گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱

شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است
روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بی‌تو غمگین است
بی‌رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
بنوازی و پس بیازاری
آخر، ای دوست این چه آیین است؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
هوش مصنوعی: دل من را شاد کن، زیرا غمگین و ناراحت است. بر حالت قلبم رحم کن، چرا که در وضعیت بدی به سر می‌برد.
روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است
هوش مصنوعی: روز اول که او را دیدم، بلافاصله فهمیدم که او باعث تباهی و تیره‌روزی من خواهد شد.
روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
هوش مصنوعی: به من رویت را نشان بده، تا بتوانم تماشا کنم آرزوهایم را؛ هدف من از این دنیا همین است.
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بی‌تو غمگین است
هوش مصنوعی: دل بیچاره را لحظه‌ای با وصالت شاد کن، زیرا بدون تو همیشه غمگین است.
بی‌رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، ایمان من به تمام معنا بی‌اعتبار و کفر به شمار می‌آید، و با حضور تو، حتی کفر من به نوعی ایمان و دین تبدیل می‌شود.
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در یادآوری تو، حتی دشنام‌های من هم به نظر می‌رسد که سخنان تلخ از طرف تو شیرین هستند. یعنی یاد تو به قدری خوب و شیرین است که حتی کلماتی که به تو می‌گویم، شکل دیگری به خود می‌گیرند و دلنشین به نظر می‌رسند.
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
هوش مصنوعی: دل را به تو سپردم، اما نمی‌دانستم که تو چه‌قدر متکبر و مغروری.
بنوازی و پس بیازاری
آخر، ای دوست این چه آیین است؟
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو ابتدا با مهربانی و شفقت به من محبت می‌کنی و سپس به من آسیب می‌زنی. این رفتارت چه دلیلی دارد؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است
هوش مصنوعی: کینه را کنار بگذار و با محبت برخورد کن؛ زیرا عراقی به کینه ورزی نیازی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/09/28 08:11
الهام فغانی مهر

به نظرِ من وزنِ صحیح این است: فاعلاتن مفاعلن فعلن

1391/12/03 09:03
علی صفری

وزن شعر
فاعلاتن مفاعلن فاعل
با دو اختیار در رکن اول و آخر - در رکن اول فاعلاتن با اختیار تبدیل به فعلاتن می شود و در رکن آخر فاعل(فعلن) تبدیل به فَعَلن
وزن بسیار زیبا و روانی است

1394/10/09 17:01
احمدرضاآبروشن

دوستان خوبم سلام
ما وزنی به شکل فاعلاتن مفاعلن فعلن نداریم بلکه فعلاتن مفاعلن فَعَلن هست و اختیاری هم برای فعلاتن کردن فاعلاتن در شعر فارسی نداریم
همچنین برای تبدیل فعْلن به فَعَلن قانونی وجود نداره
بلکه شاعر مختار است به جای فعلاتن ابتدای مصرع از فاعلاتن استفاده کنه و همچنین مختاره به جای دوهجای کوتاه کنار هم یک هجای بلند بیاره و برعکسش در شعر فارسی جای نیست
ترکیب فاعلاتن و مستفعلن بحر خفیف رو ایجاد میکنه
هرکدوم از این ارکان وقتی مخبون بءن هجای اولش کوتاه میشه لذا فاعلاتن میشه فعلاتن و مستفعلن میشه مفاعلن
از اونجایی که سه رکن در هر مصرع هست مسدس هست و چون رکن سوم محذوف شده اسم بحر میشه خفیف مسدس مخبون محذوف یا همون «فعلاتن مفاعلن فَعَلن»

حاج محمود کریمی هم این شعر رو خیلی زیبا خوندن

حاج محمود کریمی هم این شعر رو خیلی زیبا خوندن
پیوند به وبگاه بیرونی

1398/03/11 17:06
مرتضی هاشمی

این شعر توسط استاد سرآهنگ موسیقی دان شاخص افغانستان خوانده شده... پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید