برگردان به زبان ساده
در جام جهاننمای اول
شد نقش همه جهان مشکل
هوش مصنوعی: در جام بلورین که جهان را نشان میدهد، ابتدا همه تصاوير و شکلهای جهان به وضوح نمایان میشود.
جام از می عشق برتر آمد
گشت این همه نقشها ممثل
هوش مصنوعی: جام عشق از هر چیزی بالاتر است و این همه نقشهایی که میبینیم، تنها نمایشهای آن عشق هستند.
هر ذره ازین نقوش و اشکال
بنمود همه جهان مفصل
هوش مصنوعی: هر قسمت از این نقشها و شکلها، تمام جهان را به تصویر میکشد و به گونهای گسترده و مفصل نشان میدهد.
یک جرعه و صدهزار ساغر
یک قطره و صد هزاز منهل
هوش مصنوعی: یک نوشیدنی کوچک میتواند به اندازه صدها جام تأثیرگذار باشد، درست مانند اینکه یک قطره آب به اندازه صدها چشمه ارزشمند است.
بگذر تو ازین قیود مشکل
تا مشکل تو همه شود حل
هوش مصنوعی: از محدودیتهای دشوار عبور کن تا تمام مشکلاتت حل شود.
با این همه، این نقوش و اشکال
بگذار، اگر چه نیست مهمل
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این اشکال و نقوش ممکن است بیمعنی به نظر برسند، اما آنها را رها نکن.
کین نقش و نگار نیست الا
نقش دومین چشم احوال
هوش مصنوعی: این تصویر و تزئینات تنها انعکاسی از دومین دیدگاه و حالتی است که در آن قرار داریم.
در نقش دوم چو باز بینی
رخسارهٔ نقشبند اول
هوش مصنوعی: وقتی دوباره به چهرهٔ اولین تصویر نگاه کنی، متوجه خواهی شد که در نقش دوم چه تغییراتی در آن به وجود آمده است.
معلوم کنی که اوست موجود
باقی همه نقشها مخیل
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه تو باید مشخص کنی که او (خالق یا حقیقت) وجودی دائم و واقعی دارد و همه چیز دیگر تنها تصویرها و تجلیاتی از او هستند. به عبارت دیگر، وجود حقیقی او باقی و همیشگی است و همه چیز دیگر تنها نقش و نمایشی از آن وجود واقعی است.
خواهی که به نور این حقیقت
چشم دل تو شود مکحل
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که با نور این حقیقت، چشم دل تو روشن و بینا شود، باید به آن توجه کنی.
اخلاق و نقوش خود بدل کن
چون گشت صفات تو مبدل
هوش مصنوعی: اخلاق و ویژگیهای خود را تغییر بده، وقتی که صفات تو دگرگون شد.
خود را به شراب خانه انداز
کان جا شود این غرض محصل
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده که به میخانه بروی، زیرا در آنجا میتوانی به هدفی که داری برسی.
زان غمزهٔ نیم مست ساقی
گر بتوانی به وجه اکمل
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به بهترین شکل از زیبایی و جذابیت نیمه مست ساقی بهرهبرداری کنی، از آن غمزه و نگاه او لذت ببر.
بستان قدحی و بیخبر شو
از هر چه مفصل است و مجمل
هوش مصنوعی: یک جام بگیر و از هر چیزی که پیچیده و مبهم است، بیخبر باش.
پس هم به دو چشم مست ساقی
می آن نظری به چشم اجمل
هوش مصنوعی: به ساقی که با چشمان زیبا و مستانهاش از می نوشان میدهد، نگاهی به چشمان زیبا و دلنشین من بینداز.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت چهرهٔ ساقی اشاره میکند که به جذبهای نزدیک به جان انسانها میباشد، این زیبایی در جامی تجلی یافته که نمایانگر جهان باقیاست. به عبارتی دیگر، ساقی با چهرهٔ دلربایش، نیروی زندگی و عشق را به تصویر میکشد که در دل هر کسی تأثیر میگذارد.
عشق است که هم می است و هم جام
عشق است می حریف آشام
هوش مصنوعی: عشق، هم به مانند شراب است و هم خود ظرف شراب. عشق، رفیق و دوستانی است که در کنار هم این نوشیدنی را مینوشند.
این جام جهاننمای اول
عکسی بود از صفای آن جام
هوش مصنوعی: این جام که به جهانی اشاره دارد، در ابتدا تصویری از زیبایی و شفافیت آن را به نمایش میگذارد.
وین غمزهٔ نیم مست ساقی
نوشد هم ازین می غم انجام
هوش مصنوعی: غمهای که این ساقی با نگاهی نیمه مست به من میدهد، از همین شراب غم انگیز سرچشمه میگیرد.
این جام بسر نرفت و زین فیض
گشت آب حیات در جهان عام
هوش مصنوعی: این جام هرگز تمام نمیشود و به واسطه این نعمت، آب حیات در جهان برای تمامی مردم جاری است.
زین آب پدید شد حبابی
شد هجدههزار عالمش نام؟
هوش مصنوعی: از این آب، حبابی پیدا شد که نامش به همهی عالمهای هجدههزار میرسد.
آغاز جهان بین چه چیز است؟
بنگر که چه باشدش سرانجام؟
هوش مصنوعی: آغاز دنیا از چه چیزی است؟ به آنچه که در انتها میرسد، توجه کن.
هر چیز از آنچه گشت پیدا
آن چیز بود به کام و ناکام
هوش مصنوعی: هر چیزی که به وجود میآید، بر اساس آن چیزهایی است که میتواند رضایت یا نارضایتی ایجاد کند.
آن را که ز می سرشت طینت
بی می نفسی نگیرد آرام
هوش مصنوعی: کسی که از آغاز وجودش با شراب عشق آمیخته است، بدون آن عشق و سرمستی هرگز آرامش نخواهد یافت.
و آن کس که هنوز در خمار است
هم مست شود ولی به ایام
هوش مصنوعی: آن کسی که هنوز در حال نشئگی به سر میبرد، به مرور زمان هم مست میشود، اما در زمانهای خاص و معین.
خرم دل آنکه از لب یار
جام می ناب میکند وام
هوش مصنوعی: فردی خوشحال و شاداب است که از لب محبوبش جرعهای از شراب خالص مینوشد و از این خوشی لذت میبرد.
ای بیخبر از شراب مستی
ننهاده ز خویشتن برون گام
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال مستی و شراب بیخبری، نگذار که از خودت دور شوی.
در صومعه چند دیگ سودا
پختیم؟ و هنوز کار ما خام
هوش مصنوعی: در مکانی دور هم جمع شدهایم و در تلاشیم چیزی فراهم کنیم، اما هنوز کار ما به پایان نرسیده و به نتیجه نهایی نرسیده است.
در میکده نیز روزکی چند
بنشین تو ز وقت روز تا شام
هوش مصنوعی: مدتی را در میخانه بگذران، از صبح تا غروب.
مینوش به کام دوست باده
پس هم به دور چشم آن لارام
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب به خاطر خوشحالی و سعادت دوست است و همچنین به یاد چشمان زیبای آن معشوق.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: ساقی را میبینم که چهرهای جذاب و زندگیبخش دارد و در جامی که نماد زیبایی و شگفتیهای جهان است، به تصویر کشیده شده است.
پیش از عدم و وجود عالم
وز کاف «کن» و کتاب مبرم
هوش مصنوعی: قبل از آنکه چیزی وجود داشته باشد یا نابود شود، عالم بوده است و فرمان "باش" و کتابی روشن وجود داشته است.
از عشق ظهور عشق درخواست
اظهار حروف اسم اعظم
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای درخواست نشان دادن عشق و بیان اسم بزرگ و مهم است. به نوعی، عشق را به عنوان نیرویی میبیند که باید به صورت واضح و آشکارتر بیان شود.
برداشت به جای خامه انگشت
زد در دهن و نوشت در دم
هوش مصنوعی: انگشت خود را به جای قلم در دهانش گذاشت و نوشت.
بر کف بنوشت نام و چه نام؟
نامی که طلسم اوست آدم
هوش مصنوعی: بر روی کف دستش نامی نوشته شده است، و چه نامی؟ نامی که راز و جادوهای وجود انسان در آن نهفته است.
در همزهٔ او وجود مدرج
در نقطهٔ او حروف مدغم
هوش مصنوعی: در وجود او، ذات و هستی به گونهای روشن و مشخص نمایان است و هر یک از حروف در باطن او به هم پیوسته و در هم فرو رفتهاند.
بنوشت و بخواند و باز پوشید
از دیدهٔ هر که نیست محرم
هوش مصنوعی: او چیزی را نوشت و خواند، اما آن را از چشم هر کسی که به این راز دسترسی ندارد، پوشاند.
