غزل شمارهٔ ۵
ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بیسرانجامی دریغا
گوارنده نشد از خوان گیتی
مرا جز غصهآشامی دریغا
نشد از بزم وصل خوبرویان
نصیب بخت من جامی دریغا
مرا دور از رخ دلدار دردی است
که آن را نیست آرامی دریغا
فرو شد روز عمر و بر نیامد
از آن شیرین لبش کامی دریغا
درین امید عمرم رفت کاخر:
کند یادم به پیغامی دریغا
چو وادیدم عراقی نزد آن دوست
نمیارزد به دشنامی دریغا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بیسرانجامی دریغا
هوش مصنوعی: در این دنیا چیزی از شادی و موفقیت ندیدم، افسوس که بینتیجه و بیهدف ماندم.
گوارنده نشد از خوان گیتی
مرا جز غصهآشامی دریغا
هوش مصنوعی: از دنیای پُر زحمت و لذت، تنها غم و اندوه نصیب من شد و افسوس که هیچ چیز دیگری نتوانستم بچشم.
نشد از بزم وصل خوبرویان
نصیب بخت من جامی دریغا
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از ناکامیاش در رسیدن به عشق و خوشبختی سخن میگوید. او به دورهمی یا نشستی اشاره دارد که در آن میتوانسته با زیباییها و خوشبختی همراه شود، اما به دلایلی نتوانسته است از آن بهرهمند شود و تنها حسرت این موقعیت را در دل دارد.
مرا دور از رخ دلدار دردی است
که آن را نیست آرامی دریغا
هوش مصنوعی: دوری از چهره محبوبم برایم دردی است که هیچ آرامشی برای آن وجود ندارد و ای کاش این درد نبود.
فرو شد روز عمر و بر نیامد
از آن شیرین لبش کامی دریغا
هوش مصنوعی: عمر انسان به پایان رسید و از لبان شیرین او هیچ بهرهای برده نشد، افسوس، ای کاش امکان داشت!
درین امید عمرم رفت کاخر:
کند یادم به پیغامی دریغا
هوش مصنوعی: در این انتظار، عمرم به پایان رسید و هنوز یادم به پیغامی نمیآید، افسوس.
چو وادیدم عراقی نزد آن دوست
نمیارزد به دشنامی دریغا
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که عراقی نزد آن دوست است، فهمیدم که به خاطر یک حرف زشت هم نمیارزد که ناراحت شوم.