غزل شمارهٔ ۲۹۱
چه بود گر نقاب بگشایی؟
بیدلان را جمال بنمایی؟
مفلسان را نظارهای بخشی؟
خستگان را دمی ببخشایی؟
عمر ما شد، دریغ! ناشده ما
بر سر کوی تو تماشایی
با وصالت نپخته سودایی
از فراغت شدیم سودایی
چه توان کرد؟ یار مینشنوی
هیچ باشد که یار ما آیی؟
جان را به چهره شاد کنی؟
دل ما را به غمزه بربایی؟
بی تومان جان و دل نمیباید
دل ما را به جان تو میبایی
پرده بردار، تا سر اندازیم
به سر کوی تو، ز شیدایی
ور بر آنی که خون ما ریزی
غمزه را حکم کن، چه میپایی؟
مفلسانیم بر درت عاجز
منتظر گشته تا چه فرمایی؟
چون عراقی امید دربسته
تا در بسته، بو که، بگشایی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه بود گر نقاب بگشایی؟
بیدلان را جمال بنمایی؟
هوش مصنوعی: چه میشود اگر پرده را کنار بزنی؟ آیا زیبایی خود را به دلهای بیخبر نشان میدهی؟
مفلسان را نظارهای بخشی؟
خستگان را دمی ببخشایی؟
هوش مصنوعی: آیا به فقیران نگاهی خواهی کرد؟ آیا لحظهای به خستگان رحم میکنی؟
عمر ما شد، دریغ! ناشده ما
بر سر کوی تو تماشایی
هوش مصنوعی: عمر ما گذشت و افسوس! هیچ وقت نتواستیم از تماشای تو در کوی تو لذت ببریم.
با وصالت نپخته سودایی
از فراغت شدیم سودایی
هوش مصنوعی: با عشق تو احساس بیتابی و آرزوهایی دارم که همچنان از دوریات رنج میبرم.
چه توان کرد؟ یار مینشنوی
هیچ باشد که یار ما آیی؟
هوش مصنوعی: چه کاری میتوان کرد؟ آیا میتوانی صدای یار را بشنوی؟ آیا هیچ نشانهای هست که او به ما برگردد؟
جان را به چهره شاد کنی؟
دل ما را به غمزه بربایی؟
هوش مصنوعی: آیا میتوانی با روی شاد خود، جانم را تسکین دهی؟ آیا با ناز و کرشمهات، دل ما را به بازی بگیری؟
بی تومان جان و دل نمیباید
دل ما را به جان تو میبایی
هوش مصنوعی: بدون داشتن مال و ثروت، جان و دل ارزشمندی ندارند. دل ما به خاطر تو ارزش پیدا کرده است.
پرده بردار، تا سر اندازیم
به سر کوی تو، ز شیدایی
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن، تا بتوانیم با عشق و شیدایی به خیابان تو قدم بگذاریم.
ور بر آنی که خون ما ریزی
غمزه را حکم کن، چه میپایی؟
هوش مصنوعی: اگر به فکر این هستی که بر خون ما بیافزایی، به خاطر آنچه که ما را نگران میکند، چرا درنگ میکنی؟
مفلسانیم بر درت عاجز
منتظر گشته تا چه فرمایی؟
هوش مصنوعی: ما درماندگان درگاه تو هستیم و دستمان دراز شده است، منتظریم ببینیم چه دستوری خواهی داد.
چون عراقی امید دربسته
تا در بسته، بو که، بگشایی
هوش مصنوعی: عراقی که امیدش به بسته بودن در است، به بوی خوب اشاره میکند که ممکن است در بسته باز شود.
حاشیه ها
1393/04/10 10:07
آتمن ناظم
تعدادی از ابیات در غزل 295 هم تکرار شده است اشتباه در تدوین بوده است یا سهو حضرت عراقی ؟