میل: رجوع را گویند به اصل خود، بیشعور و آگاهی از اصل و مقصد، همچون رجوع طبیعی، چون جمادات به طبایع اربعه، که بیاختیار مایل اصلند، و همچون رجوع عناصر به اصل خود، بیاختیاری.
آرزو: میل است به اصل خود، با اندک آگاهی و علم به بعضی از اصل و مقصد.
مهر: میل به اصل خود است با وجود علم و آگاهی از یافت لذت دریافت مقصد.
محبت: دوستی را گویند، بیسبب و علاقه و بیحرکتی، با حق سبحانه و تعالی.
محب: صاحب محبت را گویند، با حق تعالی عامتر از آنکه طلب مقارن آن باشد یا نه؛ حینئذ طلب باشد و حینئذ طلب نباشد.
محبوب: حق تعالی را گویند وقتی که مستغنی از دوستی دانند او را مطلقاً بیقیدی.
طلب: جستن حق را گویند، اعم از آنکه دوست دارند یا نه، بلکه بیشتر از عبدیت و معبودیت بود.
طالب: جوینده حق را گویند، از راه عبودیت و محمدت کمال، نه از روی دوستی.
مطلوب: حق تعالی را گویند، وقتیکه جوینده عامتر از آن باشد که به دوستی منسوب بود.
عشق: محبت مفرط را گویند.
سر: جذبه الهی را گویند، گاه سلوک بر او مقدم و گاه او بر سلوک.
نیل: دوستی حقتعالی را گویند با وجود طلب و جد تمام.
معشوق: حقتعالی را گویند وقتی که طلب کنند به جد تمام از آن جهت که مستحق دوستی او است من جمیعالوجوه.
عاشق: جویندۀ حق را گویند، وجود دوستی تمام و جد بلیغ.
شوق: انزعاج را گویند، در طلب معشوق، بعد از آنکه یافت و باز در زمان فقدان، بشرط آنکه اگر بیابد معشوق را انزعاج ساکن شود ولیکن عشق همچنان باقی باشد و از دوام یافت نقصان نپذیرد، بلکه زیادت شود در عشق.
اشتیاق: کمال انزعاج را گویند، در میل کلی و طلب تمام و عشق مدام، به طریقهای که یافت و نایافت یکسان شود؛ نه دریافت ساکن گردد و نه در نایافت زیادت شود. بلکه حالی باشد سرمدا الیالابد و این اعلی مرتبهای است از مراتب محبت که زیادت و نقصان وتبدیل را بدو راه نبود، نه در اتصال مشاهده و نه در افتراق مجاهده.
حسن: جمعیت کمالات را گویند در یک ذات، و این جز حقتعالی را نباشد.
جمال: ظاهر کردن کمالات معشوق است، به جهت زیادتی رغبت و طلب عاشق.
جلال: ظاهر کردن بزرگی معشوق است، از جهت استغناء از عاشق و نفی غرور عاشق و اثبات بیچارگی او و بزرگی معشوق.
لقا: ظهور معشوق است، چنانکه عاشق را یقین حاصل شود که اوست.
شکل: وجود حقتعالی را گویند.
لطف: پرورش دادن عاشق را گویند، بطریق مواسات و موافقت.
ملاحت: بینهایتی کمالات الهی را گویند، که هیچکس به نهایت آن نرسد تا مطمئن شود.
ظرافت: ظهور انوار است از راه مشاهدات و مجرد از ماده.
شنگی: احکام طوالع و لوامع انوار است، از حضرت اللّٰه تعالی و تقدس در ماده.
شوخی: کثرت التفات را گویند.
شمایل: امتزاج جمالیات و جلالیات را گویند و سرعت ورود آن.
کرشمه: التفات را گویند.
شیوه: اندک جذبه الهی را گویند، در هر حالتی که باشد سالک را. لیکن گاه باشد و گاه نباشد، تا سالک مغرور و مغلوب نشود.
مکر: غرور دادن معشوق است عاشق را، گاه بطریق لطف و موافقت و گاه بطریق قهر و مخالفت.
فریب: استدراج الهی را گویند.
وفا: عنایت ازلی را گویند، بیواسطه عمل خیر و اجتناب از شر.
جفا: پوشانیدن دل سالک را گویند، از معارف و مشاهدات.
جور: بازداشتن سالک را گویند از عروج.
ناز: قوت دادن معشوق است عاشق را.
خشم: ظهور صفات قهر را گویند.
کین: تسلط صفات قهری را گویند.
جنگ: امتحانات الهی را گویند، به انواع بلاهای ظاهر و باطن.
صلح: قبول اعمال و عبادات را گویند و وسایط قریب.
پرده: مانعی را گویند که میان عاشق و معشوق باشد و از لوازم طریق باشد نه از جهت عاشق و نه از جهت معشوق.
حجاب: مانعی را گویند، که عاشق را از معشوق بازدارد، به نوعی از انواع، از جهت عاشق.
نقاب: مانعی را گویند که عاشق را از معشوق بازدارد به حکم ارادت معشوق.