ای طالب اسم اعظم، این نام
خواهی که تو را شود مسلم؟
هوش مصنوعی: ای کسی که دنبال نام بزرگ و عظیم هستی، آیا واقعاً میخواهی که این نام تو را به حقیقتی مسلم و واقعی برساند؟
مفتاح جهان گشا به دست آر
بگشا در این طلسم محکم
هوش مصنوعی: کلید فتح و گشایش دنیا را در دست بگیر و در این طلسم محکم را بگشای.
بینی که همه به تو مضاف است
معنی صریح و اسم مبهم
هوش مصنوعی: تو میبینی که همه چیز به تو وابسته است؛ این جمله بهروشنی بیانگر واقعیتی است، در حالی که اسم آن موضوع هنوز مشخص نیست.
چون بند طلسم وا گشودی
بینی که تویی خود اسم اعظم
هوش مصنوعی: زمانی که طلسم را باز کنی، خواهی دید که خود تو، همان نام بزرگ و والایی هستی.
اسمی که حقیقت مسماست
گر دانستی «اصبت فالزم»
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و واقعیت یک نام پی بردی، آن را از خودت دور نکن و به آن پایبند باش.
ورنه، کم نام و ننگ خود گیر
میزن در میکده دمادم
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حفظ آبرو و اعتبار خود نیستی، پس چرا مدام در میکده رفت و آمد میکنی؟
چون بگشایند ناگه آن در
بگشای دو چشم شاد و خرم
هوش مصنوعی: وقتی ناگهان آن در باز شود، دو چشم شاد و خوشحال میشوند.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: من چهرهی زیبا و دلانگیز ساقی را در جامی که نشاندهندهی همهی زیباییهای جهان است، مشاهده میکنم.
پیش از عدم و وجود اغیار
وز سلطنت و ظهور اظهار
هوش مصنوعی: قبل از اینکه چیزی به وجود بیاید یا برود، و قبل از سلطنت و نمایان شدن دیگران، همه چیز در حال تحول و تغییر است.
سلطان سرای عشق فرمود:
پاک است سرای ما ز اغیار
هوش مصنوعی: سلطان عشق اعلام کرد: خانه ما از وجود دیگران پاک و خالی است.
یعنی که به جز حقیقت او
در دار وجود نیست دیار
هوش مصنوعی: به جز واقعیت او، در این جهان هیچ وجودی نیست.
واجب شود از شهادت و حکم
کز غیر نه عین بد، نه آثار
هوش مصنوعی: شهادت و حکمی که از غیر از خود واقعیات به وجود نیامده، ضروری میشود. این یعنی تنها شاهدی که بر اساس حقیقت مستقل است، معتبر است و نه نظرهای نادرست یا بیپایه.
لیکن چو به غیر کرد اشارت
اغیار ظهور کرد ناچار
هوش مصنوعی: اما زمانی که به دیگران اشاره کرد، به ناچار چیزی نمایان شد.
چندان که همه گواه گشتند
بر هستی وحدتش به یکبار
هوش مصنوعی: تا آنجا که همه به وجود یگانهاش شهادت دادند به یکباره.
دیدند عیان که اوست موجود
ویشان همگی محال و پندار
هوش مصنوعی: آنها به وضوح مشاهده کردند که او وجود دارد و تمام موجودات دیگر تنها در خیال و غیرواقعی هستند.
گشتند همه گواه و رفتند
هم با سر نیستی ، دگر بار
هوش مصنوعی: همه بر این موضوع شهادت دادند و به سوی عدم و نیستی رفتند، دیگر بار.
این بود شهادت «اولوالعلم»
وین بود فرشه را هم اقرار
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به شهادت افرادی که در علم و دانش برتر هستند و همچنین به کسانی که در این زمینه به حقایق و واقعیتها اقرار دارند. به نوعی نشاندهنده تعهد و صداقت در علم و دانش است.
این بود همه بدایت خلق
وین بود همه نهایت کار
هوش مصنوعی: این که آغاز و سرآغاز همه مخلوقات همین است و نتیجه و انتهای کار نیز به همین سمت میرود.
این کثرت نفس بهر آن بود
تا وحدت از آن شود پدیدار
هوش مصنوعی: این تنوع و فراوانی نفس به این خاطر است که وحدت و یکپارچگی از آن نمایان شود.
