گنجور

مطلب دوم - در اسامئی که میان عاشق و معشوق مشترک و دایر است و در اسمی اطلاق خصوصیت ندارد ولیکن از روی معانی گاهی خصوصیت گیرند و گاه نگیرند

مجلس: آیات و اوقات حضور را گویند، با حق‌تعالی.

عشرت: لذت انس است، با حق‌تعالی و شعور و آگاهی از لذت.

طرب: انس است با حق‌تعالی و سرور دل در آن.

عیش: دوام حضور است و فراغت آن به تمامی.

شراب: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مستوجب ملامت باشد و آن اهل کمال را باشد، که اخص‌اند، در نهایات سلوک.

شراب خام: عیش تام ممزوج را گویند، یعنی مقارن عبودیت.

شراب پخته: عیش صرف را گویند، مجرد از ماده.

شرابخانه: عالم ملکوت را گویند.

می: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مقارن سلامت باشد و این خواص را باشد که در سلوک متوسط‌اند.

میخانه: عالم لاهوت را گویند.

میکده: قدم مناجات را گویند.

خمخانه: مهبط غلبات عشق را گویند، که عالم قلب است.

باده: عشق را گویند، وقتی که ضعیف باشد و این عوام را نیز باشد، و در بدایت سلوک بود.

ساقی: شرابدار را گویند.

قدح: وقت را گویند.

جام: احوال را گویند.

صراحی: مقام را گویند.

خم: موقف را گویند.

جرعه: اسرار و مقامات و جمیع احوال را گویند، که در سلوک از سالک پوشیده باشد.

مستی: فرو گرفتن عشق است، جمیع صفات درونی و برونی را و عبارت از او سکر اول است.

مست خراب: استغراق را گویند، بی‌هیچ آگاهی از هیچ وجه.

نیم مستی: آگاهی از استغراق را گویند و نظرداشتن بر استغراق خود.

خرابات: خرابی را گویند.

هشیاری: آفات است از غلبۀ عشق صفات درونی و بیرونی را و عبارت از او صحو اول است.

خمار: رجعت را گویند، از مقام وصول به قهر، نه بطریق انقطاع.

رندی: قطع نظر است، از انواع اعمال در طاعت.

قلاشی: معاشرت و مباشرات اعمال است، چنانکه اقتضای احوال است.

اوباشی: ترک ثواب است، هم از کردن طاعت و هم از اجتناب معصیت، در غلبه محبت.

لاابالی: باک نداشتن است، از هر نوع که پیش آید و گوید و کند.

شمع: نور اللّٰه را گویند.

کباب: پرورش دل است، در تجلیات.

صبوحی: محادثه را گویند.

غیوقی: مسامره را گویند.

شاهد: تجلی را گویند.

نقل: کشف معانی و اسرار را گویند.

صبح: طلوع احوال و اوقات را گویند.

بامداد: مقام گشتن احوال و اوقات را گویند.

شبانگاه: ملک شدن احوال را گویند.

روز: تتابع انوار را گویند.

شب: عالم غیبی را گویند و جبروت را نیز گویند و این عالم خطی است ممتد میان وجود و عدم، و بعضی گویند: که میان عالم خلق و امر، و بعضی گویند: میان عالم عبودیت و ربوبیت.

شب قدر: بقای سالک را گویند، در عین استهلاک به وجود حق‌تعالی.

شب یلدا: نهایت الوان انوار را گویند، که سواد اعظم بود.

عید: مقام جمع را گویند.

نوروز: مقام تفرقه را گویند.

کافر: صاحب مقام اعمال تفرقه را گویند.

کفر: تاریکی عالم تفرقه را گویند.

ترسا: معانی و حقایق را گویند، وقتی که دقیق و رقیق باشد.

دیر: عالم انسانی را گویند.

کلیسیا: عالم حیوانی را گویند.

بت: مقصود و مطلوب را گویند.

ناقوس: یاد کردن و ذکر مقام تفرقه را گویند.

چلیپا: عالم طبایع را گویند.

توبه: بازگشتن از چیزی ناقص نازل را گویند، و روی آوردن به چیزی کامل عالی.

ایمان: مقدار دانش را گویند به حضرت حق‌تعالی.

اسلام: اعمال و متابعت را گویند.

دین: اعتقادی را گویند، که از مقام تفرقه سر بر کرده باشد.

زهد: اعراض را گویند، از زیادتی و فضول دنیاوی، لیکن وقتی که نفس را در آن شوقی باشد.

عبادت: اجتهاد سالک را گویند.

نماز: مطاوعت را گویند.

روزه و امساک: قطع التفات را گویند.

زکوة: ترک و ایثار را گویند و تصفیه را نیز گویند.

کعبه: مقام وصلت را گویند.

حج: سلوک الی‌اللّٰه را گویند.

بیابان: وقایع طریق را گویند.

طامات: معارف را گویند.

خرقه: صلاحیت را گویند و سلامت صورت را نیز گویند.

سجاده: سد باطن را گویند، یعنی هرچه روی نفس در آن باشد.

فروختن: ترک تدبیر و اجتهاد را گویند، با خدای عزوجل.

وام: مقادیر بی‌اختیاری را گویند.

گرو کردن: تسلیم وجود است، به حکم مقادیر و ترک تدبیر و اجتهاد به اختیار خود.

بدل کردن: عدول را گویند، از چیزی به چیزی به جهتی و غرضی از اغراض.

درباختن: محو کردن اعمال ماضیه را گویند از نظر باطن.

ترک کردن: قطع امل را گویند از چیزی.

رفتن: عروج را گویند، از عالم بشریت، به عالم ارواح.

برخاستن: قصد و عزیمت را گویند.

نشستن: سکینه را گویند.

آمدن: رجعت را گویند، به عالم بشریت، از عالم ارواح یا عالم استغراق و سکر.

درون: عالم ملکوت را گویند.

عقل: آلت تمییز را گویند، میان خیر و شر و نیک و بد.

فهم: آلت دریافتن را گویند.

بیرون: عالم ملک را گویند.

پائیز: مقام خمود را گویند.

بهار: مقام علم را گویند.

تابستان: مقام معرفت را گویند.

زمستان: مقام کشف را گویند.

گلزار: گشادگی را گویند مطلقاً، پس به هرچه اضافت کنند به آن اضافت کرده باشند و به آن بازخوانند.