بام: محل تجلیات را گویند.
خانه: خودی خود را گویند، گه عینیت وجود است.
مستوری: تقدیس کنه ماهیت الهی را گویند، که از ادراکات کافۀ عالمیان، و از انبیا، علیهمالسَّلام، و از اولیا پوشیده است.
تبری: رد کردن اعمال عباد را گویند.
سلطانی: جریان احوال و اعمال را گویند.
سرکشی: مخالفت ارادت و مراد سالک را گویند، بحکم ارادت الهی.
تندی:صفت قهاری را گویند بر عاشق، چنانکه حکم الهی باشد، نه بر مقتضای مراد او.
امیری: ارادت سالک جاری داشتن است بر سالک.
توانائی: صفت فاعل مختار را گویند.
توانگری: حصول جمیع کمالات را گویند.
دستگاه: حصول جمیع صفات کمال است، با وجود قدرت بر همه صفتی.
تواری: احاطت و استیلای الهی را گویند.
تاختن: اتیان الهی را گویند.
ترکتاز: جذبه الهی را گویند، وقتی که سلوک مقدم باشد و بزحمت و مجاهدت بسیار کاری گشاده نشود، ناگاه جذبهای در رسد و کردههای او را قبول کند و باقی احوال او تمام کند و به مقصد رساند.
غارت: جذبۀ الهی را گویند. که بیواسطه بر سلوک و اعمال مقدم باشد به مثابتی که سالک مقهور باشد، تا به مقصد برسد. اگرچه از اوامر و اعمال بر وی جاری باشد.
تاراج: سلب اختیار سالک را گویند در جمیع احوال ظاهری و باطنی.
آشنائی: تعلق دقیقه ربوبیت را گویند، که با همه موجودات پیوسته است، چون تعلق خالقیت به مخلوقیت.
بیگانگی: اشتغال عالم الوهیت را گویند، که بهیچوجه تقصر و بهیچچیز مشابهت و مماثلت ندارد.
تکبر: بینیازی است از انواع اعمال سالک.
شهر: وجود مطلق را گویند.
دیه: وجود مستعار را گویند.
کوی: مقام عبودیت را گویند.
محله: متصف شدن به صفات کمال را گویند.
آستان: اعمال و عبادات را گویند.
در: مطاوعت را گویند.
یار: صفت الهی را گویند، که ضروری است کافۀ مخلوقات را و هیچ اسم موافقتر از این نیست سالک را، زیرا کلمۀ توحید بر این اسم دایر است.
غمگسار: صفت رحمانی حقتعالی را گویند، که شمولی و عمومی دارد.
غمخوار: صفت رحیمی حقتعالی را گویند، که آن خصوصیتی دارد.
مهربان: صفت ربوبیت را گویند.
دلدار: صفت باسطی را گویند به سرور و محبت در دل.
دلبر: صفت قابضی را گویند، به اندوه و محنت در دل.
دلگشای: صفت فتاحی را گویند در مقام انس در دل.
جانان: صفت قیومی را گویند، که قیام جمله موجودات بدو است، که اگر آن دقیقه پیوسته موجودات را نبودی هیچچیز وجود و بقا نیافتی.
جانافزای: صفت باقی ابدی را گویند که فنا را راه بدو نبود.
دوست: سبق محبت الهی را گویند، بر محبت سالک.
قد: استواء الهی را گویند.
قامت: سزاواری پرستش را گویند، که هیچکس را، جز حقتعالی این سزاواری نیست.
زلف: غیب هویت را گویند، که کس را بدان راه نیست.
موی: ظاهر هویت را گویند، یعنی وجود، که همهکس را به معرفت وجود او علم حاصل است و بدان راه نیست.
گیسو: طریق طلب را گویند.
پیچ زلف: اشکال الهی را گویند.
تاب زلف: اسرار الهی را گویند.
سر: صفت ارادت الهی را گویند.
پیشانی: ظهور اسرار الهی را گویند.
فرق: صفت حیات الهی را گویند.
ابرو: اهمال کردن و سقوط سالک است، از درجات، بواسطه تقصیری که از او در وجود آید.
کمان ابرو: عرض کردن سقوط است بر سالک، بسبب تقصیر و باز به حکم عنایت ساقط ناکردن از درجه و مقام.
جفت ابرو: سقوط سالک است از درجه و مقام بسبب تقصیر و باز تصعید او به حکم جذبه و عنایت بمقامی و درجهای که بود.
طاق ابرو: اهمال کردن است در سقوط سالک از درجه و مقام بسبب تقصیر و گذاشتن سالک را در آن.
مژه: اهمال اعمال است مرسالک را، سراً و جهراً به حکم، حکمت الهی.
تیر مژه: اهمال ناکردن سالک است، سراً و جهراً.
چشم: صفت سر بصیری الهی را گویند.
دیده: اطلاع الهی را گویند، بر جمیع احوال از خیر و شر.
چشم مست: ستر کردن الهی را گویند، بر تقصیر و خردهای که از سالک در وجود آید و غیر او نیز، چنانکه هیچکس را بدان اطلاع نیفتد و آن معفو باشد.
