گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۰

پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی
که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی
قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم
که دگر نماند ما را سر توبهٔ ریایی
می صاف اگر نباشد، به من آر درد تیره
که ز درد تیره یابد دل و دیده روشنایی
کم خانقه گرفتم، سر مصلحی ندارم
قدح شراب پر کن، به من آر، چند پایی؟
نه ره و نه رسم دارم، نه دل و نه دین، نه دنیی
منم و حریف و کنجی و نوای بی‌نوایی
نیم اهل زهد و توبه به من آر ساغر می
که به صدق توبه کردم ز عبادت ریایی
تو مرا شراب در ده، که ز زهد توبه کردم
ز صلاح چون ندیدم جز لاف و خودنمایی
ز غم زمانه ما را برهان ز می زمانی
که نیافت جز به می کس ز غم زمان رهایی
چو ز باده مست گشتم، چه کلیسیا، چه کعبه؟
چو به ترک خود بگفتم، چه وصال و چه جدایی؟
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه یافتم دغایی
چو شکست توبهٔ من، مشکن تو عهد، باری
به من شکسته دل گو که: چگونه‌ای؟ کجایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟
در دیر می‌زدم من، ز درون صدا بر آمد
که: درآی، ای عراقی، که تو خود حریف مایی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
هوش مصنوعی: پسران، اگر کسی راه قلندری را به من نشان دهد، مناسب است، چرا که من راه زهد و پارسایی را بسیار طولانی و دور دیدم.
پسرا، می مغانه دهی ار حریف مایی
که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی
هوش مصنوعی: اگر تو رفیق می‌نوشی، ما دیگر نمی‌توانیم به زهد و پارسایی ادامه دهیم.
قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم
که دگر نماند ما را سر توبهٔ ریایی
هوش مصنوعی: به من جامی از شراب مغانه بده، تا بنوشم؛ زیرا دیگر توبه غیر واقعی برای ما باقی نمانده است.
می صاف اگر نباشد، به من آر درد تیره
که ز درد تیره یابد دل و دیده روشنایی
هوش مصنوعی: اگر شراب صاف و زلال نباشد، به من درد تیره‌ای بده که از این درد، دل و چشم به روشنی و روشنی دل پیدا کند.
کم خانقه گرفتم، سر مصلحی ندارم
قدح شراب پر کن، به من آر، چند پایی؟
هوش مصنوعی: من کمتراز آنچه که باید، در خانقاه و عبادتگاه بوده‌ام و حالا به دنبال مصلحی و شخصی نیستم که مرا راهنمایی کند. پس ای ساقی، برای من جام شراب را پر کن و بگو چند قدم دیگر باید پیش برویم؟
نه ره و نه رسم دارم، نه دل و نه دین، نه دنیی
منم و حریف و کنجی و نوای بی‌نوایی
هوش مصنوعی: من نه راه و رسم خاصی دارم، نه عشق و ایمان در دلم، نه تعلقی به دنیا. من فقط کسی هستم که در کنجی نشسته و صدای بی‌کسی را می‌شنوم.
نیم اهل زهد و توبه به من آر ساغر می
که به صدق توبه کردم ز عبادت ریایی
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از اهل زهد و توبه به من جام می بده که من از روی صدق و خلوص، عبادت‌های ظاهری و ریاکارانه را کنار گذاشته‌ام.
تو مرا شراب در ده، که ز زهد توبه کردم
ز صلاح چون ندیدم جز لاف و خودنمایی
هوش مصنوعی: به من شراب بده تا از زهد و پرهیزکاری‌ام که به خاطر ندیدن حقیقت و تنها به خاطر ریا و خودنمایی از آن برگشته‌ام، رهایی یابم.
ز غم زمانه ما را برهان ز می زمانی
که نیافت جز به می کس ز غم زمان رهایی
هوش مصنوعی: از درد و غم روزگار ما را نجات بده، زیرا در این زمان، جز با نوشیدنی به آرامش نمی‌رسیم. تنها با شراب می‌توان از اندوه و غم روزگار آزاد شد.
چو ز باده مست گشتم، چه کلیسیا، چه کعبه؟
چو به ترک خود بگفتم، چه وصال و چه جدایی؟
هوش مصنوعی: وقتی از شراب سرمست شدم، برایم اهمیت ندارد که کلیسا باشد یا کعبه. وقتی به خودم گفتم که از خودم دور شده‌ام، دیگر برایم فرقی نمی‌کند که به وصال برسیم یا جدایی را تجربه کنیم.
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه یافتم دغایی
هوش مصنوعی: به قمارخانه رفتم و همه افرادی که آنجا بودند را درستکار و بی‌گناه یافتم، اما وقتی به صومعه (محل عبادت) رسیدم، متوجه شدم که همه افراد آنجا در حال تظاهر هستند و نیرنگ بازی می‌کنند.
چو شکست توبهٔ من، مشکن تو عهد، باری
به من شکسته دل گو که: چگونه‌ای؟ کجایی؟
هوش مصنوعی: وقتی که توبه من شکست، تو نیز قول‌ و قرارها را نشکن. حالا به من که دلbroken دارم بگو که حال‌ و هوایت چطور است و کجایی?
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟
هوش مصنوعی: به زیارت کعبه رفتم، اما اجازه ورود به حرم را به من ندادند. به من گفتند که چرا از بیرون جایی را ترک کردی که می‌خواهی به خانه بیایی؟
در دیر می‌زدم من، ز درون صدا بر آمد
که: درآی، ای عراقی، که تو خود حریف مایی
هوش مصنوعی: در میخانه مشغول بودم که از داخل صدایی شنیدم که گفت: ورود کن، ای عراقی، چرا که تو نیز با ما هم طراز هستی.

حاشیه ها

1388/10/11 22:01
سیاهکالی

تکرار قافیه ی «پارسایی» در بیت اول و دوم، موجب ایطاء است.

1394/06/30 21:08
میثم باهو

درود و احترام
تا جایی که من شنیدم ، در مصرع دوم بیت " به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم - چو به صومعه رسیدم همه یافتم دغایی " بجای ( همه یافتم دغایی ) ، ( همه زاهد ریایی ) آشناتر می آید. با سپاس

1395/11/27 21:01
سراج

جناب میثم باهو،لطفاً به غزل شماره 295 مراجعه کنید...بی کران درود و مهر...
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵/

1400/02/29 13:04
یوسف جمالی

درود.
در بیت اول و دوم: پسرا ==> اصلح‌تر است.
هم‌چنین در بیت دهم: زاهد ریایی اصلح‌تر به‌نظر می‌آید.
(به‌خوانش استاد محمدرضا لطفی)

1401/01/16 03:04
سام

کسی اطلاع دارد که فخرالدین عراقی  این غزل را قبل از غزل مشهور " ز دو دیده خونفشانم زغمت شب جدایی.... " سروده  یا بعد از آن ؟