بستان: محل گشادگی را گویند، عام‌تر از آنکه به چیزی مخصوص باشد، یا نه.

نرگس: نتیجه علم را گویند، که در دل پیدا شود، از طرب و فرح و مزید عمل.

گل: نتیجه عمل را گویند، که در دل پیدا شود.

لاله: نتیجه معارف را گویند، که مشاهده کنند.

شکوفه: علو مرتبه را گویند.

بنفشه: نکته‌ای را گویند، که قوت ادراک در آن کار نکند.

ریحان:نوری را گویند، که از غایت تصفیه و ریاضت حاصل شده باشد.

نشو: ترقی را گویند.

نما: عزت یافتن را گویند، از پرورش ربوبیت.

زردی: ضعف سلوک را گویند.

سرخی: قوت سلوک را گویند.

سبزی: کمال مطلق را گویند، باقی کلها بر این قیاس کنند، از این رنگ‌ها که گفته شد از هر قبیل که باشد، و تأویل از آن گیرند.

ابر: حجابی را گویند، که سبب وصول شهود باشد، بواسطه اجتهاد که بنمایند.

باران: نزول رحمت را گویند.

جویبار: مجاری عبودیت را گویند.

سپیدی: یک‌رنگی را گویند، که به توجه تام یابند و قطع ماسوی.

کبودی: تخلیط محبت را گویند، به هرچه غیر محبت باشد.

آب‌روان: فرح دل را گویند.

سیل: غلبۀ احوال دل را گویند که فرح و ترح باشد.

بوی: آگاهی از علاقه و پیوستگی دل را گویند، که در اصل بوده است، در مقام جمع اول، اکنون در حالت تفرقه افتاده است.

نسیم: باد آورد عنایت را گویند.

مطرب: آگاه کننده را گویند.

نای: پیغام محبوب را گویند.

دف: طلب معشوق را مر عاشق را گویند.

ترانه: آئین محبت را گویند.

نالۀ‌زار: حنین محت را گویند.

نالۀ‌زیر: آئین محب را گویند.

سماع: مجلس را گویند.

پای کوفتن: تواجد را گویند.

دست زدن: محافظت و مراقبت وقت را گویند، باقی سازها را از چنگ و رباب و غیر آن از روی کل بر این قیاس کنند و دقیق نظر را رسد که هریکی را علی‌الانفراد به معنی کشد. این مقدار بر سبیل اختصار گفته شد. بعضی از این اسامی به تأویل حاجت دارد و غیر بر ظاهر رانند، که معنی صحیح بیشتر به خواص تعلق دارد، تا از دهان چه بیرون آید و اذهان چه حکم کند.

چشم شهلا: ظاهر کردن احوال و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند و غیر او و منبع شهرت از این مقام خیزد و این از مکر و استدراج کمتر خالی شود.

چشم ترک: ستر کردن احوال و مقامات و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند از خودی سالک و غیر او و او را جز خدای تعالی نداند و این کمال مستوری است.

چشم نرگس: سر احوال و کمالات را گویند و علو مرتبۀ سالک، چه از خود که مردم او را دانند که ولی است ولیکن خود نداند، و چه خود ولایت خود را داند ولیکن او را ندانند و این دو قدم از یک جنس است.

روی: مرآت تجلیات را گویند.

ماه‌روی: تجلیات را گویند، در ماده، وقتی که در خواب باشد، یا در حال باخودی و عقل.

چهره: تجلیات را گویند، که سالک بر کیفیت آن مطلع شود و علم او در او باقی باشد.

رخ: تجلیات محض را گویند.

چهره گلگون: تجلیات را گویند، وقتی که در غیر ماده باشد، در خواب یا در حالت بیخودی.

خال سیاه: عالم غیب را گویند.

خط سیاه: عالم غیب‌الغیب را گویند.

خط سبز: عالم برزخ را گویند.

لب: کلام را گویند.

لب‌لعل: بطون کلام را گویند.

لب شکرین: کلام منزل را گویند، که انبیا را علیهم‌السلام بواسطۀ ملک باشد و اولیا را بواسطه تصفیه.

دهان: صفت متکلمی را گویند، ظاهراً.

دهان شیرین: صفت متکلمی را گویند، بطریق تقدیس از فهم وهم انسانی.

سخن: اشارت و انتباه الهی را گویند مطلقاً.

سخن شیرین: اشارت الهی را گویند، انبیا را بواسطه وحی و اولیا را بواسطه الهام.

دُرّ سخن: مکاشفات و اسرار و اشارات الهی را گویند، در ماده و غیر ماده، در محسوس و معقول.

گوهر سخن: اشارات واضح را گویند، در ماده و غیرماده، محسوس و معقول.

سخن چون گوهر: اشارات مدرکه را گویند در محسوس و ماده.

زبان: اسرار را گویند.

زبان تلخ: امری را گویند، که موافق طبع سالک نباشد.

زبان شیرین: امری را گویند، که موافق تقدیر باشد.

ذقن: محل ملاحظه را گویند.

زنخ: محل لذات را گویند از مشاهده.

چاه‌زنخ: مشکلات اسرار مشاهده را گویند.

غبغب: اقتران ملاحظه و لذت علم را گویند.

سیب‌زنخ: علم لذت را گویند از مشاهده.

بناگوش: دقیقه را گویند.

سلسله: اعتصام خلایق را گویند، به حضرت الهی، بطریق عموم.

دوش: صفت کبریای حق‌تعالی را گویند.

سینه: صفت علم الهیت را گویند.

برچون سیم: پروردن سالک را گویند، وقتی که پرورش موافق طبع او باشد و قطعاً مخالفت ظاهر نشود که تکلیف و کلفت در آن از مخالفت پرورش باشد با طبع سالک.

میان: سابقه‌ای را گویند، که در میان طلب و مطلوب مانده باشد، از سیر و مقام و حجاب و غیره.

میان باریک: حجاب وجود سالک را گویند، وقتی که حجابی دیگر نمانده باشد.

موی میان: نظر سالک را گویند بر قطع حجب از خود و غیره.

دست: صفت قدرت را گویند.

انگشت: صفت احاطت را گویند.

ساعد: صفت قوت را گویند.

بازو: مشیت را گویند.

هدیه: نبوت و ولایت را گویند و هر نوع که باشد از اصطفا و اجتبا.