چشم خماری: ستر کردن تقصیر سالک را گویند، از سالک، لیکن کشف آن بر ارباب کمال، که از او اکمل و اعلی و اجل باشند، گاه روش بزبان ایشان باشد و گاه نه.
چشم آهوانه: ستر کردن الهی را گویند، تقصیرات سالک را، از عین سالک ولیکن آگاه کردن سالک را از تقصیر که کرده باشد، و از آن نیز که از غیر او مستور است، و به حقیقت این غایت عنایت باشد که سالک از تقصیر بازایستاده باشد و تدارک تقصیر کند.
برگردان به زبان ساده
میل: رجوع را گویند به اصل خود، بیشعور و آگاهی از اصل و مقصد، همچون رجوع طبیعی، چون جمادات به طبایع اربعه، که بیاختیار مایل اصلند، و همچون رجوع عناصر به اصل خود، بیاختیاری.
هوش مصنوعی: میل به معنای بازگشت به اصل خود است، بدون شعور و آگاهی از مقصد و اصل. این حالت مشابه بازگشت طبیعی است، مانند رفتار اشیا بیجان به چهار عنصر اصلی، که بهطور ناخودآگاه به سمت اصل خود مایل هستند و همچنین مشابه برگشت عناصر به جایگاه اصلی خود به طور بیاختیار است.
آرزو: میل است به اصل خود، با اندک آگاهی و علم به بعضی از اصل و مقصد.
هوش مصنوعی: آرزو به معنای تمایل به رسیدن به حقیقت و هدف نهایی خود است، حتی اگر فرد تنها اطلاعات کمی درباره آن داشته باشد.
مهر: میل به اصل خود است با وجود علم و آگاهی از یافت لذت دریافت مقصد.
هوش مصنوعی: مهر، تمایل به بازگشت به هویت واقعی خود است، حتی زمانی که فرد از لذت رسیدن به هدف خود آگاه است.
محبت: دوستی را گویند، بیسبب و علاقه و بیحرکتی، با حق سبحانه و تعالی.
هوش مصنوعی: محبت به معنای دوستی است که بدون هیچ دلیل و علاقهی خاصی و با آرامش و سکون نسبت به خداوند بزرگ ایجاد میشود.
محب: صاحب محبت را گویند، با حق تعالی عامتر از آنکه طلب مقارن آن باشد یا نه؛ حینئذ طلب باشد و حینئذ طلب نباشد.
هوش مصنوعی: محب به کسی گفته میشود که محبت دارد. این محبت به خداوند به گونهای است که مستقل از طلب و خواسته انسان است؛ به این معنا که گاهی انسان از خداوند چیزی میخواهد و گاهی نه.
محبوب: حق تعالی را گویند وقتی که مستغنی از دوستی دانند او را مطلقاً بیقیدی.
هوش مصنوعی: محبوب به خداوندی اطلاق میشود که او را بهگونهای میدانند که از نیاز به دوستی و وابستگی رهاست و هیچ محدودیتی در این رابطه ندارد.
طلب: جستن حق را گویند، اعم از آنکه دوست دارند یا نه، بلکه بیشتر از عبدیت و معبودیت بود.
هوش مصنوعی: طلب به معنای جستجوی حق است، unabhängig از اینکه آیا فرد آن را میخواهد یا خیر. این مفهوم بیشتر به رابطه میان بنده و خداوند مربوط میشود.
طالب: جوینده حق را گویند، از راه عبودیت و محمدت کمال، نه از روی دوستی.
هوش مصنوعی: طالب به معنای کسی است که به دنبال حقیقت و واقعیت میگردد. این جستوجو از طریق بندگی و انسانی بودن به کمال میرسد، نه از طریق دوستی یا رابطههای شخصی.
مطلوب: حق تعالی را گویند، وقتیکه جوینده عامتر از آن باشد که به دوستی منسوب بود.
هوش مصنوعی: مطلوب به معنای آن است که خداوند را میگویند، زمانی که جویندهای وجود دارد که فراتر از این است که تنها به دوستی نسبت داده شود.
عشق: محبت مفرط را گویند.
هوش مصنوعی: عشق به معنی نوعی محبت شدید و بیش از حد است.
سر: جذبه الهی را گویند، گاه سلوک بر او مقدم و گاه او بر سلوک.
هوش مصنوعی: جذبه الهی به حالتی اشاره دارد که گاهی اوقات در مسیر معنوی انسان پیش میآید و او را به سمت خود میکشد، و گاهی اوقات انسان خود به طور فعال به سلوک و تلاش در مسیر معنوی میپردازد.
نیل: دوستی حقتعالی را گویند با وجود طلب و جد تمام.
هوش مصنوعی: نیل به معنای دوستی و نزدیکی با خداوند است که با تلاش و جدیت همراه باشد.
معشوق: حقتعالی را گویند وقتی که طلب کنند به جد تمام از آن جهت که مستحق دوستی او است من جمیعالوجوه.