چون ظاهر شد که جز یکی نیست
چه فایده از ظهور بسیار؟
هوش مصنوعی: زمانی که مشخص شد که جز یک حقیقت وجود ندارد، ظهور و وجودهای متعدد چه سودی دارند؟
گر در نظر تو کثرت آید
وحدت بود آن، ولی به اطوار
هوش مصنوعی: اگر در نظر تو تعداد و کثرت دیده شود، در حقیقت آن واحد و یکپارچه است، اما به شکلها و شیوههای مختلف ظاهر میشود.
چون سر کثیر جمله دیدی
کثرت همه نقش وحدت نگار
هوش مصنوعی: وقتی که بسیاری را دیدی، بدان که همهی آنها در حقیقت جلوهای از یک وحدتند.
فیالجمله، ز غیر دیده بر دوز
این است طریق اهل انوار
هوش مصنوعی: به طور کلی، غیر از دیده، این به راه اهل نور اشاره دارد.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: ساقی که جانم را شاداب میکند، چهرهاش را در جامی میبینم که نمایانگر دنیا است.
عشق از سر کوی خود سفر کرد
بر مرتبهها همه گذر کرد
هوش مصنوعی: عشق از محل محبوب خود به سفر رفت و در مسیرش از همه مراحل و رنجها گذشت.
صحرای وجود گشت در حال
هر کتم عدم، که پی سپر کرد
هوش مصنوعی: وجود انسان در جهان گویی در حال تحولی است که از هیچ و عدم به سمت وجود و نمایان شدن حرکت میکند و در این مسیر، به دنبال حفاظت و پشتیبانی از خود است.
میجست نشان صورت خود
چون در دل تنگ ما نظر کرد
هوش مصنوعی: او به دنبال نشانهای از چهرهاش میگشت وقتی که در دل ما نگاهی انداخت.
وا یافت امانت خود آنجا
آنگه چو نظر به بام و در کرد
هوش مصنوعی: او در آنجا به امانتی که داشت دست یافت، وقتی که به بام و در نگاه کرد.
خود آن سر کوی بود کاول
زانجا به همه جهان سفر کرد
هوش مصنوعی: آن شخص خود در سرکوچهای بود که از همانجا به همه جا سفر کرد.
جان را به امانت خود آنجا
واداشت، لباس خود بدر کرد
هوش مصنوعی: روح را به امانت سپرد و در آن مکان، لباس خود را کنار گذاشت.
در جان پوشید و باز خود را
آن بار لباس مختصر کرد
هوش مصنوعی: او در دل خود رازهایی دارد و بار دیگر خود را با لباس سادهای معرفی کرد.
وآنگاه چو آفتاب تابان
سر از سر هر سرای در کرد
هوش مصنوعی: سپس آفتاب درخشنده به هر خانهای نگاهی انداخت و سر از آن بیرون آورد.
اول که به خود نمود خود را
انسان شد و نام خود بشر کرد
هوش مصنوعی: در ابتدا، انسان با شناخت خود به وجودش پی برد و به این ترتیب، نامش را بشر گذاشت.
فیالجمله، به چشم بند اغیار
ظاهر شد و نام خود دگر کرد
هوش مصنوعی: به طور کلی، در بین مردم و به چشم دیگران نمایان شد و نامش را به چیز دیگری تغییر داد.
تغییر صور کجا تواند
در نعت کمال او اثر کرد؟
هوش مصنوعی: اگر صورتها و شکلها تغییر کنند، نمیتوانند در وصف و ویژگیهای کمال و زیبایی او تأثیر بگذارند و این ویژگیها ثابت و بیتغییر هستند.
تقلیب و ظهور او در احوال
اظهار کمال بیشتر کرد
هوش مصنوعی: ظهور او در اوضاع و احوال، نشاندهنده کمال بیشتری است.
ای دیده، تو نیز دیده بگشای
ما را چو ز خویشتن خبر کرد
هوش مصنوعی: ای چشم، تو هم چشمانت را باز کن و ما را به حقیقت وجودمان آگاه کن.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: من چهرهی دلانگیز و زندگیبخش ساقی را در جامی که نمایانگر جهان است، میبینم.
عشق از پس پرده روی بنمود
کردم چو نگاه، روی من بود
هوش مصنوعی: عشق پس از پنهانی خود را نشان داد و وقتی نگاه کردم، دیدم که آن عشق در واقع روی من بود.
پیش رخ خویش سجده کردم
آن لحظه که او جمال بنمود
هوش مصنوعی: در لحظهای که او زیباییاش را نشان داد، من به خاطر او به سجده افتادم.
خود را به کنار در کشیدم
آنگاه که او کنار بگشود
هوش مصنوعی: زمانی که او در را باز کرد، من خودم را کنار در قرار دادم.