بعثت: وحی را گویند، به الهام صریح.

سلام: درود و محمدت را گویند.

پیام: اوامر و نواحی را گویند، که خلایق بدان عمل کنند و آن بطریق وجوب بود، ان‌شاء‌اللّٰه توفیق رفیق گردد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مجلس: آیات و اوقات حضور را گویند، با حق‌تعالی.
هوش مصنوعی: مجلس به معنای آیات و زمان‌های حضور در حضور خداوند است.
عشرت: لذت انس است، با حق‌تعالی و شعور و آگاهی از لذت.
هوش مصنوعی: عشرت به معنای لذت از معاشرت و نزدیکی با خداوند است، همچنین شامل شعور و آگاهی از این لذت نیز می‌باشد.
طرب: انس است با حق‌تعالی و سرور دل در آن.
هوش مصنوعی: طرب به معنای ارتباط و انس با خداوند است و احساس شادی و خوشحالی در این ارتباط.
عیش: دوام حضور است و فراغت آن به تمامی.
هوش مصنوعی: عیش به معنای لذت و خوشی است که به معنای ادامه‌ی حضور در لحظه‌های لذت‌بخش و رهایی کامل از مسائل و مشکلات می‌باشد.
شراب: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مستوجب ملامت باشد و آن اهل کمال را باشد، که اخص‌اند، در نهایات سلوک.
هوش مصنوعی: شراب به معنای تأثیرات و حالات عشق است که ناشی از رفتارهایی است که ممکن است باعث سرزنش شوند. این حالات خاص برای افرادی است که به کمال رسیده‌اند و در مراحل نهایی سیر و سلوک قرار دارند.
شراب خام: عیش تام ممزوج را گویند، یعنی مقارن عبودیت.
هوش مصنوعی: شراب خام به معنای لذتی کامل و ترکیب شده است که در کنار عبادت و بندگی به دست می‌آید.
شراب پخته: عیش صرف را گویند، مجرد از ماده.
هوش مصنوعی: شراب پخته به معنای لذت و خوشگذرانی است که به دور از هرگونه ماده و ماده‌ای قرار دارد.
شرابخانه: عالم ملکوت را گویند.
هوش مصنوعی: شرابخانه به معنای دنیای ملکوتی و روحانی است.
می: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مقارن سلامت باشد و این خواص را باشد که در سلوک متوسط‌اند.
هوش مصنوعی: می: به حالت‌های ناشی از عشق اشاره دارد که با وجود اعمال و رفتارها به ویژه در زمان‌های خوب و سالم بروز می‌کند و این ویژگی‌ها مختص افرادی است که در مسیر اعتدال و میانه‌روی قرار دارند.
میخانه: عالم لاهوت را گویند.
هوش مصنوعی: میخانه به معنای دنیای الهی یا امر قدسی است.
میکده: قدم مناجات را گویند.
هوش مصنوعی: میکده به معنای جایی است که در آن به دعا و نیایش پرداخته می‌شود.
خمخانه: مهبط غلبات عشق را گویند، که عالم قلب است.
هوش مصنوعی: خمخانه به محلی اشاره دارد که عشق در آن سرازیر می‌شود و به نوعی نمادی از دنیای احساسی و قلبی است.
باده: عشق را گویند، وقتی که ضعیف باشد و این عوام را نیز باشد، و در بدایت سلوک بود.
هوش مصنوعی: باده به معنای عشق است، به ویژه زمانی که این عشق ضعیف باشد و به افراد عادی تعلق داشته باشد، و در مراحل ابتدایی سیر و سلوک روحانی قرار داشته باشد.
ساقی: شرابدار را گویند.
هوش مصنوعی: ساقی به شخصی گفته می‌شود که شراب سرو می‌کند.
قدح: وقت را گویند.
هوش مصنوعی: قدح به معنای زمان یا موعد است.
جام: احوال را گویند.
هوش مصنوعی: جام به معنی وضعیت و احوال یا حالت‌های مختلف است.
صراحی: مقام را گویند.
هوش مصنوعی: صراحی به معنای مقامی است که از آن صحبت می‌شود.
خم: موقف را گویند.
هوش مصنوعی: خم به معنای جایگاه یا موقعیتی است که شخصی در آن قرار دارد.
جرعه: اسرار و مقامات و جمیع احوال را گویند، که در سلوک از سالک پوشیده باشد.
هوش مصنوعی: جرعه به معنی دانستنی‌ها، مقام‌ها و تمام حالت‌هایی است که برای یک سالک در مسیر سلوک نامشخص و پنهان باقی مانده‌اند.
مستی: فرو گرفتن عشق است، جمیع صفات درونی و برونی را و عبارت از او سکر اول است.
هوش مصنوعی: مستی یعنی غرق شدن در عشق، به طوری که تمام ویژگی‌های درونی و بیرونی فرد تحت تأثیر قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، این حالت نشان‌دهنده آغاز حالتی سرمست‌کننده است.
مست خراب: استغراق را گویند، بی‌هیچ آگاهی از هیچ وجه.
هوش مصنوعی: مست خراب به حالتی گفته می‌شود که فرد به شدت در حالت نشئه و فراموشی قرار دارد و هیچ آگاهی یا درکی از اطراف و وضعیت خود ندارد.
نیم مستی: آگاهی از استغراق را گویند و نظرداشتن بر استغراق خود.
هوش مصنوعی: نیم مستی به حالتی گفته می‌شود که فرد آگاهی مشخصی از غرق شدن در حالت خاصی دارد و می‌تواند بر حالات خود نظارت کند.
خرابات: خرابی را گویند.
هوش مصنوعی: خرابات به معنی خرابی و ویرانی است.
هشیاری: آفات است از غلبۀ عشق صفات درونی و بیرونی را و عبارت از او صحو اول است.
هوش مصنوعی: هشیاری به معنای آگاهی است و به نوعی اشاره به این دارد که عشق می‌تواند بر ویژگی‌های درونی و بیرونی فرد تأثیر بگذارد. در واقع، هشیاری اولین مرحله‌ای است که می‌توان در آن به حالت هوشیاری و آگاهی از خود و محیط پیرامون دست یافت.
