گنجور

لمعۀ سیزدهم

محبوب هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت بهر آن بر روی فرو گذاشت تا محب خوی فرا کند و او را پس پرده بیند، تا چون دیده آشنا شودو عشق سلسلۀ شوق بجنباند، بمدد عشق و قوت معشوق پرده‌هایکان یکان فرو گشاید، پرتو سبحات جلال غیریت وهم را بسوزد و او بجای او بنشیند و همگی عاشق شود، چنانکه:

هرچه گیرد از او بدو گیرد
هرچه بخشد از او بدو بخشد

اشارت مصطفی صلوات الله علیه در حدیث که:‌ صلوة بسواک خیر من سبعین صلوة بغیر سواک نخستین چیزی تواند بود، یعنی یک نماز تو بی تو، به از هفتاد نماز تو با تو، زیرا که تا تو با توئی،‌این هفتادهزار حجاب مسدول بود، و چون تو بی تو باشی هفتاد هزار حجاب کرا محجوب گرداند؟ و همچنین سر: فان لم تکن تراه، فانه یراک، چنان تواند بود که اگر تو نباشی به حقیقت ببینی.

گفته‌اند: این حجب صفات آدمی است نورانی، چنانکه علم و یقین و احوال و مقامات و جمله اخلاق حمیده، و ظلمانی، چنان که جهل و گمان و رسوم و جملۀ اخلاق ذمیمه.

بیت
شعر
قطعه
پرده‌های نور و ظلمت را ز عجز
در گمان و در یقین دانسته‌اند

لیکن اینجا حرفی است: اگر چنانکه حجب این صفات نبودی سوخته گشتی: زیرا که:‌لو کشفهالاحترقت سبحات وجهه ماانتهی الیه بصره من خلقه. هاء- بصره- عاید با خلق تواند بود. یعنی اگر خلق و اوصاف خلق ادراک سبحان کندی سوخته شدی و می‌بینیم که با رؤیت نمی‌سوزد و حجب دایم مسدول می‌بینیم. پس این حجب،‌اسماء و صفات او تواند بود، حجب نوری: چنانکه ظهور و لطف و جمال،‌و ظلمانی: چنانکه بطون و قهر و جلال. نشاید که این حجب مرتفع شود، که اگر احدیت ذات از پردۀ صفات عزت بتابد، اشیاء بکلی متلاشی شود، چه اتصاف اشیاء بوجود بواسطۀ اسماء و صفات تواند بود، هرچند وجود اشیاء بتجلی ذات باشد، اما تجلی ذات پس پردۀ اسماء و صفات اثر کند. پس حجب او اسماء و صفات او آمده، چنانکه صاحب قوت القلوب فرمود:‌حجب الذات بالصفات، و حجب الصفات بالافعال. و اگر به حقیقت نظر کنی حجاب او همو تواند بود، بشدت ظهور محتجب است و بسطوت نورمستتر.

لقد بطنت فلم تظهر لذیبصر
فکیفیدرکمن بالعین مستتر

می‌بینم و نمی‌دانم که چه می‌بینم، لاجرم می‌گویم:

حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال
نهانی از همه عالم، ز بس که پیدائی
به هر که می‌نگرم صورت تو می‌بینم
از این بیان همه در چشم من تو می‌آئی
زر شک تا نشناسد کسی ترا هر دم
جمال خود به لباسی دگر بیارائی

نشاید که او را غیری حجاب آید، چه حجاب محدود را باشد او را حد نیست؛ هرچه بینی در عالم از صورت و معنی او بود و او بهیچ صورتی مقید نه، در هر چه او نباشد آن چیز نباشد، و در هرچه او باشد آن چیز هم نباشد.

