گنجور

غزل شمارهٔ ۹۹

نگارا، جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
جمال یوسف مصری شنیدی؟
تو را خوبی دو چندان آفریدند
ز باغ عارضت یک گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند
غباری از سر کوی تو برخاست
وزان خاک آب حیوان آفریدند
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون لعل و مرجان آفریدند
سراپایم فدایت باد و جان هم
که سر تا پایت را جان آفریدند
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
که صد دیوت نگهبان آفریدند
دمادم چند نوشم درد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند
ز عشق تو عراقی را دمی هست
کزان دم روی انسان آفریدند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارا، جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
هوش مصنوعی: عزیزم، وجود تو از روح و جان ساخته شده و زیبایی موهایت باعث شده تا ایمان و باور به وجود بیاید.
جمال یوسف مصری شنیدی؟
تو را خوبی دو چندان آفریدند
هوش مصنوعی: آیا زیبایی یوسف مصری را شنیده‌ای؟ خداوند تو را با زیبایی دوچندان خلق کرده است.
ز باغ عارضت یک گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند
هوش مصنوعی: از زیبایی صورت تو یک گل را چیده‌اند و از آن گل، بهشت ابدی را ساخته‌اند.
غباری از سر کوی تو برخاست
وزان خاک آب حیوان آفریدند
هوش مصنوعی: از کوچه تو غباری بلند شد و از این خاک، آب حیات به وجود آمد.
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون لعل و مرجان آفریدند
هوش مصنوعی: غم تو دل دوستان را خون کرد و از آن خون، انگشتری از لعل و مرجان ساختند.
سراپایم فدایت باد و جان هم
که سر تا پایت را جان آفریدند
هوش مصنوعی: تمام وجودم فدای تو باد و حتی جانم که جان تو را به وجود آورده است.
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
که صد دیوت نگهبان آفریدند
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه می‌توانم یک لحظه با تو باشم، در حالی که صد دیو هستند که از تو محافظت می‌کنند.
دمادم چند نوشم درد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند
هوش مصنوعی: من هر لحظه چند بار باید درد تو را بنوشم؟ خودم را به حالتی سردرگم و غمگین ساخته‌اند.
ز عشق تو عراقی را دمی هست
کزان دم روی انسان آفریدند
هوش مصنوعی: از عشق تو، آدمی را به وجود آوردند و به او روح و جان دادند. این عشق موجب شکل‌گیری انسانیت و ویژگی‌های انسانی شده است.

حاشیه ها

1393/07/18 08:10
سلیمان

سلام
میشه یکی بیت آخری رو ترجمه کنه؟
دم به معنای خون هست یا نَفَس؟

1397/10/31 10:12
طاها

سلام به نظر میرسد که دم به معنای نفس و زمزمه کردن باشه

1400/08/06 12:11
ح ف

با سلام. 

بیت ۶، مصرع دوم ظاهراً از نظر وزنی درست نیست. 

«که سر تا پات را ...» یا «که سر تا پات از ...» نمی‌تونه باشه؟

1403/06/20 01:09
جلال ارغوانی

در بیت آخر دم به معنی لحظه است