گنجور

لمعۀ هفتم

عشق در همه ساریست، ناگزیر جمله اشیاءاست و کیف تنکر العشق و مافی الوجود الاهو، ولولاالحب ماظهر ماظهر، فبالحب ظهر الحب سارفیه،‌بل هو الحب کله، ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود، از محبوبی به محبوبی

شعر
شعر
قطعه
شعر
بیت
بیت
بیت
نقل فئوادک حیث شئت من الهوی
ما الحب الا للحبیب الاول

هر کرا دوست داری او رادوست داشته باشی، و بهرچه روی آوری،‌روی بدو آورده باشی، واگر ندانی.

فکل مغریب محبوبی دین له
جمیعهم لک قددانواو ما فطنوا
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند واگر نه سوی تو است
جز ترا چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی تو است

غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هرچه را دوست دارند، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهرحسن باشد، یا بهر احسان، و این هر دو غیر او را نیست.

فکل ملیح حسنه من جمالها
معارله، بل حسن کل ملیحة

الاآنست که پس پردۀ اسباب و چهرۀ احباب محتجب است، نظر مجنون هرچند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه‌ای بیش نیست و لهذا قال: می عشق و عف و کتم و مات، مات شهیدا نظر مجنون در حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است و اگرچه مجنون نداند. ان الله جمیل: غیر او را نشاید که جمال باشد.

آن را که بخود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟

و هو یحب الجمال جمال محبوب بذات خود است، اوست که بچشم مجنون نظر بجمال خود کند در حسن لیلی،‌ و بدو خود را دوست می‌دارد.

مرد عشق تو هم توئی، که توئی
دایماً بر جمال خود نگران

پس بر مجنون که نظرش در آینه دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه حسن لیلی بر جمال مطلق آید.

این چنین عاشقی که می‌شنوی
در همه آفاق گردش نیست

٭٭٭

دعوی عشق مطلق مشنو ز نسل انسان
کانجاکه شیر عشق است انسان چه کار دارد؟

هرچه بینی جمال اوست،‌ پس همه جمیل باشد،‌ لاجرم همه را دوست دارد، و چون درنگری خود را دوست داشته باشد، هر عاشقی که بینی جز خود را دوست ندارد، زیرا که در آینه ز روی معشوقی جز خود را نبیند، لاجرم جز خود را دوست نگیرد. المؤمن مرآة المؤمن،‌ و الله المؤمن. بیان این همه می‌گوید.

تو دیده بدست آر، که هر ذره ز خاک
جامیست جهان نمای،‌ چون در نگری

اینکه بینی که محب در آینۀ ذات خود صورت محبوب بیند، آن محبوب باشد که صورت خود را در آینۀ محب می‌بیند زیرا که شهود محب ببصر بود، و بصر او بمقتضای: کنت سمعه و بصره ویده و لسانه، عین محبوب است،‌پس هرچند عاشق بیند و داند و گوید و شنود، همه عین محبوب آمد. فانما نحن به وله، و لباس محب و محبوب و طالب و مطلوب و مستمع و سمیع و مطاع و مطیع از روی ظهور همه یکی آمد، اما فهم هر کس کجا رسد؟

