رباعی شمارهٔ ۵۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
سلام
به نظرم وزنش
مفعول مفاعیل مفاعیلن فع
باشد
این دو مصرع دنیایی سخن داره. اول داره از دنیای عدم وجود صحبت میکنه یعنی جایی که ما در خواب ناز بودیم و وجود نداشتیم. و عدم وجود را به خوابی ناز تشبیه کرده. خود این یعنی شاعر به قبل از وجود هم فکر میکرده و در عصره خودش بیانگره نبوغ شاعر هست . من سوالی دارم در باره مصرع دوم :« اگر خوابه ما ناز بود پس چرا از حسن و جمال کسی که مارو از خواب ناز بیدار کرده میگه؟! منظور از حسن و جمال و عشق چیه؟ شاعر چه چیزی را درک کرده که به عشق حسن و جمال تشبیه کرده؟ شاعر از خدا چه چیزی را فهمیده که با تشبیهاتی زیبا داره توصیفش میکنه؟» آیا کسی هست که این مصرع های بعدی را مثل شاعر بفهمه؟ آیا کسی هم خدارو اینطور درک کرده ؟ خواهش مندم جوابی در حاشیه بنویسید
زمانی که عاشق در وصال هست معمولا ناز میکنه چون دیگه معشوق در کنارش هست و عاشق آرام و مطمئن هست ( و در خواب ناز به سر میبره) اما زمانی که فراق اتفاق بیفته تازه متوجه میشه که از چه جمال زیبایی دور افتاده و دچار غم و زاری میشه . و به نظر من شاعر این ابیات را با الهام از اون حدیث قدسی که میفرماید کنت کنزامخفیا ...سروده هست