گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیّار نخواهم شد
آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تاثیر عشق هستم و هیچ وقت نمی‌خواهم به حالتی عاقل و هوشیار برگردم. همچنین از خواب شیرین این حال و احوال هرگز نمی‌خواهم بیدار شوم.
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
هوش مصنوعی: امروز به قدری مست و شادابم از نوشیدنی دیشب که تا پایان عمر هیچ‌گاه نمی‌توانم به حالت هوشیاری برگردم.
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیّار نخواهم شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نیکی و بدی در وجود من وجود دارد، هرگز در جمع جوانمردان و باصداقت نخواهم بود.
آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
هوش مصنوعی: آن شخصی که می‌رفت و هر بار به یک صومعه می‌رسید، حالا دیگر تصمیم گرفته است که فقط به درِ میخانه برود و دیگر به صومعه نرود.
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
هوش مصنوعی: من از توبه و نیکوکاری دست برداشتم، اما هرگز از زهد و دورویی بیزار نمی‌شوم.
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
هوش مصنوعی: من از هیچ ناراحتی‌ای از دوست دلتنگ نخواهم شد و به هیچ زخم و آسیبی از یار غمگین نخواهم گردید.
چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد
هوش مصنوعی: وقتی که همراه من اوست، هیچگاه تنها نمی‌مانم و وقتی که ناراحتی را احساس می‌کنم، او همواره در کنار من است و مرا تسلی می‌دهد.
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
هوش مصنوعی: من تا زمانی که معشوقم در کنارم باشد، حاضر نیستم دل به کس دیگری بسپارم. حتی اگر دلم به درد بیفتد، ترجیح می‌دهم غم را با او تقسیم کنم و از کسی دیگر کمک نخواهم.
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
هوش مصنوعی: چون دردی در وجودم دارم، نمی‌توانم آرامش پیدا کنم. مانند کسی که از عشق سوخته است، در آتش عشق نخواهم سوخت.
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عراقی در درگاه او باشد، من هیچ وقت به درگاه این و آن نخواهم رفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش کیوان عاروان

حاشیه ها

1392/08/21 18:11
سعید

این غزل عرفانی بی نهایت زیباست...
درود بر مولانا فخرالدین عراقی...

1393/04/02 14:07
مسعود کشانی

جدا شعر توحیدی و زبایی بود.به من حالت معنوی خاصی داد
تشکر

1393/12/22 20:02
سوف

این عراقی هم خیلی کارش درسته ها

درود بر فخرالدین عراقی واقعا زیبا بود
قبلا یک شعر از ایشان در دوره دبیرستان خونده بودم الان که در این سایت گشتم با خودم گفتم شعرهای عراقی رو بخونم ببینم چطوره که با دیدن این شعر لذتم مضاعف شد .

1398/07/19 10:10
علی علیمردانی

شیخ فرید الدین عطار نیشابوری هم غزلی معروف دارد که درست در همین وزن عروضی غزل شیخ فخر الدین عرافی در بالاست (مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن - هزج مثمن اخرب ) و آن غزل معروف این است :
گر در صف دین داران دین دار نخواهم شد
از بهر چه با رندان در کار نخواهم شد
شد عمر و نمی‌بینم از دین اثری در دل
وز کفر نهاد خویش دین‌دار نخواهم شد
کی فانی حق باشم بی قول اناالحق من
کز عشق چو مشتاقان بردار نخواهم شد
دانم که نخواهم یافت از دلبر خود کامی
تا من ز وجود خود بیزار نخواهم شد
ای ساقی جان می‌ده کاندر صف قلاشان
این بار چو هر باری بی‌بار نخواهم شد
از یک می عشق او امروز چنان مستم
کز مستی آن هرگز هشیار نخواهم شد
تا دیده خیال او در خواب همی بیند
از خواب خیال او بیدار نخواهم شد
هرچند که عطارم لیکن به مجاز است این
بی عطر سر زلفش عطار نخواهم شد

هم از بعد لغات مشترک و هم از بعد مفهومی غزل «عراقی» بی شک متأثر از غزل عطار بوده است .

1402/12/15 13:03
واگویه

با د‌ُر کلام اگر محشور باشی

نسیم بهشت را در جهنم دوران

لمس ایام و لحظات، به تجربه داری

وگرنه عذاب وعده های گوناگون

منصه ظهور این جهان است پی در پی

د‌‌‌‌ُر کلام خیال نیست، وصف خیال است

عیش و نوش و می و سبو

که پر می‌کند دم به دم در خیک خیش

با سفینه غزل

و این اگر وصف خیال است

چه لعبتی است آن

که خیالش با دُر کلام

چنین میکند

1403/02/07 23:05
رهرو

ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایی 

... عاشق این شعرم

1403/06/20 01:09
جلال ارغوانی

یک غزل کلاسیک در کلاس جهانی

1404/02/20 00:05
امین آب آذرسا

درود. بر خلاف دوستان گرامی، بنده دو انتقاد به این شعر دارم:

۱. شعرا همواره در سرودن، از تکرار یک مصراع پرهیز می کنند. اما اینجا، مصراع های دوم در ابیات هفتم و هشتم کاملا مشابه اند و تنها یک کلمه پس و پیش شده. گویا ذهن شاعر برای سرایش به جایی نرسیده و تصمیم گرفته باز هم مصراع دوم بیت قبلی را با یک تغییر جزئی بیاورد.

۲. در بیت آخر، مصراع دوم وزنی ناهماهنگ با مصراع اول دارد. اگر قرار باشد با مصراع اول هماهنگ باشد باید به شکل "بر درگه اینان بسیار نخواهم شد" می آمد (یا به شکل "این آن").