هر گدائی مرد سلطان کی شود؟
پشه‌ای آخر سلیمان کی شود؟
نی عجب این است کان مرد گدا
چون که سلطان است، سلطان کی شود؟
بوالعجب کاریست،‌بس نادر رهی
کاین چو عین او بود، آن کی شود؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق در همه ساریست، ناگزیر جمله اشیاءاست و کیف تنکر العشق و مافی الوجود الاهو، ولولاالحب ماظهر ماظهر، فبالحب ظهر الحب سارفیه،‌بل هو الحب کله، ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود، از محبوبی به محبوبی
هوش مصنوعی: عشق در همه جا جریان دارد و جزو اجتناب‌ناپذیر هر چیز است. تمام هستی مملو از عشق است و اگر عشق نبود، هیچ چیزی به وجود نمی‌آمد. عشق باعث ظهور همه چیزهاست و خود عشق نیز پایه و اساس همه چیز است. همچنین اگرچه ذات محب و عشق او نمی‌تواند از بین برود، اما فقط می‌تواند از یک محبوب به محبوب دیگری منتقل شود.
نقل فئوادک حیث شئت من الهوی
ما الحب الا للحبیب الاول
هوش مصنوعی: دل خود را هر جا که می‌خواهی در عشق به گردش درآور. زیرا عشق جز برای محبوب نخستین نیست.
هر کرا دوست داری او رادوست داشته باشی، و بهرچه روی آوری،‌روی بدو آورده باشی، واگر ندانی.
هوش مصنوعی: هر کسی را که دوست داری، او را هم دوست داشته باش. هر جا که می‌روی و هر چیزی که انجام می‌دهی، به او توجه کن. و اگر نمی‌دانی، مهم نیست.
فکل مغریب محبوبی دین له
جمیعهم لک قددانواو ما فطنوا
هوش مصنوعی: هر غریبه‌ای که محبوبی دارد، به خاطر او به همه چیز عشق می‌ورزد و به دور او گرد آمده‌اند، اما از حال و شرایطشان بی‌خبرند.
میل خلق جمله عالم تا ابد
گر شناسند واگر نه سوی تو است
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها همه چیز را بشناسند یا نه، همه خواسته‌ها و تمایلاتشان به سوی توست و در نهایت به تو منتهی می‌شود.
جز ترا چون دوست نتوان داشتن
دوستی دیگران بر بوی تو است
هوش مصنوعی: جز تو نمی‌توان دوست دیگری داشت، چون دوستی دیگران هم به خاطر بوی تو و زیبایی توست.
غیر او را نشاید که دوست دارند، بلکه محال است، زیرا که هرچه را دوست دارند، بعد از محبت ذاتی که موجبش معلوم نبود، یا بهرحسن باشد، یا بهر احسان، و این هر دو غیر او را نیست.
هوش مصنوعی: دوستی با کسی جز او ممکن نیست، زیرا هر چیزی را که دوست داریم، قبل از اینکه عشق ذاتی‌اش مشخص باشد، یا به خاطر خوبی‌اش است، یا به خاطر نیکی‌اش. و این دو ویژگی در غیر او وجود ندارد.
فکل ملیح حسنه من جمالها
معارله، بل حسن کل ملیحة
هوش مصنوعی: هر زیبایی که ویژگی‌های نیکوی خود را از زیبایی‌های دیگر بگیرد، به طوری که زیبایی هر یک از آنها در یکدیگر متجلی شود.
الاآنست که پس پردۀ اسباب و چهرۀ احباب محتجب است، نظر مجنون هرچند بر جمال لیلی است، اما لیلی آینه‌ای بیش نیست و لهذا قال: می عشق و عف و کتم و مات، مات شهیدا نظر مجنون در حسن لیلی بر جمالی است که جز آن جمال همه قبیح است و اگرچه مجنون نداند. ان الله جمیل: غیر او را نشاید که جمال باشد.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که در پس پرده‌ها و در چهره‌ی دوستان، چیزهایی پنهان است. نگاه مجنون به زیبایی لیلی است، ولی در واقع لیلی فقط یک آینه است. به همین دلیل اشاره شده که عشق و عفت و رازنگهداری باعث مرگ او شده و او همچون یک شهید در نظر مجنون می‌ماند. مجنون به زیبایی لیلی نگاه می‌کند که تنها زیبایی واقعی است و هر زیبایی دیگر از نظر او زشت به حساب می‌آید، هرچند او خود از این مسأله آگاه نیست. همچنین اشاره شده که خداوند زیباست و هیچ چیز دیگر نمی‌تواند به زیبایی او باشد.
آن را که بخود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟
هوش مصنوعی: کسی که وجود حقیقی ندارد، چگونه می‌تواند زیبایی یا جمال داشته باشد؟
و هو یحب الجمال جمال محبوب بذات خود است، اوست که بچشم مجنون نظر بجمال خود کند در حسن لیلی،‌ و بدو خود را دوست می‌دارد.