خمار: رجعت را گویند، از مقام وصول به قهر، نه بطریق انقطاع.
هوش مصنوعی: خمار به معنای بازگشت و رجعت است، که به حالتی اشاره دارد که فرد دوباره به وضعیت قبلی خود برمی‌گردد، نه به صورت ناگهانی و قطع.
رندی: قطع نظر است، از انواع اعمال در طاعت.
هوش مصنوعی: رندی: این موضوع به هیچ یک از انواع اعمال در اطاعت مربوط نمی‌شود.
قلاشی: معاشرت و مباشرات اعمال است، چنانکه اقتضای احوال است.
هوش مصنوعی: قلاشی به معنای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران است، به طوری که با وضعیت و شرایط موجود هماهنگ باشد.
اوباشی: ترک ثواب است، هم از کردن طاعت و هم از اجتناب معصیت، در غلبه محبت.
هوش مصنوعی: اوباشی به معنای ترک کارهای نیک است، که این ترک هم شامل نافرمانی از خدا و هم شامل دوری از گناه می‌شود، و این وضعیت به خاطر غلبه عشق و محبت اتفاق می‌افتد.
لاابالی: باک نداشتن است، از هر نوع که پیش آید و گوید و کند.
هوش مصنوعی: لاابالی به معنای بی‌توجهی و بی‌اعتنایی است، به طوری که شخص نسبت به هر چیزی که پیش می‌آید، کاری ندارد و به راحتی رفتار می‌کند.
شمع: نور اللّٰه را گویند.
هوش مصنوعی: شمع به معنای نور خداوند است.
کباب: پرورش دل است، در تجلیات.
هوش مصنوعی: کباب، نشانه‌ای از شکوه و زیبایی در ابراز احساسات و جلوه‌های روحی است.
صبوحی: محادثه را گویند.
هوش مصنوعی: صبوحی به معنای گفتگو یا مکالمه است.
غیوقی: مسامره را گویند.
هوش مصنوعی: غیوقی به معنای مسامره است.
شاهد: تجلی را گویند.
هوش مصنوعی: شاهد به معنای تجلی یا ظهور است.
نقل: کشف معانی و اسرار را گویند.
هوش مصنوعی: کشف معانی و اسرار به معنای پیدا کردن و درک مفاهیم و رمز و رازها است.
صبح: طلوع احوال و اوقات را گویند.
هوش مصنوعی: صبح به معنای آغاز روز و شروع زمان‌های مختلف است.
بامداد: مقام گشتن احوال و اوقات را گویند.
هوش مصنوعی: بامداد به معنای بررسی و ارزیابی شرایط و زمان‌ها است.
شبانگاه: ملک شدن احوال را گویند.
هوش مصنوعی: شبانگاه به حالتی اطلاق می‌شود که انسان در آن به نوعی تغییر در حالات روحی و روانی خود می‌پردازد.
روز: تتابع انوار را گویند.
هوش مصنوعی: روز به معنای تداوم تابش نور است.
شب: عالم غیبی را گویند و جبروت را نیز گویند و این عالم خطی است ممتد میان وجود و عدم، و بعضی گویند: که میان عالم خلق و امر، و بعضی گویند: میان عالم عبودیت و ربوبیت.
هوش مصنوعی: شب به معنای دنیای غیبی و قدرت‌های بالاست و به عنوان پلی بین وجود و عدم شناخته می‌شود. برخی معتقدند که این میان خلق و امر و برخی دیگر بر این باورند که این فاصله بین عبودیت و ربوبیت است.
شب قدر: بقای سالک را گویند، در عین استهلاک به وجود حق‌تعالی.
هوش مصنوعی: شب قدر به معنای ادامه حیات یک سالک است که در عین فنا و از بین رفتن در مسیر الهی، به وجود حق تعالی توجه دارد.
شب یلدا: نهایت الوان انوار را گویند، که سواد اعظم بود.
هوش مصنوعی: شب یلدا به معنای نهایت رنگ‌ها و نورها است و به عنوان مهم‌ترین شب در طول سال مطرح می‌شود.
عید: مقام جمع را گویند.
هوش مصنوعی: عید به معنای جمع شدن و گردهمایی است.
نوروز: مقام تفرقه را گویند.
هوش مصنوعی: نوروز به معنای جایگاه جدایی یا فاصله است.
کافر: صاحب مقام اعمال تفرقه را گویند.
هوش مصنوعی: کافر به کسی گفته می‌شود که در زمینه‌ی اعمالی که موجب تفرقه و جدایی بین افراد می‌شود، صاحب مقام و نفوذ است.
کفر: تاریکی عالم تفرقه را گویند.
هوش مصنوعی: کفر به معنای تاریکی ناشی از تفرقه و جدایی در جهان است.
ترسا: معانی و حقایق را گویند، وقتی که دقیق و رقیق باشد.
هوش مصنوعی: ترسا به معنای ارائه معانی و حقایق است، به شرطی که این اطلاعات به دقت و جزئیات ارائه شوند.
دیر: عالم انسانی را گویند.
هوش مصنوعی: دیر به معنای مکان یا محلی است که به علم و دانش انسانی مربوط می‌شود.
کلیسیا: عالم حیوانی را گویند.
هوش مصنوعی: کلیسیا به معنای دنیای حیوانات است.
بت: مقصود و مطلوب را گویند.
هوش مصنوعی: بت به معنای چیزی است که هدف یا خواسته را نشان می‌دهد.
ناقوس: یاد کردن و ذکر مقام تفرقه را گویند.
هوش مصنوعی: ناقوس به معنای یادآوری و ذکر مقام تفرقه است.
چلیپا: عالم طبایع را گویند.
هوش مصنوعی: چلیپا به معنای دنیای طبیعت یا جهان طبیعت است.
توبه: بازگشتن از چیزی ناقص نازل را گویند، و روی آوردن به چیزی کامل عالی.
هوش مصنوعی: توبه به معنای بازگشت از اموری است که ناقص و نازل هستند و گرایش به چیزهایی است که کامل و عالی می‌باشند.
ایمان: مقدار دانش را گویند به حضرت حق‌تعالی.
هوش مصنوعی: ایمان به میزان دانشی گفته می‌شود که درباره خداوند متعال داشته باشیم.
اسلام: اعمال و متابعت را گویند.
