گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۳

درین ره گر به ترک خود بگویی
ببینی کان چه می‌جویی خود اویی
تو جانی و چنان دانی که: جسمی
تو دریایی و پنداری که جویی
تویی در جمله عالم آشکارا
جهان آیینهٔ توست و تو اویی
نمی‌دانم چو بحر بیکرانی
چرا پیوسته در بند سبویی؟
ز بی‌رنگی تو را چون نیست رنگی
از آن در آرزوی رنگ و بویی
به گرد خود برآ، یک بار، آخر
به گرد هر دو عالم چند پویی؟
مراد خود هم از خود بازیابی
عراقی، گر به ترک خود بگویی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین ره گر به ترک خود بگویی
ببینی کان چه می‌جویی خود اویی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر از خود رها شوی و به درون خود نگاهی بیندازی، متوجه خواهی شد که آنچه به دنبالش هستی، در واقع خود تو هستی.
تو جانی و چنان دانی که: جسمی
تو دریایی و پنداری که جویی
هوش مصنوعی: تو وجودی بزرگ و ارزشمندی و به مانند دریا هستی، در حالی که خود را چون جوی کوچکی می‌دانی.
تویی در جمله عالم آشکارا
جهان آیینهٔ توست و تو اویی
هوش مصنوعی: تو در تمامی دنیا آشکار هستی، این جهان مانند آینه‌ای است که تو را نمایش می‌دهد و تو همان هستی که در آن دیده می‌شود.
نمی‌دانم چو بحر بیکرانی
چرا پیوسته در بند سبویی؟
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا مثل دریای وسیع و بی‌پایان، همیشه در محدودیت یک سبو قرار دارم؟
ز بی‌رنگی تو را چون نیست رنگی
از آن در آرزوی رنگ و بویی
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌رنگی تو، من هم رنگ و بویی ندارم و در آرزوی داشتن رنگ و بویی هستم.
به گرد خود برآ، یک بار، آخر
به گرد هر دو عالم چند پویی؟
هوش مصنوعی: به دور خود بچرخ و کمی فکر کن، در نهایت در این دو جهان چند بار می‌خواستی بچرخانی؟
مراد خود هم از خود بازیابی
عراقی، گر به ترک خود بگویی
هوش مصنوعی: به این معنی است که اگر کسی به دلخواه خود از ویژگی‌ها و صفات خود فاصله بگیرد یا خود را نادیده بگیرد، نمی‌تواند به درک کامل و درستی از خود برسد. برای پیدا کردن حقیقت وجودی‌اش، باید به درون خود و ویژگی‌های خود رجوع کند.

حاشیه ها

1393/09/13 14:12
آرش

نگاه کنید به این شعر از حافظ
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خودداشت ز بیگانه تمنا میکرد