غزل شمارهٔ ۲۹۷
سحرگه بر در راحت سرایی
گذر کردم شنیدم مرحبایی
درون رفتم، ندیمی چند دیدم
همه سر مست عشق دلربایی
همه از بیخودی خوش وقت بودند
همه ز آشفتگی در هوی و هایی
ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی
ز برگ بینواییشان نوایی
ز سدره برتر ایشان را مقامی
ورای عرش و کرسی متکایی
نشسته بر سر خوان فتوت
بهر دو کون در داده صلایی
نظر کردم، ندیدم ملک ایشان
درین عالم، به جز تن، رشتهتایی
ز حیرت در همه گم گشته از خود
ولی در عشق هر یک رهنمایی
مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم:
چه پرسی حال مسکین گدایی؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحرگه بر در راحت سرایی
گذر کردم شنیدم مرحبایی
هوش مصنوعی: صبح زود از در خانهای که آرامش بخش بود عبور کردم و صدای خوشامدگویی را شنیدم.
درون رفتم، ندیمی چند دیدم
همه سر مست عشق دلربایی
هوش مصنوعی: وارد جایی شدم و چند نفر را دیدم که همه در خوشحالی و سرخوشی ناشی از عشق و زیبایی غرق بودند.
همه از بیخودی خوش وقت بودند
همه ز آشفتگی در هوی و هایی
هوش مصنوعی: همه به خاطر عدم هوشیاری و آرامش خود احساس خوشبختی میکردند و از آشفتگی و سردرگمی در آرزوها و خواستههایشان رنج میبردند.
ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی
ز برگ بینواییشان نوایی
هوش مصنوعی: از ویژگیهای ظاهری و فریبندهی دنیا، هیچ رنگ و بویی بهدست نمیآید و آنچه به نظر زیبا میرسد، به خاطر تهی بودن درونش، صدایی هم ندارد.
ز سدره برتر ایشان را مقامی
ورای عرش و کرسی متکایی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که آنها در مقام و مرتبهای بالاتر از سدره قرار دارند و جایگاهی فراتر از عرش و کرسی دارند. به عبارت دیگر، این افراد به حدی از عظمت و مقام رسیدهاند که فراتر از هر چیز شناخته شدهای قرار دارند.
نشسته بر سر خوان فتوت
بهر دو کون در داده صلایی
هوش مصنوعی: در کنار سفره بزرگواری و نیکی، برای همه جهان صدایی وزیده شده است.
نظر کردم، ندیدم ملک ایشان
درین عالم، به جز تن، رشتهتایی
هوش مصنوعی: با دقت نگاهی کردم و دیدم که در این دنیا تنها چیزی که از آنها باقی مانده، تن آنهاست و هیچ چیز بیشتری نمیبینم.
ز حیرت در همه گم گشته از خود
ولی در عشق هر یک رهنمایی
هوش مصنوعی: ناامید و حیران از خودم گم شدم، اما در عشق، هر کس میتواند راهنما باشد.
مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم:
چه پرسی حال مسکین گدایی؟
هوش مصنوعی: مرا پرسیدند حال و وضعیتت چگونه است؟ من پاسخ دادم: چه نیازی است به پرسش حال کسی که در فقر و تنگدستی به سر میبرد؟
حاشیه ها
1399/02/21 15:04
هاوژان
عالی بود