هوش مصنوعی: معشوق به معنای خداوند است، هنگامی که با جدیت تمام او را طلب میکنند، چرا که او شایسته دوستی از هر جهت است.
عاشق: جویندۀ حق را گویند، وجود دوستی تمام و جد بلیغ.
هوش مصنوعی: عاشق به کسی گفته میشود که به دنبال حقیقت است، و همچنین به معنای شخصی است که عشق عمیق و جدی به دیگری دارد.
شوق: انزعاج را گویند، در طلب معشوق، بعد از آنکه یافت و باز در زمان فقدان، بشرط آنکه اگر بیابد معشوق را انزعاج ساکن شود ولیکن عشق همچنان باقی باشد و از دوام یافت نقصان نپذیرد، بلکه زیادت شود در عشق.
هوش مصنوعی: شوق به معنای ناراحتی و بیقراری است که در جستجوی معشوق به وجود میآید. وقتی که معشوق پیدا شود، این ناراحتی به حالت سکون میرسد، اما عشق همچنان ادامه دارد و حتی ممکن است با گذر زمان بیشتر نیز شود.
اشتیاق: کمال انزعاج را گویند، در میل کلی و طلب تمام و عشق مدام، به طریقهای که یافت و نایافت یکسان شود؛ نه دریافت ساکن گردد و نه در نایافت زیادت شود. بلکه حالی باشد سرمدا الیالابد و این اعلی مرتبهای است از مراتب محبت که زیادت و نقصان وتبدیل را بدو راه نبود، نه در اتصال مشاهده و نه در افتراق مجاهده.
هوش مصنوعی: اشتیاق به معنای سطحی از ناراحتی است که در آن میل و خواسته به صورت کامل و مداوم وجود دارد. این حالت به گونهای است که فرد نه میتواند به چیزی که به دنبالش است دست یابد و نه در عدم دسترسی به آن، دچار کمبود و نقصان شود. در واقع، اشتیاق به عنوان یک حالت دائمی و پایدار تعریف میشود که بالاترین درجه محبت محسوب میشود و در آن نهتنها تغییرات وجود ندارد بلکه در حالات مختلف، چه در نزدیکی و چه در دوری، ثابت و پایدار میماند.
حسن: جمعیت کمالات را گویند در یک ذات، و این جز حقتعالی را نباشد.
هوش مصنوعی: حسن: کمالات و ویژگیهای مثبت را در یک ذات جمع میکنند و این تنها به ذات خداوند تعلق دارد.
جمال: ظاهر کردن کمالات معشوق است، به جهت زیادتی رغبت و طلب عاشق.
هوش مصنوعی: جمال به معنای نشان دادن زیباییها و ویژگیهای مثبت محبوب است، به طوری که عاشق به خاطر افزایش علاقه و طلب خود به سوی او جذب میشود.
جلال: ظاهر کردن بزرگی معشوق است، از جهت استغناء از عاشق و نفی غرور عاشق و اثبات بیچارگی او و بزرگی معشوق.
هوش مصنوعی: جلال به معنای نشان دادن عظمت معشوق است. این مفهوم به این معناست که معشوق در مقابل عاشق، خود را مستقل و بینیاز نشان میدهد و در عین حال، عاشق را به نوعی ذلیل و کوچک جلوه میدهد. بدین ترتیب، عشق و وابستگی عاشق را به معشوق نمایان میسازد و بزرگی و مقام معشوق را تأکید میکند.
لقا: ظهور معشوق است، چنانکه عاشق را یقین حاصل شود که اوست.
هوش مصنوعی: لقا به معنای دیدار یا ظهور معشوق است، به طوری که عاشق به یقین میرسد که معشوق همان شخص است.
شکل: وجود حقتعالی را گویند.
هوش مصنوعی: وجود خداوند را به عنوان "حقتعالی" یاد میکنند.
لطف: پرورش دادن عاشق را گویند، بطریق مواسات و موافقت.
هوش مصنوعی: لطف به معنای پرورش و پروراندن عشق است، به روش همدلی و همراهی.
ملاحت: بینهایتی کمالات الهی را گویند، که هیچکس به نهایت آن نرسد تا مطمئن شود.
هوش مصنوعی: ملاحت به مجموعهای از کمالات الهی اطلاق میشود که به حد نهایی نمیرسد و هیچکس نمیتواند به طور کامل و مطمئن به تمام این کمالات دست یابد.
ظرافت: ظهور انوار است از راه مشاهدات و مجرد از ماده.
هوش مصنوعی: ظرافت، نمایان شدن نورها از طریق مشاهدهها و بدون وابستگی به ماده است.
شنگی: احکام طوالع و لوامع انوار است، از حضرت اللّٰه تعالی و تقدس در ماده.
هوش مصنوعی: شنگی به معنای احکام و نشانههایی از نور و روشنایی است که از سوی خداوند متعال به وجود آمدهاند.
شوخی: کثرت التفات را گویند.
هوش مصنوعی: شوخی به معنای توجه و محبت زیاد است.
شمایل: امتزاج جمالیات و جلالیات را گویند و سرعت ورود آن.
