گنجور

لمعۀ دهم

ظهور دایم صفت محبوب است و خفا و کمون صفت محب، چون صورت محبوب در آینۀ عین محب ظاهر شود، آینه بحسب حقایق خود، ظاهر را حکمی بخشد، چنانکه ظهور ظاهر را اسمی.

ولدت امیاباها ان ذامن اعجبات
وابیشیخ کبیر فیحجور المرضعات

اینجا منی و مائی پیدا آید، توئی و اویی آشکارا گردد، مادام که محب را شهود جمال محبوب در آینۀ صورت رو نماید؛ لذت و الم صورت بندد و اندوه و شادی ظاهر شود، خوف و رجا،‌قبض و بسط دامن گیرد،‌اما چون لباس صورت برکشد و در محیط احدیت غوطه خورد، او را نه از عذاب خبر بود و نه از نعیم، نه امید دارد نه بیم،‌ نه خوف شناسد نه رجا، چه تعلق خوف و رجا بماضی و مستقبل بود، او در بحری غرق است که آنجا نه ماضی است نه مستقبل،‌ بلکه آنجا همه حال در حال است و وقت در وقت.

شعر
بیت
شعر
کسی کاندر نمک زار اوفتد گم گردد اندروی
من این دریای پرشور از نمک کمتر نمی‌دانم

و نیز غایت خوف یا از حجاب بود و یا از رفع حجاب،‌ اینجا از هر دو ایمن است،‌زیرا که حجاب میان دو چیز فرض تواند کرد، و اینجا جز یکی نتوان بود، و از رفع حجاب هم باک ندارد، چه از رفع حجاب کسی را باک بود که ترسد از تاب سبحات سوخته شود، و من هوالنار کیف یحترق؟

نیست را کعبه و کنشت یکی است
سایه را دوزخ و بهشت یکی است
اذا طلع الصباح بنجم راح
تساویفیه سکران وصاح

نور نور را نسوزد، بلکه نور در نور مندرج شود: پس اهل احدیت را نه خوف باشد نه رجا، نه نعیم بود نه عذاب؛ بایزید را گفتند: کیف اصبحت؟ گفت: لاصباح عندی ولامساء.

اینجا که منم نه بامداد است و نه شام
نی بیم نی امید، نه حال و نه مقام

انما الصباح و المساء لمن یتقید بالصفة و انالاصفة لی.

مصراع:

