گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۹

بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی
بیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات
بیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی
بیا، که بی‌تو دلم راحتی نمی‌یابد
بیا، که بی‌تو ندارد دو دیده بینایی
اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت
تو را چه غم؟ که تو خو کرده‌ای به تنهایی
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهانی از همه عالم ز بسکه پیدایی
عروس حسن تو را هیچ درنمی‌یابد
به گاه جلوه، مگر دیدهٔ تماشایی
ز بس که بر سر کوی تو ناله‌ها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی
ندیده روی تو، از عشق عالمی مرده
یکی نماند، اگر خود جمال بنمایی
ز چهره پرده برانداز، تا سر اندازی
روان فشاند بر روی تو ز شیدایی
به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی
به پرسش دل بیچاره‌ای برون آیی!
نظر کنی به دل خستهٔ شکسته دلی
مگر که رحمتت آید، برو ببخشایی
دل عراقی بیچاره آرزومند است
امید بسته که: تا کی نقاب بگشایی؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو دلم از تنهایی پر شده و دیگر صبر و تحمل ندارم. نمی‌توانم بیشتر از این انتظار بکشم.
بیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات
بیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی
هوش مصنوعی: بیا، که بدون تو زندگی‌ام معنا ندارد. بیا، چون بدون تو چشمم هیچ دیدی نمی‌تواند داشته باشد.
بیا، که بی‌تو دلم راحتی نمی‌یابد
بیا، که بی‌تو ندارد دو دیده بینایی
هوش مصنوعی: بیا، که بدون حضور تو دلم آرامش نمی‌گیرد. بیا، که چشمانم بدون تو هیچ دیدی ندارند.
اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت
تو را چه غم؟ که تو خو کرده‌ای به تنهایی
هوش مصنوعی: اگر همه چیز در دنیا به هم بریزد، باز هم برای تو مهم نیست، چون به تنهایی عادت کرده‌ای.
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهانی از همه عالم ز بسکه پیدایی
هوش مصنوعی: حجاب و پرده‌ای که بر روی تو است، در واقع خود تو هستی و در هر شرایطی از دید همه پنهانی، به خاطر اینکه چقدر برای همه آشکار و نمایانی.
عروس حسن تو را هیچ درنمی‌یابد
به گاه جلوه، مگر دیدهٔ تماشایی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند زیبایی و جذابیت تو را در زمان جلوه‌گری‌ات درک کند، جز آنکه چشمی داشته باشد که قادر به تماشا و درک این زیبایی باشد.
ز بس که بر سر کوی تو ناله‌ها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه چقدر در خیابان تو برای مرثیه و گریه کردم، دل حسرت‌زده و زیبا من به آتش کشیده شد.
ندیده روی تو، از عشق عالمی مرده
یکی نماند، اگر خود جمال بنمایی
هوش مصنوعی: اگر کسی چهره‌ی تو را ندیده باشد، به خاطر عشق به تو، دیگر کسی در این دنیا زنده نمانده است. اگر خودت را نشان دهی و زیبایی‌ات را به نمایش بگذاری، همه خواهند مرد.
ز چهره پرده برانداز، تا سر اندازی
روان فشاند بر روی تو ز شیدایی
هوش مصنوعی: صورت خود را از پرده بیرون بیاور تا تمنای جان را بر تو ببارم از شدت شیدایی و عشق.
به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی
به پرسش دل بیچاره‌ای برون آیی!
هوش مصنوعی: چرا پشت پرده نشسته‌ای؟ چه اتفاقی می‌افتد اگر لحظه‌ای از دل ناتوانم سؤال کنی و بیرون بیایی؟
نظر کنی به دل خستهٔ شکسته دلی
مگر که رحمتت آید، برو ببخشایی
هوش مصنوعی: اگر به دل خسته و غم‌زده من نگاه کنی، شاید با دیدن حال من به یاد رحمتت بیفتی و مرا ببخشی.
دل عراقی بیچاره آرزومند است
امید بسته که: تا کی نقاب بگشایی؟
هوش مصنوعی: دل آسیب‌دیده‌ی عراقی امید دارد و آرزو می‌کند که بالاخره زمانی فرا برسد که معشوق نقابش را از چهره بردارد و خود را نشان دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/09/21 02:12

سلام
بیت 1 مصراع دوم "نماند" صحیحتر به نظر می رسد
---
پاسخ: با تشکر، متن مطابق نسخ چاپی است (نشر نگاه، 1388)

با «همایون مثنوی» استاد محمدرضا شجریان، از این غزل کمال لذت را ببرید.

1392/10/17 11:01
مرتضی

به نظرم وزن شعر مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم) باشد.

1396/12/07 10:03
حسن نورائی بیدخت

واژه بینائی در آخر بیت های دوم و سوم تکرار شده که قاعدتاً نباید تکرار شود.

1399/08/20 14:11
غضنفر

قافیه های تکراری زیاد داره

1399/08/20 14:11
غضنفر

قافیه های تکراری زیاد داره