گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

دیدهٔ بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گیر ای دوست این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
بارگاه دل، که بودی جای تو
بنگر اکنون جای مار و مور شد
بی‌لب شیرینت عمرم تلخ گشت
شوربختی بین که: عیشم شور شد
دل قوی بودم به امید تو، لیک
دل ندادی، خسته زان بی‌نور شد
شور عشقت تا فتاد اندر جهان
چون دل من عالمی پر شور شد
عارت آمد از عراقی، لاجرم
بی‌تو، مسکین، بی‌نوا و عور شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدهٔ بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
هوش مصنوعی: چشم بخت من، افسوس که نابینا شد. دل من که هنوز زنده است، در زیر خاک زندگی می‌کند.
دست گیر ای دوست این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
هوش مصنوعی: ای دوست، دست من را بگیر و به من کمک کن تا بخت و اقبالم بهتر شود و دشمنانم نتوانند به من آسیب برسانند.
بارگاه دل، که بودی جای تو
بنگر اکنون جای مار و مور شد
هوش مصنوعی: مکان قلب که زمانی خوش و آرامش بخش بود، اکنون به محلی پر از ناامیدی و مشکلات تبدیل شده است.
بی‌لب شیرینت عمرم تلخ گشت
شوربختی بین که: عیشم شور شد
هوش مصنوعی: بدون لب‌های شیرین تو، زندگی‌ام تلخ و ناگوار شده است. ببین چقدر بدبخت هستم که لذتم از زندگی از بین رفته است.
دل قوی بودم به امید تو، لیک
دل ندادی، خسته زان بی‌نور شد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر امید تو قوی و پرانرژی بود، اما تو به من محبت و نوری ندی، در نتیجه دلم خسته و ناامید شد.
شور عشقت تا فتاد اندر جهان
چون دل من عالمی پر شور شد
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو در دنیا پیچید، دل من و همه عالم پر از شور و هیجان شد.
عارت آمد از عراقی، لاجرم
بی‌تو، مسکین، بی‌نوا و عور شد
هوش مصنوعی: من از عراقی به خاطر تو شرمنده‌ام، بنابراین بی‌تو، بیچاره، بی‌صدا و ناتوان شدم.