هوش مصنوعی: شمایل به ترکیب زیباییشناسی و عظمت اشاره دارد و به سرعتی که این ترکیب به ما عرضه میشود، مربوط است.
کرشمه: التفات را گویند.
هوش مصنوعی: کرشمه به معنای توجه و التفات است.
شیوه: اندک جذبه الهی را گویند، در هر حالتی که باشد سالک را. لیکن گاه باشد و گاه نباشد، تا سالک مغرور و مغلوب نشود.
هوش مصنوعی: شیوه به معنای نوعی از جذبه الهی است که به سالک (سلوک کننده) در هر شرایطی دست میدهد. این حالت ممکن است گاهی رخ دهد و گاهی نه. به این ترتیب، سالک دچار غرور و مغلوب نمیشود.
مکر: غرور دادن معشوق است عاشق را، گاه بطریق لطف و موافقت و گاه بطریق قهر و مخالفت.
هوش مصنوعی: مکر به معنای فریب دادن یا جذاب کردن معشوق برای عاشق است، که این عمل میتواند از طریق لطف و همدلی، یا به شکل قهر و مخالفت صورت گیرد.
فریب: استدراج الهی را گویند.
هوش مصنوعی: فریب به معنای آزمون یا آزمودن از سوی خداوند است.
وفا: عنایت ازلی را گویند، بیواسطه عمل خیر و اجتناب از شر.
هوش مصنوعی: وفا به معنای لطف و توجهی است که از ازل وجود داشته و بدون نیاز به انجام کار نیک یا دوری از کارهای بد به انسان عطا میشود.
جفا: پوشانیدن دل سالک را گویند، از معارف و مشاهدات.
هوش مصنوعی: جفا به معنای نادیده گرفتن یا پنهان کردن دل شخصی است که در مسیر معنوی و سیر و سلوک قرار دارد، از دانشها و تجربیات روحانی و مشاهدههای معنوی.
جور: بازداشتن سالک را گویند از عروج.
هوش مصنوعی: جور به معنای جلوگیری کردن از پیشرفت و عروج یک سالک یا مسافر در مسیر معنوی است.
ناز: قوت دادن معشوق است عاشق را.
هوش مصنوعی: ناز، به معنای ایجاد جذابیت و دلربایی از سوی معشوق است که باعث تقویت عشق و احساسات عاشق میشود.
خشم: ظهور صفات قهر را گویند.
هوش مصنوعی: خشم به معنای بروز ویژگیهای تهاجمی و قهرآمیز است.
کین: تسلط صفات قهری را گویند.
هوش مصنوعی: کین به معنای تسلط ویژگیهای سرکشی و خشونت است.
جنگ: امتحانات الهی را گویند، به انواع بلاهای ظاهر و باطن.
هوش مصنوعی: جنگ به معنای آزمایشات الهی است که به صورت مشکلات و دردسرهای ظاهری و باطنی نمایان میشوند.
صلح: قبول اعمال و عبادات را گویند و وسایط قریب.
هوش مصنوعی: صلح به معنای پذیرش اعمال و عبادات است و به وسایل نزدیک نیز اشاره دارد.
پرده: مانعی را گویند که میان عاشق و معشوق باشد و از لوازم طریق باشد نه از جهت عاشق و نه از جهت معشوق.
هوش مصنوعی: پرده به معنای مانع یا حایلی است که بین عاشق و معشوق وجود دارد و جزء لوازم مسیر عشق به حساب میآید، نه از طرف عاشق و نه از طرف معشوق.
حجاب: مانعی را گویند، که عاشق را از معشوق بازدارد، به نوعی از انواع، از جهت عاشق.
هوش مصنوعی: حجاب به معنا و مفهومی اشاره دارد که مانع از دسترسی عاشق به معشوق میشود. این مفهوم میتواند به اشکال مختلفی وجود داشته باشد و از دیدگاه عاشق مورد بررسی قرار میگیرد.
نقاب: مانعی را گویند که عاشق را از معشوق بازدارد به حکم ارادت معشوق.
هوش مصنوعی: نقاب به معنای مانعی است که باعث میشود عاشق نتواند به معشوق خود دسترسی پیدا کند و این موضوع به خاطر اراده و خواست معشوق اتفاق میافتد.
بام: محل تجلیات را گویند.
هوش مصنوعی: بام به محلی اطلاق میشود که نشانهها یا ظهورات خاصی در آنجا به نمایش در میآید.
خانه: خودی خود را گویند، گه عینیت وجود است.
هوش مصنوعی: خانه به معنای وجود واقعی خود است.
مستوری: تقدیس کنه ماهیت الهی را گویند، که از ادراکات کافۀ عالمیان، و از انبیا، علیهمالسَّلام، و از اولیا پوشیده است.
هوش مصنوعی: مستوری به معنای تقدیس کردن ماهیت الهی است، که از درک همه جهانیان، از پیامبران و از اولیا مخفی مانده است.
تبری: رد کردن اعمال عباد را گویند.
