معنای احول چشم چپ است که به فارسی لوچ و "دوبین " هم میگویند.
معنا هم کاملا روشن است. همانطور که چشم سالم از هر چیزی یکی بیشتر نمیبیند، اگر جز خدای واحد وجودی در عالم ببینی مانند لوچ ها هستی که یمی را بخاطر ناسالم بودن دستگاه بینایی 2 تا میبینند.
با تشکر