تو جهانی لیک چون آئی پدید؟
جمله جانی لیک چون گردی نهان؟
چون شوی پیدا که پنهانی مدام
چون نهان گردی که جاویدی عیان
هم عیانی هم نهان، هم هر دوئی
هم نه اینی هم نه آن، هم این و آن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محبوب هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت بهر آن بر روی فرو گذاشت تا محب خوی فرا کند و او را پس پرده بیند، تا چون دیده آشنا شودو عشق سلسلۀ شوق بجنباند، بمدد عشق و قوت معشوق پرده‌هایکان یکان فرو گشاید، پرتو سبحات جلال غیریت وهم را بسوزد و او بجای او بنشیند و همگی عاشق شود، چنانکه:
هوش مصنوعی: محبوب هفتاد هزار پرده از نور و تاریکی بر روی خود کشیده تا دوستدارانش بتوانند او را ببینند و میان پرده‌ها با او آشنا شوند. این آشنایی موجب بیداری عشق در دل‌ها خواهد شد و به کمک عشق و قدرت محبوب، آرام آرام پرده‌ها کنار خواهد رفت و نور جلال او با سوزاندن وهم و تصورات غیر از او، فضای وجود آنان را پر خواهد کرد و در نهایت، همگی عاشق او خواهند شد.
هرچه گیرد از او بدو گیرد
هرچه بخشد از او بدو بخشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او بگیری، به او برمی‌گردد و هر چیزی که به او بدهی، از او دریافت خواهی کرد.
اشارت مصطفی صلوات الله علیه در حدیث که:‌ صلوة بسواک خیر من سبعین صلوة بغیر سواک نخستین چیزی تواند بود، یعنی یک نماز تو بی تو، به از هفتاد نماز تو با تو، زیرا که تا تو با توئی،‌این هفتادهزار حجاب مسدول بود، و چون تو بی تو باشی هفتاد هزار حجاب کرا محجوب گرداند؟ و همچنین سر: فان لم تکن تراه، فانه یراک، چنان تواند بود که اگر تو نباشی به حقیقت ببینی.
هوش مصنوعی: در حدیثی از مصطفی (ص)، اشاره شده که یک نماز با سواکت، بهتر از هفتاد نماز بدون سواکت است. این بدین معناست که وقتی تو با خودت نیستی، یک نماز با سواکت از هفتاد نماز همراه تو بهتر است؛ زیرا زمانی که تو با خودت هستی، موانع و حجاب‌های زیادی وجود دارد. اما وقتی تو بدون خودت هستی، این موانع دیگر وجود ندارند. همچنین، اگر تو نتوانی خدا را ببینی، این بدان معنا نیست که او تو را نمی‌بیند. بنابراین، ممکن است اینطور باشد که در غياب خودت، حقیقت را بهتر ببینی.
گفته‌اند: این حجب صفات آدمی است نورانی، چنانکه علم و یقین و احوال و مقامات و جمله اخلاق حمیده، و ظلمانی، چنان که جهل و گمان و رسوم و جملۀ اخلاق ذمیمه.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که حیا از صفات نورانی انسان است، مانند علم، یقین، حالات، مقامات و تمامی اخلاق خوب. در مقابل، عدم حیا به صفات تاریک انسان مربوط می‌شود، مانند جهل، گمان، عادات و تمام اخلاق ناپسند.
پرده‌های نور و ظلمت را ز عجز
در گمان و در یقین دانسته‌اند
هوش مصنوعی: نور و تاریکی را به خاطر ناتوانی در اندیشه و اعتقاد انسان‌ها به هم مرتبط می‌دانند.
لیکن اینجا حرفی است: اگر چنانکه حجب این صفات نبودی سوخته گشتی: زیرا که:‌لو کشفهالاحترقت سبحات وجهه ماانتهی الیه بصره من خلقه. هاء- بصره- عاید با خلق تواند بود. یعنی اگر خلق و اوصاف خلق ادراک سبحان کندی سوخته شدی و می‌بینیم که با رؤیت نمی‌سوزد و حجب دایم مسدول می‌بینیم. پس این حجب،‌اسماء و صفات او تواند بود، حجب نوری: چنانکه ظهور و لطف و جمال،‌و ظلمانی: چنانکه بطون و قهر و جلال. نشاید که این حجب مرتفع شود، که اگر احدیت ذات از پردۀ صفات عزت بتابد، اشیاء بکلی متلاشی شود، چه اتصاف اشیاء بوجود بواسطۀ اسماء و صفات تواند بود، هرچند وجود اشیاء بتجلی ذات باشد، اما تجلی ذات پس پردۀ اسماء و صفات اثر کند. پس حجب او اسماء و صفات او آمده، چنانکه صاحب قوت القلوب فرمود:‌حجب الذات بالصفات، و حجب الصفات بالافعال. و اگر به حقیقت نظر کنی حجاب او همو تواند بود، بشدت ظهور محتجب است و بسطوت نورمستتر.