هوش مصنوعی: اسلام به معنای انجام اعمال و پیروی از دستوراتی است که در این دین مشخص شده است.
دین: اعتقادی را گویند، که از مقام تفرقه سر بر کرده باشد.
هوش مصنوعی: دین به باورهایی گفته می‌شود که از حالت جدایی و تفرقه نشأت گرفته است.
زهد: اعراض را گویند، از زیادتی و فضول دنیاوی، لیکن وقتی که نفس را در آن شوقی باشد.
هوش مصنوعی: زهد به معنای ترک و فاصله گرفتن از امور دنیاوی و اضافات آن است، اما زمانی که نفس انسان تمایل و علاقه‌ای به این امور دارد.
عبادت: اجتهاد سالک را گویند.
هوش مصنوعی: عبادت به معنای تلاش و کوشش شخص در مسیر رشد و تکامل روحی و معنوی است.
نماز: مطاوعت را گویند.
هوش مصنوعی: نماز به معنای اطاعت و پیروی است.
روزه و امساک: قطع التفات را گویند.
هوش مصنوعی: روزه و امساک به معنای فقدان توجه و تمرکز است.
زکوة: ترک و ایثار را گویند و تصفیه را نیز گویند.
هوش مصنوعی: زکوة به معنای از خودگذشتگی و بخشش است و همچنین به معنای پاکسازی نیز استفاده می‌شود.
کعبه: مقام وصلت را گویند.
هوش مصنوعی: کعبه به معنای جایگاه پیوستن و ارتباط نزدیک است.
حج: سلوک الی‌اللّٰه را گویند.
هوش مصنوعی: حج به معنای سفر و سلوک به سوی خداوند است.
بیابان: وقایع طریق را گویند.
هوش مصنوعی: بیابان به مجموعه‌ای از اتفاقات و رویدادها در مسیر یا راه اشاره دارد.
طامات: معارف را گویند.
هوش مصنوعی: طامات به معنای معارف و دانش‌ها است.
خرقه: صلاحیت را گویند و سلامت صورت را نیز گویند.
هوش مصنوعی: خرقه به معنای صلاحیت و نیز به معنای سلامت و زیبایی ظاهری است.
سجاده: سد باطن را گویند، یعنی هرچه روی نفس در آن باشد.
هوش مصنوعی: سجاده به معنای مانع درونی است، یعنی هر چیزی که در دل و نفس انسان وجود دارد.
فروختن: ترک تدبیر و اجتهاد را گویند، با خدای عزوجل.
هوش مصنوعی: فروختن به معنای کنار گذاشتن تدبیر و تلاش شخصی است و این مفهوم به خداوند عزوجل مرتبط می‌شود.
وام: مقادیر بی‌اختیاری را گویند.
هوش مصنوعی: وام به مقادیری اطلاق می‌شود که بدون کنترل یا اختیار فرد به او داده می‌شود.
گرو کردن: تسلیم وجود است، به حکم مقادیر و ترک تدبیر و اجتهاد به اختیار خود.
هوش مصنوعی: گرو کردن یعنی تسلیم شدن به شرایط و اوضاع، به شرطی که تحت تأثیر مقدارهای مشخص قرار بگیریم و از تصمیم‌گیری و تلاش شخصی خود دست بکشیم.
بدل کردن: عدول را گویند، از چیزی به چیزی به جهتی و غرضی از اغراض.
هوش مصنوعی: بدل کردن به معنای تغییر دادن یا تغییر مسیر دادن از یک چیز به چیز دیگر است، با هدف یا دلیلی خاص.
درباختن: محو کردن اعمال ماضیه را گویند از نظر باطن.
هوش مصنوعی: درباختن به معنای از بین بردن یا محو کردن اعمال گذشته از نظر درونی و باطنی است.
ترک کردن: قطع امل را گویند از چیزی.
هوش مصنوعی: ترک کردن به معنای قطع ارتباط یا جدا شدن از چیزی است.
رفتن: عروج را گویند، از عالم بشریت، به عالم ارواح.
هوش مصنوعی: رفتن به معنای بالا رفتن یا صعود از دنیای انسان‌ها به دنیای ارواح است.
برخاستن: قصد و عزیمت را گویند.
هوش مصنوعی: برخاستن به معنای تصمیم گرفتن و شروع به رفتن است.
نشستن: سکینه را گویند.
هوش مصنوعی: نشستن به معنای آرامش و سکون است.
آمدن: رجعت را گویند، به عالم بشریت، از عالم ارواح یا عالم استغراق و سکر.
هوش مصنوعی: آمدن به معنای بازگشت است، به جهان انسان‌ها از دنیای ارواح یا از حالت عمیق و مستی.
درون: عالم ملکوت را گویند.
هوش مصنوعی: عالم ملکوت به فضایی اشاره دارد که از نظر معنوی و روحانی بالاتر از دنیای مادی است.
عقل: آلت تمییز را گویند، میان خیر و شر و نیک و بد.
هوش مصنوعی: عقل به عنوان ابزاری برای تشخیص و تمییز دادن میان خوبی و بدی، و همچنین خیر و شر شناخته می‌شود.
فهم: آلت دریافتن را گویند.
هوش مصنوعی: فهم به معنای توانایی درک و دریافت اطلاعات است.
بیرون: عالم ملک را گویند.
هوش مصنوعی: خارج از این دنیا، به‌طور کلی به دنیای مادی اشاره دارد.
پائیز: مقام خمود را گویند.
هوش مصنوعی: پائیز به معنای فصل سکون و خاموشی است.
بهار: مقام علم را گویند.
هوش مصنوعی: بهار به معنای جایگاه یا مقام علم است.
تابستان: مقام معرفت را گویند.
هوش مصنوعی: تابستان به معنای جایگاه دانش و شناخت است.
زمستان: مقام کشف را گویند.
هوش مصنوعی: زمستان به معنای جایگاه یا موقعیتی است که در آن کشفی صورت گرفته است.
گلزار: گشادگی را گویند مطلقاً، پس به هرچه اضافت کنند به آن اضافت کرده باشند و به آن بازخوانند.
هوش مصنوعی: گلزار به معنای گشادگی و وسعت است. این واژه به هر چیزی که به آن اضافه شود، اطلاق می‌شود و آن را با همان افزودگی باز می‌خوانند.
بستان: محل گشادگی را گویند، عام‌تر از آنکه به چیزی مخصوص باشد، یا نه.
