گنجور

غزل شمارهٔ ۹۷

ای دل، چو در خانهٔ خمار گشادند
می‌نوش، که از می گره کار گشادند
در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین
در کعبه مرو، چون در خمار گشادند
از خود بدرآ، در رخ خوبان نظری کن
در خان منشین چون در گلزار گشادند
بنگر که: دو صد مهر به یک ذره نمودند
از یک سر مویی که ز رخسار گشادند
تا باز گشادند سر زلف ز رخسار
از روی جهان زلف شب تار گشادند
تا مهر گیاهی ز گل تیره برآید
بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند
تا لاله رخی در چمن آید به تماشا
از چهرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند
از پرتو مل پردهٔ خورشید دریدند
وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند
تا کرد نسیم سحر آفاق معطر
در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند
مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین
کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند
در گوش دلم گفت صبا دوش: عراقی
در بند در خود، که در یار گشادند
چشم سر اغیار ببستند ز غیرت
آنگاه در مخزن اسرار گشادند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل، چو در خانهٔ خمار گشادند
می‌نوش، که از می گره کار گشادند
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که در جایی مشغول خوشگذرانی و نوشیدن شراب هستی، از این فرصت استفاده کن و لذت ببر، زیرا این شراب می‌تواند مشکلات و گرفتاری‌ها را حل کند.
در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین
در کعبه مرو، چون در خمار گشادند
هوش مصنوعی: به خودت نگاه نکن، چراکه زیبایی‌های دیگران را در کعبه نمی‌توان دید، مثل زمانی که افیون در روح به آدم حالتی می‌دهد.
از خود بدرآ، در رخ خوبان نظری کن
در خان منشین چون در گلزار گشادند
هوش مصنوعی: خود را فراموش کن و به زیبایی‌های دیگران نگاه کن. مانند گلی که در باغ گشوده شده است، در خانه به خود مشغول نباش.
بنگر که: دو صد مهر به یک ذره نمودند
از یک سر مویی که ز رخسار گشادند
هوش مصنوعی: نگاه کن که دو صد حس محبت و عشق در یک ذره کوچک جمع شده است، همانطور که یک تار موی برخاسته از چهره‌اش می‌تواند این همه احساس را منتقل کند.
تا باز گشادند سر زلف ز رخسار
از روی جهان زلف شب تار گشادند
هوش مصنوعی: پس از آنکه موهای وزش به صورتش پیچید، از چهره‌اش نور و زیبایی نمایان شد و به مانند تاریکی شب، زلف‌هایش را گشودند.
تا مهر گیاهی ز گل تیره برآید
بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند
هوش مصنوعی: تا زمانی که گیاهی از گل تیره رویش کند و به زمین برسد، چشمه‌های نور و روشنی گشوده می‌شوند.
تا لاله رخی در چمن آید به تماشا
از چهرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند
هوش مصنوعی: زمانی که گلی زیبا و لطیف در باغ ظاهر می‌شود، از رنگ و روی آن برای خودنمایی و تماشا پرده‌برداری می‌شود.
از پرتو مل پردهٔ خورشید دریدند
وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند
هوش مصنوعی: پرتو نور خورشید پرده‌ای را که بر روی مل دارد، کنار زد و با خنده‌ی گل، درختان را شاداب کرد.
تا کرد نسیم سحر آفاق معطر
در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبح به وزیدن آغاز کرد، همه جا را معطر ساخت و در هر باغ و چمنی عطارها از عطر گل‌ها به رونق آمدند.
مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین
کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی به قدری لطیف و خوشبوست که باعث شده موهای زیبا و درهم ریخته عشق چیده شوند و از بوی دلنشین آن، عطرهای خوشی پخش شود.
در گوش دلم گفت صبا دوش: عراقی
در بند در خود، که در یار گشادند
هوش مصنوعی: بادی در شب گذشته در گوش دل من گفت که عراقی در بندر به خود مشغول است، در حالی که دوستش او را آزاد کرده است.
چشم سر اغیار ببستند ز غیرت
آنگاه در مخزن اسرار گشادند
هوش مصنوعی: زمانی که دیگران چشمانشان را به روی حقیقت بستند و از غیرت خود محافظت کردند، در آن موقع درون مکانی پر از دانش و اسرار را باز کردند.