گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
بجای دل سر زلف نگار در چنگ است
از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است
بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب
مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟
بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را
ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است
بریز خون عراقی و آشتی وا کن
که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
هوش مصنوعی: چهره معشوق من همیشه به شکل جدیدی است و زیر هر پیچ مویش هزار حیله و فریب وجود دارد.
کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
هوش مصنوعی: زمانی که کسی زیبایی و جذابیت خود را نشان می‌دهد، می‌تواند دل‌های زیادی را به سمت خود جلب کند. به همین دلیل، دل عاشقانی که در این دنیا هستند، به خاطر این جذابیت‌ها و شیفتگی‌ها تنگ و پریشان است.
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
بجای دل سر زلف نگار در چنگ است
هوش مصنوعی: اگر دل از دست برود، بگو برو، چون به جای دل من، اکنون سر زلف معشوق در دست دارم.
از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است
هوش مصنوعی: از زمانی که عاشق و ویران شده‌ام، دلم به یاد میخانه، شراب و موسیقی می‌افتد.
بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب
مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟
هوش مصنوعی: به خاطر حالتی که من دارم و از عشق سرمست شده‌ام، دیگر چه نیازی به کارهای بزرگ یا شهرت و عیب و ننگ است؟
بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را
ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است
هوش مصنوعی: بیا ساقی، از آن شراب بیاور که تا من در آن چهرهٔ تو را می‌بینم، هر بار رنگ و حال و هوایش عوض می‌شود.
بریز خون عراقی و آشتی وا کن
که آشتی بهمه حال بهتر از جنگ است
هوش مصنوعی: خون عراقی را رها کن و صلح را برقرار کن، زیرا صلح به همه حال و روزها بهتر از جنگ است.