هوش مصنوعی: در اینجا موضوع مهمی مطرح می‌شود: اگر صفات خداوند حجاب نمی‌بود، تمامی موجودات نابود می‌شدند. زیرا اگر نور جمال الهی به‌طور مستقیم نمایان می‌شد، چشم انسان که قادر به درک آن است، در اثر شدت نور می‌سوزد. بنابراین، حجاب‌هایی وجود دارند که به صفات و اسماء الهی مربوط می‌شوند. این حجاب‌ها می‌توانند نورانی باشند، مانند ظهور و لطف و زیبایی، یا تیره و تار باشند، مانند پنهانی و قدرت و جبروت. این حجاب‌ها نمی‌توانند برداشته شوند، زیرا اگر ذات احدیت از پرده صفاتش نمایان شود، همه چیز به طور کامل نابود خواهد شد. به‌احتمال، وجود موجودات به وسیله اسماء و صفات صورت می‌گیرد، هرچند که وجود آنها از تجلی ذات ناشی می‌شود. اما تجلی ذات باید در پس پرده اسماء و صفات اثر کند. در نتیجه، حجاب‌های الهی همان اسماء و صفات او هستند، چنان‌که گفته شده: "حجاب ذات با صفات و حجاب صفات با افعال است." اگر با نگاهی عمیق‌تر بنگریم، حجاب الهی همان است که به شدت در حال ظهور است و به وسیله نورش پنهان است.
لقد بطنت فلم تظهر لذیبصر
فکیفیدرکمن بالعین مستتر
هوش مصنوعی: من به شدت در دل خود چیزی را پنهان کرده‌ام که با چشم نمی‌توان مشاهده‌اش کرد، پس چگونه می‌توان آن را با چشم پنهان دریافت؟
می‌بینم و نمی‌دانم که چه می‌بینم، لاجرم می‌گویم:
هوش مصنوعی: من چیزهایی را می‌بینم اما نمی‌دانم که چه چیزی را می‌بینم، بنابراین می‌گویم:
حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال
نهانی از همه عالم، ز بس که پیدائی
هوش مصنوعی: حجاب و پوشش زیبای تو همیشه برای دیگران قابل مشاهده است، اما در عین حال تو از دیگران پنهان هستی، چون ظهور و نمایشت به قدری زیاد است که کسی نمی‌تواند از تو غافل بماند.
به هر که می‌نگرم صورت تو می‌بینم
از این بیان همه در چشم من تو می‌آئی
هوش مصنوعی: هر کسی را که نگاه می‌کنم، صورت تو را می‌بینم. از این گفته، تمام وجودم پر شده از تصویر تو.
زر شک تا نشناسد کسی ترا هر دم
جمال خود به لباسی دگر بیارائی
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی تو را نشناسد، هر لحظه زیبایی‌ات را در لباسی جدید به نمایش می‌گذاری.
نشاید که او را غیری حجاب آید، چه حجاب محدود را باشد او را حد نیست؛ هرچه بینی در عالم از صورت و معنی او بود و او بهیچ صورتی مقید نه، در هر چه او نباشد آن چیز نباشد، و در هرچه او باشد آن چیز هم نباشد.
هوش مصنوعی: نمی‌توان گفت که چیزی غیر از او مانع دیدار او شود، زیرا او محدود به هیچ حجاب و مرزی نیست. هر چیزی که در عالم می‌بینی، از صورت و معنا، مربوط به اوست و او به هیچ صورت خاصی محدود نمی‌شود. هر چیزی که بدون او باشد وجود ندارد و هر چیزی که موجود است، اگر او در آن نباشد، بی‌معنا و بی‌ارزش است.
تو جهانی لیک چون آئی پدید؟
جمله جانی لیک چون گردی نهان؟
هوش مصنوعی: تو مانند یک دنیایی، اما چگونه خود را به نمایش می‌گذاری؟ تو مانند یک روح هستی، اما چگونه پنهان می‌شوی؟
چون شوی پیدا که پنهانی مدام
چون نهان گردی که جاویدی عیان
هوش مصنوعی: زمانی که آشکار شوی، این پنهان بودن دائمی چه معنایی دارد؟ چگونه می‌توانی پنهان بمانی در حالی که حقیقت جاودان تو را عیان می‌کند؟
هم عیانی هم نهان، هم هر دوئی
هم نه اینی هم نه آن، هم این و آن
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی مفهوم وجود و عدم می‌پردازد. به این معناست که واقعیت می‌تواند هم آشکار و هم پنهان باشد، هم از دو چیز تشکیل یافته و هم هیچ‌یک از آن‌ها نیست. به عبارت دیگر، وجود می‌تواند شامل تضادها و ترکیب‌هایی باشد که در عین حال هم به هم وابسته‌اند و هم از هم جدا.