هوش مصنوعی: بستان به محلی اطلاق می‌شود که دارای فضایی گسترده است و این واژه به طور کلی به هر مکانی که چنین ویژگی داشته باشد، اشاره دارد و محدود به چیزی خاص نمی‌شود.
نرگس: نتیجه علم را گویند، که در دل پیدا شود، از طرب و فرح و مزید عمل.
هوش مصنوعی: نرگس به حالتی اشاره دارد که در دل انسان به وجود می‌آید و ناشی از علم و دانشی است که باعث شادی و لذت می‌شود و به انجام اعمال خوب و مثبت منجر می‌گردد.
گل: نتیجه عمل را گویند، که در دل پیدا شود.
هوش مصنوعی: گل به معنای نتیجه یا محصولی است که در دل یا باطن یک عمل به وجود می‌آید.
لاله: نتیجه معارف را گویند، که مشاهده کنند.
هوش مصنوعی: لاله به معنای نتیجه‌ای است که از آموزه‌ها و دانش‌ها به دست می‌آید و به آن چیزی اطلاق می‌شود که از طریق مشاهده به دست می‌آید.
شکوفه: علو مرتبه را گویند.
هوش مصنوعی: شکوفه به معنای بالا رفتن مقام یا مرتبه است.
بنفشه: نکته‌ای را گویند، که قوت ادراک در آن کار نکند.
هوش مصنوعی: بنفشه: به موضوعی اشاره می‌شود که درک و فهم آن تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نمی‌گیرد.
ریحان:نوری را گویند، که از غایت تصفیه و ریاضت حاصل شده باشد.
هوش مصنوعی: ریحان به نوری اشاره دارد که از طریق بسیار خالص و منظم شدن یا تمرینات سخت به دست آمده است.
نشو: ترقی را گویند.
هوش مصنوعی: نشو به معنای پیشرفت و ترقی است.
نما: عزت یافتن را گویند، از پرورش ربوبیت.
هوش مصنوعی: نما به معنای کسب عزت و احترام از طریق تربیت و پرورش الهی است.
زردی: ضعف سلوک را گویند.
هوش مصنوعی: زردی به معنای کمبود و ضعف در رفتاری است که فرد باید داشته باشد.
سرخی: قوت سلوک را گویند.
هوش مصنوعی: سرخی به معنای نیرویی است که در مسیر سلوک و معنویات به کار می‌رود.
سبزی: کمال مطلق را گویند، باقی کلها بر این قیاس کنند، از این رنگ‌ها که گفته شد از هر قبیل که باشد، و تأویل از آن گیرند.
هوش مصنوعی: سبزی به معنای کمال مطلق است و می‌توان آن را معیاری برای ارزیابی سایر موجودات قرار داد. همچنین، این رنگ‌ها که اشاره شده‌اند، هر یک به نوعی دارای کاربرد و تفسیری خاص هستند.
ابر: حجابی را گویند، که سبب وصول شهود باشد، بواسطه اجتهاد که بنمایند.
هوش مصنوعی: ابر به معنای حجاب یا مانعی است که باعث می‌شود فرد به بصیرت و درک عمیق برسد، و این از طریق تلاش و کوشش در اجتهاد به دست می‌آید.
باران: نزول رحمت را گویند.
هوش مصنوعی: باران به معنای نزول رحمت و نعمت از آسمان است.
جویبار: مجاری عبودیت را گویند.
هوش مصنوعی: جویبار به معنی مسیرهای عبودیت و بندگی است.
سپیدی: یک‌رنگی را گویند، که به توجه تام یابند و قطع ماسوی.
هوش مصنوعی: سپیدی به رنگی اطلاق می‌شود که به طور کامل و بدون هیچ تماسی با رنگ‌های دیگر دیده می‌شود و هیچ چیز دیگری را در خود نمی‌پذیرد.
کبودی: تخلیط محبت را گویند، به هرچه غیر محبت باشد.
هوش مصنوعی: کبودی به معنای کمبود محبت است و به هر چیزی که غیر از محبت باشد، اطلاق می‌شود.
آب‌روان: فرح دل را گویند.
هوش مصنوعی: آب‌روان به معنای چیزی است که موجب شادی و خوشحالی در دل می‌شود.
سیل: غلبۀ احوال دل را گویند که فرح و ترح باشد.
هوش مصنوعی: سیل به حالاتی از دل اشاره دارد که هم شادی و هم غم را تجربه می‌کند.
بوی: آگاهی از علاقه و پیوستگی دل را گویند، که در اصل بوده است، در مقام جمع اول، اکنون در حالت تفرقه افتاده است.
هوش مصنوعی: بوی به معنای آگاهی از احساسات و ارتباطات قلبی است که در اصل وجود داشته، اما در حال حاضر در حالت تفرقه و جدا افتاده قرار گرفته است.
نسیم: باد آورد عنایت را گویند.
هوش مصنوعی: نسیم به معنای بادی است که با خود نعمت و رحمت به ارمغان می‌آورد.
مطرب: آگاه کننده را گویند.
هوش مصنوعی: مطرب به معنای فردی است که اطلاعات و آگاهی‌هایی را ارائه می‌دهد.
نای: پیغام محبوب را گویند.
هوش مصنوعی: نای به معنای پیامی است که از طرف محبوب ارسال می‌شود.
دف: طلب معشوق را مر عاشق را گویند.
هوش مصنوعی: دف به معنای جستجوی محبوب توسط عاشق است.
ترانه: آئین محبت را گویند.
هوش مصنوعی: ترانه به معنای بیان احساسات و ارزش‌های عشق و محبت است. این نوع بیان در قالب شعر یا موسیقی به صورت آئینی از ارتباطات انسانی و اهمیت عشق در زندگی اشاره دارد.
نالۀ‌زار: حنین محت را گویند.
هوش مصنوعی: نالۀ‌زار به معنای حنین محت است.
نالۀ‌زیر: آئین محب را گویند.
هوش مصنوعی: نالۀ‌زیر به معنای آئین یا مراسمی است که به محبت و عشق اشاره دارد.
سماع: مجلس را گویند.
هوش مصنوعی: سماع به معنای جلسه یا محفل است.
پای کوفتن: تواجد را گویند.
هوش مصنوعی: پای کوفتن به معنای حضور یافتن است.