چون نیست مرا ذات صفت چون باشد؟

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ظهور دایم صفت محبوب است و خفا و کمون صفت محب، چون صورت محبوب در آینۀ عین محب ظاهر شود، آینه بحسب حقایق خود، ظاهر را حکمی بخشد، چنانکه ظهور ظاهر را اسمی.
هوش مصنوعی: ظهور و نمایان شدن یک صفت، نشانه محبوبیت است، در حالی که پنهان بودن و نهان بودن از ویژگی‌های محبوب است. وقتی که شکل و صورت محبوب در آینه‌ی وجود محبوب منعکس می‌شود، آینه به تناسب واقعیت‌های خود، به آنچه آهسته و پنهان است، شکل و نامی می‌دهد.
ولدت امیاباها ان ذامن اعجبات
وابیشیخ کبیر فیحجور المرضعات
هوش مصنوعی: مادر من مرا با این ویژگی‌ها آورده است: صفات شگفت‌انگیزی دارم و در آغوش زنان شیرده بزرگ شدم.
اینجا منی و مائی پیدا آید، توئی و اویی آشکارا گردد، مادام که محب را شهود جمال محبوب در آینۀ صورت رو نماید؛ لذت و الم صورت بندد و اندوه و شادی ظاهر شود، خوف و رجا،‌قبض و بسط دامن گیرد،‌اما چون لباس صورت برکشد و در محیط احدیت غوطه خورد، او را نه از عذاب خبر بود و نه از نعیم، نه امید دارد نه بیم،‌ نه خوف شناسد نه رجا، چه تعلق خوف و رجا بماضی و مستقبل بود، او در بحری غرق است که آنجا نه ماضی است نه مستقبل،‌ بلکه آنجا همه حال در حال است و وقت در وقت.
هوش مصنوعی: در این حالت، من و تو و او در وجود خود را نشان می‌دهیم، و احساسات و تجربیات مختلف مانند شادی و اندوه، ترس و امید به وجود می‌آید. اما وقتی که از دنیای ظاهری و مادی جدا می‌شود و به دنیای بی‌نهایت می‌پیوندد، دیگر نه از عذاب و نه از نعمت خبر دارد. در آنجا، نه امید دارد و نه ترسی احساس می‌کند، زیرا ترس و امید مربوط به گذشته و آینده است. او در دریایی غوطه‌ور است که در آن نه گذشته‌ای وجود دارد و نه آینده‌ای، بلکه همه چیز در حال حاضر است و زمان به گونه‌ای دیگر تجربه می‌شود.
کسی کاندر نمک زار اوفتد گم گردد اندروی
من این دریای پرشور از نمک کمتر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: اگر کسی در نمکزار سقوط کند، مشخص نیست که آیا پیدا خواهد شد یا نه. من نیز مانند او، نمی‌دانم که در این دریای پر شور و تنش، چه کمکی از من برمی‌آید.
و نیز غایت خوف یا از حجاب بود و یا از رفع حجاب،‌ اینجا از هر دو ایمن است،‌زیرا که حجاب میان دو چیز فرض تواند کرد، و اینجا جز یکی نتوان بود، و از رفع حجاب هم باک ندارد، چه از رفع حجاب کسی را باک بود که ترسد از تاب سبحات سوخته شود، و من هوالنار کیف یحترق؟
هوش مصنوعی: هدف نهایی ترس یا از وجود حجاب است یا از برداشتن آن. اما در اینجا هیچ کدام از این دو مسأله وجود ندارد، چون حجاب به عنوان فاصله‌ای بین دو چیز در نظر گرفته می‌شود و در اینجا تنها یک چیز وجود دارد. همچنین هیچ ترسی از برداشتن حجاب وجود ندارد، زیرا کسی که بخواهد حجاب را بردارد، ترس از درخشش نور را ندارد. به عبارت دیگر، کسی که در آتش است، چگونه می‌تواند بسوزد؟
نیست را کعبه و کنشت یکی است
سایه را دوزخ و بهشت یکی است
هوش مصنوعی: کعبه و کنشت، هر دو مقدس هستند و در اصل به یک حقیقت اشاره دارند. همچنین، سایه دوزخ و بهشت نیز در نهایت شباهت‌هایی دارند و از یک منبع نشأت می‌گیرند.
اذا طلع الصباح بنجم راح
تساویفیه سکران وصاح
هوش مصنوعی: وقتی صبح با نور ستاره‌ای درخشان شروع می‌شود، خُمار و سرمستی در دل‌ها پخش می‌شود و همه را به وجد می‌آورد.
نور نور را نسوزد، بلکه نور در نور مندرج شود: پس اهل احدیت را نه خوف باشد نه رجا، نه نعیم بود نه عذاب؛ بایزید را گفتند: کیف اصبحت؟ گفت: لاصباح عندی ولامساء.
هوش مصنوعی: نور به نور آسیب نمی‌زند، بلکه در نور غوطه‌ور می‌شود. بنابراین، کسانی که در مقام وحدت هستند نه از چیزی می‌ترسند و نه امیدی دارند، نه از نعمت‌ها برخوردارند و نه عذابی دارند. به بایزید گفتند: چگونه به صبح رسیدی؟ او پاسخ داد: برای من نه صبحی هست و نه شبی.
اینجا که منم نه بامداد است و نه شام
نی بیم نی امید، نه حال و نه مقام
هوش مصنوعی: جایی که من هستم نه صبح است و نه عصر، نه ترسی وجود دارد و نه امیدی. در این مکان نه حال خاصی هست و نه جایگاه مشخصی.
انما الصباح و المساء لمن یتقید بالصفة و انالاصفة لی.
هوش مصنوعی: فقط صبح و عصر، برای کسانی است که به ویژگی‌ها پایبند باشند و من نیز دارای این ویژگی هستم.
چون نیست مرا ذات صفت چون باشد؟
هوش مصنوعی: چون من ذات ندارم، صفت چگونه می‌تواند وجود داشته باشد؟