دادیم همه بوسه بر لب خویش
آن دم که لبم لبانش میسود
هوش مصنوعی: در آن لحظه که لبانم به لبانش میرسید، همه بوسهها را به خودم تقدیم کردیم.
بودم یکی، دو مینمودیم
نابود شد آن نمود در بود
هوش مصنوعی: من یک نفر بودم که دو نفر به نظر میرسیدیم، اما آن حالت دوگانگی که داشتیم، در واقعیت از بین رفت و تنها خودم باقی ماندم.
چون سایه به آفتاب پیوست
از ظلمت بود خود برآسود
هوش مصنوعی: وقتی سایه به آفتاب نزدیک میشود، از تاریکی دور شده و آسوده میشود.
چون سوخته شد تمام هیزم
پیدا نشود از آن سپس دود
هوش مصنوعی: زمانی که تمام هیزم سوخت، دیگر نشانی از آن باقی نمیماند و فقط دود به جا میماند.
گویند که عشق را بپوشان
خورشید به گل نشاید اندود
هوش مصنوعی: میگویند عشق را نمیتوان با چیزهای دنیوی مانند گلهای زینتی پنهان کرد، چرا که عشق به اندازهای درخشان و باارزش است که قابل پوشاندن نیست.
آن کس که زیان خویش خواهد
پند من و تو نداردش سود
هوش مصنوعی: کسی که به فکر آسیب رساندن به خود باشد، اصلن از نصیحت و راهنمایی ما بهرهای نخواهد برد.
پروانه که ذوق سوختن یافت
نبود به شعاع شمع خشنود
هوش مصنوعی: پروانهای که لذت سوختن را درک کرد، از نور شمع راضی نبود.
این حالت اگرت عجب نماید
بشنو ز من، ار توانی اشنود
هوش مصنوعی: اگر این حالت تو را شگفتزده کند، از من بشنو، اگر بتوانی بشنوی.
برخیز، اگر حریف مایی
آهنگ شرابخانه کن زود
هوش مصنوعی: برخیز و اگر ما همدست تو هستیم، زود به سمت میخانه برو.
میباش خراب در خرابات
ور بتوانی به چشم مقصود
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در محفلهای خراباتی حضور داشته باش و اگر بتوانی، با نگاهی خاص و معنادار به دیگران بنگر.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: میبینم چهره زیبا و جانبخش ساقی را در جامی که تصویر دنیا را در خود دارد.
یاری است مرا، ورای پرده
انوار رخش سوای پرده
هوش مصنوعی: دوستی دارم که فراتر از حجاب و پردهها، روشنی چهرهاش به من میرسد.
برداشت ز رخ نقاب و گفتا:
میبین رخ من به جای پرده
هوش مصنوعی: چهرهام را از زیر پوشش برداشت و گفت: به جای پرده، چهرهام را ببین.
هرچ از دو جهان تو را خوش آید
میدان که منم ورای پرده
هوش مصنوعی: هر چیزی که از جهانهای مختلف برای تو لذتبخش و خوشایند است، بدان که من فراتر از اینها قرار دارم.
عالم همه پردهٔ مصور
اشیا همه نقشهای پرده
هوش مصنوعی: جهان همانند پردهای است که تصاویر و نقشهای مختلفی روی آن نمایش داده میشود. همهٔ موجودات و اشیاء در این پرده به صورت نقوشی ظاهر میشوند.
در پرده چو من سخن سرایم
چون خوش نبود نوای پرده؟
هوش مصنوعی: اگر من همچون پردهای صحبت کنم، چگونه ممکن است که صدای پرده خوشایند باشد؟
این پرده مرا ز تو جدا کرد
این است خود اقتضای پرده
هوش مصنوعی: این پرده مرا از تو جدا کرد و این نتیجه طبیعی وجود پرده است.
نی نی،که میان ما جدایی
هرگز نکند غطای پرده
هوش مصنوعی: نه، هیچکس نمیتواند میان ما جدایی بیندازد. پردهای که میان ماست نمیتواند مانع ارتباط ما شود.
تو تار ردای کبریایی
ما را نبود ردای پرده
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وجود و عظمت خداوند به قدری بزرگ و بینظیر است که هیچ چیز دیگری نمیتواند به آن نزدیک شود یا آن را پوشش دهد. به نوعی، هر آنچه در این دنیا وجود دارد، نمیتواند به اندازه کبریایی و شکوه الهی مهم باشد.