هوش مصنوعی: تبری به معنای کنار گذاشتن و نفی اعمال عبادی است.
سلطانی: جریان احوال و اعمال را گویند.
هوش مصنوعی: سلطانی به معنای شرایط و رفتارهایی است که در یک وضعیت یا موقعیت خاص اتفاق میافتد.
سرکشی: مخالفت ارادت و مراد سالک را گویند، بحکم ارادت الهی.
هوش مصنوعی: سرکشی به معنای نافرمانی از خواستهها و هدایتهای الهی است که شخص در مسیر سیر و سلوک خود تجربه میکند.
تندی:صفت قهاری را گویند بر عاشق، چنانکه حکم الهی باشد، نه بر مقتضای مراد او.
هوش مصنوعی: تندی به صفتی اشاره دارد که بر عاشق مستولی میشود و بر اساس خواست و اراده او نیست، بلکه بر اساس حکم الهی است.
امیری: ارادت سالک جاری داشتن است بر سالک.
هوش مصنوعی: امیری به معنای این است که علاقه و باور عمیق فرد در جستجوی روحانی، به شکل مداوم و پایدار نسبت به مسیر و هدف خود جریانی دارد.
توانائی: صفت فاعل مختار را گویند.
هوش مصنوعی: توانایی به معنای داشتن قابلیت یا قدرت انجام کاری است. به عبارت دیگر، توانایی نشان دهنده این است که شخص یا موجودی میتواند به طور ارادی و با انتخاب خود، عملی را انجام دهد.
توانگری: حصول جمیع کمالات را گویند.
هوش مصنوعی: توانگری به معنای دستیابی به تمام کمالات و ویژگیهای برجسته است.
دستگاه: حصول جمیع صفات کمال است، با وجود قدرت بر همه صفتی.
هوش مصنوعی: دستگاه به معنای به دست آوردن تمامی ویژگیهای مثبت و عالی است، در حالی که قابلیت داشتن بر تمام ویژگیها نیز در آن وجود دارد.
تواری: احاطت و استیلای الهی را گویند.
هوش مصنوعی: تواری به معنای تسلط و تسلط الهی است.
تاختن: اتیان الهی را گویند.
هوش مصنوعی: تاختن به معنای حرکات و رفتارهای الهی است.
ترکتاز: جذبه الهی را گویند، وقتی که سلوک مقدم باشد و بزحمت و مجاهدت بسیار کاری گشاده نشود، ناگاه جذبهای در رسد و کردههای او را قبول کند و باقی احوال او تمام کند و به مقصد رساند.
هوش مصنوعی: ترکتاز به معنای جذب و الهام الهی است که در شرایطی خاص به فرد دست میدهد. این حالت زمانی به وجود میآید که شخص در سیر و سلوک معنوی خود تلاش و مجاهدت زیادی کرده باشد، اما به تنهایی نتوانسته باشد به موفقیت برسد. در یک لحظه ناگهانی، یک نور الهی به او تابیده میشود و تلاشهای او را میپذیرد و در ادامه، تمامی حالات و مراحل زندگیاش را كامل میكند و به مقصد نهاییاش میرساند.
غارت: جذبۀ الهی را گویند. که بیواسطه بر سلوک و اعمال مقدم باشد به مثابتی که سالک مقهور باشد، تا به مقصد برسد. اگرچه از اوامر و اعمال بر وی جاری باشد.
هوش مصنوعی: غارت به معنای جذبۀ الهی است که بهطور مستقیم بر رفتار و رفتارهای فرد تأثیر میگذارد. این جذبۀ الهی به گونهای است که فرد باید تسلیم آن شود تا به هدف خود دست یابد، حتی اگر این فرآیند شامل دستورات و اعمال خاصی باشد.
تاراج: سلب اختیار سالک را گویند در جمیع احوال ظاهری و باطنی.
هوش مصنوعی: تاراج به معنای از بین بردن اختیار و انتخاب فرد در تمام وضعیتهای ظاهری و باطنی است.
آشنائی: تعلق دقیقه ربوبیت را گویند، که با همه موجودات پیوسته است، چون تعلق خالقیت به مخلوقیت.
هوش مصنوعی: آشنائی به معنای ارتباط نزدیک و عمیق ربوبیت است که با تمام موجودات در ارتباط است، مشابه ارتباط خالق با مخلوق.
بیگانگی: اشتغال عالم الوهیت را گویند، که بهیچوجه تقصر و بهیچچیز مشابهت و مماثلت ندارد.
هوش مصنوعی: بیگانگی به معنای جدایی و عدم شباهت است. در این مفهوم، به اشتغالات و ویژگیهای عالم الوهیت اشاره دارد که هیچگونه نقص و شباهتی به سایر موجودات ندارد.
تکبر: بینیازی است از انواع اعمال سالک.
هوش مصنوعی: تکبر نوعی بینیازی از انجام کارهای مختلف است که شخص در مسیر سیر و سلوک قرار دارد.
شهر: وجود مطلق را گویند.
هوش مصنوعی: شهر به معنای وجودی کامل و بینقص است.