هوش مصنوعی: او به زیبایی عشق می‌ورزد و زیبایی محبوبش را به خودی خود می‌پسندد. اوست که به چشم مجنون، زیبایی خود را در حسن لیلی می‌بیند و به این ترتیب، خودش را نیز دوست دارد.
مرد عشق تو هم توئی، که توئی
دایماً بر جمال خود نگران
هوش مصنوعی: عاشق تو همان خود تو هستی، چرا که دائماً به زیبایی‌ات فکر می‌کنی.
پس بر مجنون که نظرش در آینه دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه حسن لیلی بر جمال مطلق آید.
هوش مصنوعی: بنابراین، بر مجنون که نگاهش به آینه دوست افکنده و زیبایی مطلق را می‌بیند، نمی‌توان خرده گرفت، زیرا نگاه او به آینه زیبایی لیلی، او را به سمت جمال مطلق هدایت می‌کند.
این چنین عاشقی که می‌شنوی
در همه آفاق گردش نیست
هوش مصنوعی: عاشقی مانند او که درباره‌اش می‌شنوی، در همه جا وجود ندارد و نمی‌توان او را هر جا پیدا کرد.
دعوی عشق مطلق مشنو ز نسل انسان
کانجاکه شیر عشق است انسان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: ادعای عشق بی‌حد و مرز را از انسان نشنو، چون انسان در حقیقت درگیر عشق عمیق و قوی است و ارتباطش با این عشق چیزی فراتر از صرفاً ادعاست.
هرچه بینی جمال اوست،‌ پس همه جمیل باشد،‌ لاجرم همه را دوست دارد، و چون درنگری خود را دوست داشته باشد، هر عاشقی که بینی جز خود را دوست ندارد، زیرا که در آینه ز روی معشوقی جز خود را نبیند، لاجرم جز خود را دوست نگیرد. المؤمن مرآة المؤمن،‌ و الله المؤمن. بیان این همه می‌گوید.
هوش مصنوعی: هر چه زیبایی او را ببینی، پس همه چیز زیبا خواهد بود و به همین خاطر همه را دوست دارد. وقتی به خود نگاه کند، خود را دوست دارد و هر عاشق دیگری که می‌بینی، جز خود را دوست ندارد. زیرا در آینه‌ای که از روی محبوبش می‌بیند، جز خود را نمی‌بیند و بنابراین نمی‌تواند کسی جز خود را دوست داشته باشد. مؤمن، آینه مؤمن است و خدا نیز مؤمن است. این همه بیانگر همین حقیقت است.
تو دیده بدست آر، که هر ذره ز خاک
جامیست جهان نمای،‌ چون در نگری
هوش مصنوعی: به چشمان خود بیاموز که هر ذره از خاک، نمایی از جهان است؛ وقتی به آن نگاه می‌کنی، دنیایی بزرگ در آن نهفته است.
اینکه بینی که محب در آینۀ ذات خود صورت محبوب بیند، آن محبوب باشد که صورت خود را در آینۀ محب می‌بیند زیرا که شهود محب ببصر بود، و بصر او بمقتضای: کنت سمعه و بصره ویده و لسانه، عین محبوب است،‌پس هرچند عاشق بیند و داند و گوید و شنود، همه عین محبوب آمد. فانما نحن به وله، و لباس محب و محبوب و طالب و مطلوب و مستمع و سمیع و مطاع و مطیع از روی ظهور همه یکی آمد، اما فهم هر کس کجا رسد؟
هوش مصنوعی: محبت به این معناست که وقتی یک عاشق در آینه‌ی وجود خود، تصویر محبوبش را می‌بیند، آن محبوب نیز تصویر خودش را در آینه‌ی عاشق می‌بیند. زیرا درک و احساس عاشق از طریق نگاه او به وجود محبوبش شکل می‌گیرد. با توجه به اینکه ذات محبوب در تمام حواس عاشق وجود دارد، هر چه عاشق می‌بیند، می‌شنود و می‌گوید، همه تجلیات محبوب است. به این ترتیب، عشق و وجود عاشق و محبوب در نهایت به یک حقیقت تبدیل می‌شوند، هرچند که درک و فهم هر کس از این حقیقت متفاوت است.
هر گدائی مرد سلطان کی شود؟
پشه‌ای آخر سلیمان کی شود؟
هوش مصنوعی: هر گدایی هرگز نمی‌تواند به مقام سلطانی برسد. در واقع، هیچ موجودی مانند پشه نمی‌تواند به عظمت سلیمان تبدیل شود.
نی عجب این است کان مرد گدا
چون که سلطان است، سلطان کی شود؟
هوش مصنوعی: تعجبی نیست اگر مردی گدا شود، چرا که آیا فردی که بی‌پول است، می‌تواند به مقام سلطانی برسد؟
بوالعجب کاریست،‌بس نادر رهی
کاین چو عین او بود، آن کی شود؟
هوش مصنوعی: این یک کار شگفت انگیز و نادر است که اگر چیزی مانند او وجود دارد، آن چه زمانی خواهد بود؟