غزل شمارهٔ ۴۱
باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت
چنگ در دامان وصلش میزدم
هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت
جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
محنت آمد، دامن جانم گرفت
در جهان یک دم نبودم شادمان
زان زمان کاندوه جانانم گرفت
آتش سوداش ناگه شعله زد
در دل غمگین حیرانم گرفت
تا چه بد کردم؟ که بد شد حال من
هرچه کردم عاقبت آنم گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت
هوش مصنوعی: دوباره دوری معشوق مرا به درد آورد و دوباره حسرت و غم به سراغم آمد.
چنگ در دامان وصلش میزدم
هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت
هوش مصنوعی: من در تلاش بودم تا به وصل او برسم و در این مسیر به خاطر دوریاش دچار مشکل شدم و جامهام را گرفت.
جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
محنت آمد، دامن جانم گرفت
هوش مصنوعی: دل از درد و غم به شدت رنجیده شد و خواست از تن جدا شود، اما دشواریها و مشکلات، گریبان جانم را گرفت.
در جهان یک دم نبودم شادمان
زان زمان کاندوه جانانم گرفت
هوش مصنوعی: در این دنیا لحظهای را هم خوشحال نبودهام، زیرا اندوه معشوقم همیشه با من بوده است.
آتش سوداش ناگه شعله زد
در دل غمگین حیرانم گرفت
هوش مصنوعی: آتش اشتیاق ناگهان در دل غمگین و حیران من شعله ور شد.
تا چه بد کردم؟ که بد شد حال من
هرچه کردم عاقبت آنم گرفت
هوش مصنوعی: چه کاری بدی انجام دادم که حال و وضع من این چنین خراب است؟ هرچه کردهام، در نهایت عواقب آن به من برگشته است.
حاشیه ها
1399/02/22 17:04
افسون
حسین علیشاپور درالبوم تنها به آواز این غزل را خوانده است