دیه: وجود مستعار را گویند.
هوش مصنوعی: دیه به معنای وجودی است که به صورت مستعار به کار میرود.
کوی: مقام عبودیت را گویند.
هوش مصنوعی: کوی به معنای جایگاه بندگی و عبودیت است.
محله: متصف شدن به صفات کمال را گویند.
هوش مصنوعی: محله به معنای برخورداری از ویژگیهای عالی و کمال است.
آستان: اعمال و عبادات را گویند.
هوش مصنوعی: آستان به معنای انجام اعمال و عبادات است.
در: مطاوعت را گویند.
هوش مصنوعی: مطاوعت به معنای اطاعت و تسلیم شدن به خواستهها یا دستورات دیگران است. این واژه معمولاً در contextes مختلفی مانند روابط شخصی، اجتماعی و سازمانی به کار میرود و میتواند به معنای پذیرش و عمل به خواستهها و دستورات دیگران بدون مقاومت باشد.
یار: صفت الهی را گویند، که ضروری است کافۀ مخلوقات را و هیچ اسم موافقتر از این نیست سالک را، زیرا کلمۀ توحید بر این اسم دایر است.
هوش مصنوعی: یار به وصفی از خداوند اطلاق میشود که دلیلی است بر نیاز تمامی مخلوقات به او. هیچ نام دیگری نمیتواند بهتر از این باشد که به سالک نسبت داده شود، زیرا کلمه توحید بر این نام محوری دارد.
غمگسار: صفت رحمانی حقتعالی را گویند، که شمولی و عمومی دارد.
هوش مصنوعی: غمگسار به ویژگی رحمت و مهربانی خداوند اشاره دارد که شامل حال همه موجودات میشود و به طور گسترده و عمومی کاربرد دارد.
غمخوار: صفت رحیمی حقتعالی را گویند، که آن خصوصیتی دارد.
هوش مصنوعی: غمخوار به معنای صفت رحیمی خداوند است که ویژگی خاصی دارد.
مهربان: صفت ربوبیت را گویند.
هوش مصنوعی: مهربان به ویژگی سرپرستی و محبت اشاره دارد.
دلدار: صفت باسطی را گویند به سرور و محبت در دل.
هوش مصنوعی: دلدار به فردی اطلاق میشود که با محبت و عشق در دل دیگران جایی دارد و سروری و بزرگواری را در خود به نمایش میگذارد.
دلبر: صفت قابضی را گویند، به اندوه و محنت در دل.
هوش مصنوعی: دلبر به معنای کسی است که در دل اندوه و سختی دارد و به نوعی میتوان آن را به صفتی نسبت داد که حاکی از گرفتاریهای درونی و دردی عاطفی است.
دلگشای: صفت فتاحی را گویند در مقام انس در دل.
هوش مصنوعی: دلگشای صفتی است که به فتاحی در مقام نزدیک بودن و انس با دل اطلاق میشود.
جانان: صفت قیومی را گویند، که قیام جمله موجودات بدو است، که اگر آن دقیقه پیوسته موجودات را نبودی هیچچیز وجود و بقا نیافتی.
هوش مصنوعی: جانان به صفتی اشاره دارد که به وجود و قیام همه موجودات وابسته است. به این معنا که اگر آن وجود پایدار و دائمی نباشد، هیچ چیز دیگری وجود نخواهد داشت و دوام نخواهد یافت.
جانافزای: صفت باقی ابدی را گویند که فنا را راه بدو نبود.
هوش مصنوعی: جانافزای به وصفی اطلاق میشود که برای ویژگی دائمی و جاودانه به کار میرود و نشاندهنده چیزی است که به هیچ وجه نمیتواند از بین برود.
دوست: سبق محبت الهی را گویند، بر محبت سالک.
هوش مصنوعی: دوست: به عشق و محبت الهی اشاره دارد که بر محبت شخصی که در حال سیر و سلوک است، سایه میافکند.
قد: استواء الهی را گویند.
هوش مصنوعی: قد به معنای صفات و استواری الهی است.
قامت: سزاواری پرستش را گویند، که هیچکس را، جز حقتعالی این سزاواری نیست.
هوش مصنوعی: قامت به معنای شایستگی و لیاقت برای پرستش است و فقط خداوند متعال است که این شایستگی را دارد و هیچ کس دیگری نمیتواند به این مقام برسد.
زلف: غیب هویت را گویند، که کس را بدان راه نیست.
هوش مصنوعی: زلف به معنای نشانهای از هویتی است که دسترسی به آن برای کسی ممکن نیست.
موی: ظاهر هویت را گویند، یعنی وجود، که همهکس را به معرفت وجود او علم حاصل است و بدان راه نیست.
هوش مصنوعی: موی به معنای نمای ظاهری هویت است، به عبارت دیگر، وجودی است که همگان به شناخت آن آگاه هستند، اما راهی برای درک عمیقتر آن وجود ندارد.
گیسو: طریق طلب را گویند.
هوش مصنوعی: گیسو به معنای روشی است که برای طلب و درخواست استفاده میشود.