دست زدن: محافظت و مراقبت وقت را گویند، باقی سازها را از چنگ و رباب و غیر آن از روی کل بر این قیاس کنند و دقیق نظر را رسد که هریکی را علی‌الانفراد به معنی کشد. این مقدار بر سبیل اختصار گفته شد. بعضی از این اسامی به تأویل حاجت دارد و غیر بر ظاهر رانند، که معنی صحیح بیشتر به خواص تعلق دارد، تا از دهان چه بیرون آید و اذهان چه حکم کند.
هوش مصنوعی: دست زدن به معنای حفاظت و مراقبت از وقت است. این مفهوم را می‌توان به تشابه سازها مانند چنگ و رباب نسبت داد و با دقت نگاه کنیم که هرکدام به تنهایی معنا خاصی دارند. این توضیحات به صورت مختصر ارائه شده‌اند. برخی از این نام‌ها نیاز به تفسیر دارند و ظاهرشان ممکن است گمراه‌کننده باشد، زیرا معنی واقعی بیشتر به خواص آنها مربوط می‌شود تا آنچه که به زبان می‌آید و ذهن‌ها چه نتیجه‌گیری کنند.
چشم شهلا: ظاهر کردن احوال و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند و غیر او و منبع شهرت از این مقام خیزد و این از مکر و استدراج کمتر خالی شود.
هوش مصنوعی: چشم شهلا به معنای نمایان کردن وضعیت و ویژگی‌ها و مقام بالای سالک است. این حالت از شهرت به وجود می‌آید و معمولاً از فریب و تزویر خالی نیست.
چشم ترک: ستر کردن احوال و مقامات و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند از خودی سالک و غیر او و او را جز خدای تعالی نداند و این کمال مستوری است.
هوش مصنوعی: چشم ترک به معنای پنهان کردن حالات، مقام‌ها، کمالات و جایگاه بالای یک سالک است، به گونه‌ای که او خود و دیگران را جز خداوند نمی‌بیند و این کمال در پرده‌ای از ستر قرار دارد.
چشم نرگس: سر احوال و کمالات را گویند و علو مرتبۀ سالک، چه از خود که مردم او را دانند که ولی است ولیکن خود نداند، و چه خود ولایت خود را داند ولیکن او را ندانند و این دو قدم از یک جنس است.
هوش مصنوعی: چشم نرگس به معنای شناخت حال و ویژگی‌های شخصیتی است. این عبارت به دو حالت مختلف اشاره دارد: یکی زمانی که فردی دارای مقام و فضائل بالایی است، اما خود از آن آگاه نیست، و دیگری زمانی که او این مقام را می‌داند، اما دیگران از آن آگاهی ندارند. این دو حالت از یک نوع هستند و به نوعی به یکدیگر وابسته‌اند.
روی: مرآت تجلیات را گویند.
هوش مصنوعی: روی، به معنای آینه‌ای است که تجلیات یا نمایان شدن ویژگی‌ها و خصوصیات را نشان می‌دهد.
ماه‌روی: تجلیات را گویند، در ماده، وقتی که در خواب باشد، یا در حال باخودی و عقل.
هوش مصنوعی: ماه‌روی به معنای تجلیات یا ظهورات است که در ماده وجود دارد، چه در زمان خواب باشد و چه در حالت خودآگاهی و عقل.
چهره: تجلیات را گویند، که سالک بر کیفیت آن مطلع شود و علم او در او باقی باشد.
هوش مصنوعی: چهره به معنی تجلیاتی است که فرد در حال سیر و سلوک به آن‌ها آگاه می‌شود و این آگاهی در او باقی می‌ماند.
رخ: تجلیات محض را گویند.
هوش مصنوعی: رخ به معنای تجلیات خالص و بدون واسطه است.
چهره گلگون: تجلیات را گویند، وقتی که در غیر ماده باشد، در خواب یا در حالت بیخودی.
هوش مصنوعی: چهره گلگون به ظهوراتی اشاره دارد که زمانی رخ می‌دهد که در غیر از حالت مادی قرار داریم، مانند در خواب یا در حالات بی‌خودی.
خال سیاه: عالم غیب را گویند.
هوش مصنوعی: خال سیاه به معنای دنیای ناشناخته و غیرقابل درک است.
خط سیاه: عالم غیب‌الغیب را گویند.
هوش مصنوعی: خط سیاه به مفهومی اشاره دارد که به علم و دانشی مربوط می‌شود که فراتر از آنچه در عالم شواهد و محسوسات قابل درک است، قرار دارد. این دانشی است که از دیدگاه انسانی قابل دسترسی نیست و به نوعی به رازها و امور پنهان تعلق دارد.
خط سبز: عالم برزخ را گویند.
هوش مصنوعی: خط سبز به دنیای برزخ اشاره دارد.
لب: کلام را گویند.
هوش مصنوعی: لب به معنای کلام یا سخن است.
لب‌لعل: بطون کلام را گویند.
هوش مصنوعی: لب‌لعل به معنای آنچه در لابه‌لای کلمات وجود دارد و نهان و پنهان است، اشاره دارد.
لب شکرین: کلام منزل را گویند، که انبیا را علیهم‌السلام بواسطۀ ملک باشد و اولیا را بواسطه تصفیه.
هوش مصنوعی: لب شکرین به معنای سخنانی است که از منزلت خاصی برخوردارند. این سخنان از جانب پیامبران به واسطۀ ملائکه نازل می‌شود و برای اولیا از طریق پاکسازی و تصفیه روحانی منتقل می‌گردد.
دهان: صفت متکلمی را گویند، ظاهراً.
هوش مصنوعی: دهان به ویژگی‌ای از متکلم اشاره دارد که به نظر می‌رسد.
دهان شیرین: صفت متکلمی را گویند، بطریق تقدیس از فهم وهم انسانی.
هوش مصنوعی: دهان شیرین به ویژگی‌ای اشاره دارد که به شخص متکلم نسبت داده می‌شود و به نوعی به تحسین و تقدیس از درک و فهم انسانی اشاره دارد.
سخن: اشارت و انتباه الهی را گویند مطلقاً.
هوش مصنوعی: سخن به معنای نشانه و توجه الهی است که به طور کلی بیان می‌شود.
سخن شیرین: اشارت الهی را گویند، انبیا را بواسطه وحی و اولیا را بواسطه الهام.