جای تو همیشه در دل ماست
بیرون ز در است جای پرده
هوش مصنوعی: جای تو همواره در دل ما وجود دارد، حتی اگر بیرون از در و پشت پرده باشی.
من مردم دیدهٔ جهانم
دیده نبود سزای پرده
هوش مصنوعی: من از تجربههای زندگی و دنیا آگاهی دارم، اما هیچ وقت به اندازهٔ لازم درک نکردم که چه چیزهایی لیاقت پردهپوشی و پنهانکاری دارند.
گر غیر من است پرده، خود نیست
ورنه منم انتهای پرده
هوش مصنوعی: اگر کسی جز من در ورای پرده باشد، وجود ندارد؛ چرا که تنها من هستم که انتهای این پرده را میشناسم.
تو هم به سزای پرده برخیز
وز دیدهٔ خود گشای پرده
هوش مصنوعی: از جای خود بلند شو و پرده را کنار بزن و خودت را به دیگران نشان بده.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: ساقی را میبینم که چهرهای زیبا و جانبخش دارد و در جامی که نشانهگر باقیات و باقیماندههاست، تجلی میکند.
آن مرغک نازنین پر و بال
گشتی همه گرد کوه اقبال
هوش مصنوعی: آن پرنده زیبای ناز بهخوبی پرواز کرده و در اطراف قلههای بلند و خوشبختی در حرکت است.
بودی شب و روز در تکاپوی
کردی همه ساله کشف احوال
هوش مصنوعی: مدت طولانی است که در تلاش و کوشش بودهای، شب و روز به دنبال شناخت و درک وضعیتها و احوالات مختلف هستی.
جایی برسید او به یک دم
کان جا نرسد کسی به صد سال
هوش مصنوعی: به جایی خواهید رسید که در آن لحظه، هیچکس به مدت صد سال نتواند حضور پیدا کند.
در اوج فضای عشق روزی
پرواز گرفت و من به دنبال
هوش مصنوعی: در بالاترین نقطه احساس عشق، روزی بر افراز و پرواز کرد و من به دنبالش رفتم.
ناگاه عقابی اندر آمد
آورد شکسته را به چنگال
هوش مصنوعی: ناگهان عقابی وارد شد و پرندهای که آسیب دیده بود را با چنگالهایش گرفت.
او را چه محل؟ که هر دو عالم
چون باز کند ز هم پر و بال
هوش مصنوعی: او را چه اهمیتی دارد؟ وقتی که هر دو جهان (این دنیا و دنیای دیگر) را با هم مقایسه کنیم، مانند پر و بالی است که به هم پیوستهاند.
در قبضهٔ او چنان نماید
کاندر رخ خوب نقطهٔ خال
هوش مصنوعی: در دستان او به گونهای است که بر روی چهرهی زیبا، لکهای مشکی مشاهده میشود.
خالی است جهان شکار وحدت
کثرت عدم محال در حال
هوش مصنوعی: جهان پر از تناقضات و تضادهاست، و در این میان، اصل وحدت و یگانگی که بر همگان حاکم است، در حال حاضر در میدان مبارزه مختل شده است.
این حال تو را چو گشت روشن
بگذر ز حدیث پار و امسال
هوش مصنوعی: وقتی حالت روشن و واضح شد، دیگر به یاد خاطرات گذشته و حال نمان.
گرد سر کوی حال میگرد
خاک در او به دیده میمال
هوش مصنوعی: در اطراف کوچهای که حال و هوای خاصی دارد، گرد و غبار نشسته و مردم در آنجا به دقت نگاه میکنند و بر روی این خاک، احساس و شوق خود را چشیده و نشان میدهند.
تا کشف شود تو را حقیقت
از آینهٔ عدوم اعمال
هوش مصنوعی: برای فهمیدن حقیقت وجودت، باید به بازتابی در آینهٔ عدم کارهایت نگاه کنی.
ظاهر گردد تو را به تقصیل
این راز که گفته شد به اجمال
هوش مصنوعی: این راز به طور خلاصه بیان شده است و اکنون به تو به روشنی نشان داده خواهد شد.
دیدی چو یقین که میتوان دید
پس بر در دل نشین چو ابدال
هوش مصنوعی: اگر میتوانی حقیقت را بشناسی و ببینی، پس بهتر است که در درون دل خود ساکن شوی و به سادگی و آرامش زندگی کنی.
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
هوش مصنوعی: من چهرهی زیبا و دلربای ساقی را در جامی که نمایانگر تمام دنیا است، میبینم.