پیچ زلف: اشکال الهی را گویند.
هوش مصنوعی: پیچ زلف به معنای شکلهای الهی است.
تاب زلف: اسرار الهی را گویند.
هوش مصنوعی: تاب زلف به معانی اسرار و رموز الهی اشاره دارد.
سر: صفت ارادت الهی را گویند.
هوش مصنوعی: سر به معنای صفت ارادت و محبت الهی است.
پیشانی: ظهور اسرار الهی را گویند.
هوش مصنوعی: پیشانی به معنای نمایان شدن رازهای الهی است.
فرق: صفت حیات الهی را گویند.
هوش مصنوعی: فرق به معنای صفت زندگی الهی است.
ابرو: اهمال کردن و سقوط سالک است، از درجات، بواسطه تقصیری که از او در وجود آید.
هوش مصنوعی: ابرو به معنای غفلت و افتادن فرد در مسیر سیر و سلوک است که به دلیل قصوری که از او سر میزند، رخ میدهد.
کمان ابرو: عرض کردن سقوط است بر سالک، بسبب تقصیر و باز به حکم عنایت ساقط ناکردن از درجه و مقام.
هوش مصنوعی: کمان ابرو به معنای سقوط و افتی است که فرد سالک به دلیل اشتباهات و تقصیرات خود تجربه میکند، اما با وجود این، با حمایت و لطف خداوند از افت در مقام و درجهاش جلوگیری میشود.
جفت ابرو: سقوط سالک است از درجه و مقام بسبب تقصیر و باز تصعید او به حکم جذبه و عنایت بمقامی و درجهای که بود.
هوش مصنوعی: دو ابرو: سقوط سالک به دلیل نقص و خطا از مرتبه و مقام خود، و دوباره رسیدن او به مرتبه و مقام قبلیاش به واسطه جاذبه و توجهی که به او میشود.
طاق ابرو: اهمال کردن است در سقوط سالک از درجه و مقام بسبب تقصیر و گذاشتن سالک را در آن.
هوش مصنوعی: طاق ابرو به معنای بیتوجهی یا کوتاهی در انجام وظایف است که میتواند باعث سقوط فرد از جایگاه و مقامش شود و فرد را به دلیل ضعف و قصور در کارش به مشکلاتی دچار کند.
مژه: اهمال اعمال است مرسالک را، سراً و جهراً به حکم، حکمت الهی.
هوش مصنوعی: مژه: خطا و کوتاهی اعمال انسانها به دلایل درونی و بیرونی به خواست و حکمت خداوند است.
تیر مژه: اهمال ناکردن سالک است، سراً و جهراً.
هوش مصنوعی: تیر مژه به معنای عدم کوتاهی و بیتوجهی سالک در زندگی است، چه به صورت پنهانی و چه به صورت آشکار.
چشم: صفت سر بصیری الهی را گویند.
هوش مصنوعی: چشم به ویژگی بینایی الهی اطلاق میشود.
دیده: اطلاع الهی را گویند، بر جمیع احوال از خیر و شر.
هوش مصنوعی: دیده به معنای آگاهی و اطلاع خداوند درباره تمامی وضعیتها و حالات، چه خوب و چه بد است.
چشم مست: ستر کردن الهی را گویند، بر تقصیر و خردهای که از سالک در وجود آید و غیر او نیز، چنانکه هیچکس را بدان اطلاع نیفتد و آن معفو باشد.
هوش مصنوعی: چشم مست به معنای پوشاندن و پنهان کردن خطاها و نقصهایی است که از انسان و دیگران سر میزند، به طوری که کسی از آن باخبر نشود و این خطاها بخشوده شود.
چشم خماری: ستر کردن تقصیر سالک را گویند، از سالک، لیکن کشف آن بر ارباب کمال، که از او اکمل و اعلی و اجل باشند، گاه روش بزبان ایشان باشد و گاه نه.
هوش مصنوعی: چشم خماری به معنای پنهان کردن خطاهای راهرو در سیر و سلوک است. این پنهانکاری برای دیگران ممکن است قابل مشاهده باشد، اما برای افرادی که در مرتبه بالاتری قرار دارند، ممکن است این خطاها از طریق صحبتهای آنها یا به روشهای دیگر آشکار شود.
چشم آهوانه: ستر کردن الهی را گویند، تقصیرات سالک را، از عین سالک ولیکن آگاه کردن سالک را از تقصیر که کرده باشد، و از آن نیز که از غیر او مستور است، و به حقیقت این غایت عنایت باشد که سالک از تقصیر بازایستاده باشد و تدارک تقصیر کند.
هوش مصنوعی: چشم آهوانه به معنای توجه خاص الهی است که به خطاها و اشتباهات سالک (سلوککننده) مینگرد. این امر به سالک این آگاهی را میدهد که از اشتباهات خود آگاه شود، حتی اگر برخی از موارد از دید او پنهان باشد. در واقع، این نوع نگاه الهی به سالک این هدف را دارد که او را از اشتباهاتش دور کند و به اصلاح و جبران آن خطاها تشویق کند.