هوش مصنوعی: سخن شیرین به معنای پیامی است که از طرف خداوند به افراد خاصی منتقل می‌شود. این پیام‌ها به انبیا از طریق وحی و به اولیا از طریق الهام داده می‌شود.
دُرّ سخن: مکاشفات و اسرار و اشارات الهی را گویند، در ماده و غیر ماده، در محسوس و معقول.
هوش مصنوعی: دُرّ سخن به معنای revelations و اسرار و نشانه‌های الهی است که هم در عالم مادی و هم غیرمادی، و در دنیای محسوس و معقول به کار می‌رود.
گوهر سخن: اشارات واضح را گویند، در ماده و غیرماده، محسوس و معقول.
هوش مصنوعی: گوهر سخن به معنی نکات واضح و روشن است که می‌تواند شامل موضوعات مادی و غیرمادی، محسوس و معقول باشد.
سخن چون گوهر: اشارات مدرکه را گویند در محسوس و ماده.
هوش مصنوعی: سخن مشابه یک گوهر است، و اشاره‌های دقیق به چیزی که قابل لمس و مادی است، گفته می‌شود.
زبان: اسرار را گویند.
هوش مصنوعی: زبان، ابزار بیان رازها و اطلاعات پنهان است.
زبان تلخ: امری را گویند، که موافق طبع سالک نباشد.
هوش مصنوعی: زبان تلخ به معنای سخنی است که برای فرد مورد نظر خوشایند یا سازگار نیست.
زبان شیرین: امری را گویند، که موافق تقدیر باشد.
هوش مصنوعی: زبان شیرین به معنای چیزی است که با سرنوشت یا تقدیر هم‌خوانی داشته باشد.
ذقن: محل ملاحظه را گویند.
هوش مصنوعی: ذقن به مکانی اطلاق می‌شود که مورد توجه یا بررسی قرار می‌گیرد.
زنخ: محل لذات را گویند از مشاهده.
هوش مصنوعی: زنخ به معنای جایی است که لذت‌ها از طریق مشاهده حاصل می‌شوند.
چاه‌زنخ: مشکلات اسرار مشاهده را گویند.
هوش مصنوعی: چاه‌زنخ به معنای مشکلاتی است که بر سر راه مشاهده اسرار وجود دارند.
غبغب: اقتران ملاحظه و لذت علم را گویند.
هوش مصنوعی: غبغب به معنای همزمانی مشاهده و لذت بردن از علم است.
سیب‌زنخ: علم لذت را گویند از مشاهده.
هوش مصنوعی: سیب‌زنخ به معنای دانش و فهم لذت است که از طریق مشاهده حاصل می‌شود.
بناگوش: دقیقه را گویند.
هوش مصنوعی: بناگوش به معنای دقیقه است.
سلسله: اعتصام خلایق را گویند، به حضرت الهی، بطریق عموم.
هوش مصنوعی: سلسله به معنای ارتباط مردم با خداوند به صورت عمومی است.
دوش: صفت کبریای حق‌تعالی را گویند.
هوش مصنوعی: دوش به صفتی اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده عظمت و بزرگ‌منشی خداوند است.
سینه: صفت علم الهیت را گویند.
هوش مصنوعی: سینه به عنوان صفتی برای علم الهیت شناخته می‌شود.
برچون سیم: پروردن سالک را گویند، وقتی که پرورش موافق طبع او باشد و قطعاً مخالفت ظاهر نشود که تکلیف و کلفت در آن از مخالفت پرورش باشد با طبع سالک.
هوش مصنوعی: برچون سیم به معنای پرورش و تربیت سالک یا جوینده راه است. زمانی که این پرورش مطابق با ویژگی‌ها و طبیعت فرد باشد و هیچگونه تناقضی در این زمینه وجود نداشته باشد، زیرا این تناقض می‌تواند باعث دشواری و بار اضافی در مسیر تربیتی شخص شود.
میان: سابقه‌ای را گویند، که در میان طلب و مطلوب مانده باشد، از سیر و مقام و حجاب و غیره.
هوش مصنوعی: میان به معنای سابقه‌ای است که در حالت انتظار یا فاصله بین آنچه خواسته شده و آنچه به دست آمده، قرار دارد. این حالت ممکن است به واسطه سیر و مقام یا حجاب‌های مختلف ایجاد شود.
میان باریک: حجاب وجود سالک را گویند، وقتی که حجابی دیگر نمانده باشد.
هوش مصنوعی: میان باریک به معنای حجاب یا مانعی است که وجود سالک را پوشانده است، زمانی که هیچ مانع دیگری باقی نمانده باشد.
موی میان: نظر سالک را گویند بر قطع حجب از خود و غیره.
هوش مصنوعی: موی میان به معنای دوری از حجاب‌ها و موانع است که فرد سالک با هدف رسیدن به حقیقت و خودشناسی، از خود و دیگران قطع می‌کند.
دست: صفت قدرت را گویند.
هوش مصنوعی: دست به عنوان یک ویژگی بیانگر قدرت و توانایی است.
انگشت: صفت احاطت را گویند.
هوش مصنوعی: انگشت به ویژگی‌ای اشاره دارد که شامل احاطه یا تسلط بر چیزی است.
ساعد: صفت قوت را گویند.
هوش مصنوعی: ساعد به معنای ویژگی و صفت قدرت است.
بازو: مشیت را گویند.
هوش مصنوعی: بازو به معنای اراده یا خواست خداوند است.
هدیه: نبوت و ولایت را گویند و هر نوع که باشد از اصطفا و اجتبا.
هوش مصنوعی: هدیه به معنای نبوت و ولایت است و هر نوعی از آن شامل انتخاب و برگزیدگی می‌شود.
بعثت: وحی را گویند، به الهام صریح.
هوش مصنوعی: بعثت به معنای وحی است، که به نوعی الهام روشن و واضح اشاره دارد.
سلام: درود و محمدت را گویند.
هوش مصنوعی: سلام به معنای درود و سلامتی است و به عنوان یک greeting (سلام) به کار می‌رود.
پیام: اوامر و نواحی را گویند، که خلایق بدان عمل کنند و آن بطریق وجوب بود، ان‌شاء‌اللّٰه توفیق رفیق گردد.
هوش مصنوعی: پیام به مسائلی اشاره دارد که بر اساس آنها مردم باید عمل کنند و این موارد از جنبه‌ای الزامی هستند. امیدوارم که در این مسیر موفق باشید.