گنجور

رباعی شمارهٔ ۴۵

دردا! که دلم خبر ز دلدار نیافت
از گلبن وصل تو به جز خار نیافت
عمری به امید حلقه زد بر در او
چون حلقه برون در، دگر بار نیافت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا! که دلم خبر ز دلدار نیافت
از گلبن وصل تو به جز خار نیافت
هوش مصنوعی: آه! که دلم هیچ خبری از محبوبم نمی‌گیرد و از باغ وصال تو تنها خارها نصیبش شده است.
عمری به امید حلقه زد بر در او
چون حلقه برون در، دگر بار نیافت
هوش مصنوعی: شخصی تمام عمرش را به انتظار نشسته بود که به در خانه‌ای برسد و به آنجا راه پیدا کند. اما در نهایت، وقتی به آن در نزدیک شد، دیگر نتوانست وارد شود و فرصت را از دست داد.