غزل شمارهٔ ۲۹۸
کشید کار ز تنهاییم به شیدایی
ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی؟
ز بس که داد قلم شرح سرنوشت فراق
ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی
مرا تو عمر عزیزی و رفتهای ز برم
چو خوش بود اگر، ای عمر رفته بازآیی
زبان گشاده، کمر بستهایم، تا چو قلم
به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی
به احتیاط گذر بر سواد دیدهٔ من
چنان که گوشهٔ دامن به خون نیالایی
نه مرد عشق تو بودم ازین طریق، که عقل
درآمده است به سر، با وجود دانایی
درم گشای، که امید بستهام در تو
در امید که بگشاید؟ ار تو نگشایی
به آفتاب خطاب تو خواستم کردن
دلم نداد، که هست آفتاب هر جایی
سعادت دو جهان است دیدن رویت
زهی! سعادت، اگر زان چه روی بنمایی!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشید کار ز تنهاییم به شیدایی
ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی؟
هوش مصنوعی: تنهاییام به جایی رسیده که نمیدانم چطور میتوانم این همه غم را فقط با تنهایی تحمل کنم.
ز بس که داد قلم شرح سرنوشت فراق
ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه قلم مدام درباره غم جدایی صحبت میکند، به نوعی خود قلم هم دچار جنون و شیدایی شده است.
مرا تو عمر عزیزی و رفتهای ز برم
چو خوش بود اگر، ای عمر رفته بازآیی
هوش مصنوعی: عمر عزیزم، تو از کنار من رفتهای. ای کاش میتوانستی دوباره به من برگردی چون در کنارت بودن برایم بسیار خوشایند بود.
زبان گشاده، کمر بستهایم، تا چو قلم
به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی
هوش مصنوعی: ما آماده و متعهد هستیم تا هر خدمتی که بخواهی، با کمال میل و تلاش انجام دهیم.
به احتیاط گذر بر سواد دیدهٔ من
چنان که گوشهٔ دامن به خون نیالایی
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط بر روی سواد و علم من گام بگذار تا مانند گوشهٔ دامن به خون آلوده نشود.
نه مرد عشق تو بودم ازین طریق، که عقل
درآمده است به سر، با وجود دانایی
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و عشقات قدم در این راه نگذاشتم، چرا که عقل و تفکر بر من غالب شده است، با این که به خوبی میدانم.
درم گشای، که امید بستهام در تو
در امید که بگشاید؟ ار تو نگشایی
هوش مصنوعی: درهای خود را به روی من باز کن، زیرا به تو امید بستهام. آیا میشود که تو در را نمیگشایی؟
به آفتاب خطاب تو خواستم کردن
دلم نداد، که هست آفتاب هر جایی
هوش مصنوعی: میخواستم به خورشید بگویم، اما دلم نگذاشت، چون خورشید در همه جا هست.
سعادت دو جهان است دیدن رویت
زهی! سعادت، اگر زان چه روی بنمایی!
هوش مصنوعی: دیدن چهره تو بزرگترین خوشبختی در دو دنیا است! واقعاً خوشبختی، اگر از آنچه که رویت را مینمایاند، ناشی شود!
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(بیات زند) (۱۱:۳۸ - ۱۲:۴۴) نوازندگان: رضا ورزنده (سنتور) خواننده آواز: محمودی خوانساری سراینده شعر آواز: فخرالدین عراقی (غزل) مطلع شعر آواز: کشید کارم ز تنهایی به رسوایی"
(آلبوم یک شاخه گل » شمارهٔ ۳۸۱)
حاشیه ها
1394/04/17 22:07
کسرا
شعر خیلی قشنگیه... اما نکته ای که هست اینه که در همین سایت گنجور در غزل شماره ی 384 شاعر سلمان ساوجی هم این شعر بدون هیچ تغیری موجوده... ساوجی عزیز در قرن هشت و عراقی در قرن هفت زندگی میکردن... پس با نهایت احترام به ساوجی... این شعر به عقیده ی بنده متعلق به عراقیست...
1395/10/09 16:01
بهرام ناهد
این غزل در برنامه شاخه گل 381 توسط محمودی خوانساری خوانده شده