گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۷

ای ربوده دلم به رعنایی
این چه لطف است و آن چه زیبایی؟
بیم آن است کز غم عشقت
سر بر آرد دلم به شیدایی
از خجالت خجل شود خورشید
گر تو برقع ز روی بگشایی
زیر برقع چو آفتاب منیر
اندر ابر لطیف پیدایی
در جمالت لطافتی است که آن
در نیابد کمال بینایی
منقطع می‌شود زبان مرا
پیش وصف رخ تو گویایی
آن ملاحت که حسن روی توراست
کس نبیند، مگر که بنمایی
نیست بی‌روی تو عراقی را
بیش ازین طاقت شکیبایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ربوده دلم به رعنایی
این چه لطف است و آن چه زیبایی؟
هوش مصنوعی: ای کسی که دل مرا با زیبایی‌ات ربوده‌ای، این چه لطف و شیرینی است که در وجود توست؟
بیم آن است کز غم عشقت
سر بر آرد دلم به شیدایی
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که به خاطر غم عشق تو، دلم از کنترل خارج شده و دچار شیدایی شود.
از خجالت خجل شود خورشید
گر تو برقع ز روی بگشایی
هوش مصنوعی: اگر تو چادر خود را از روی صورت برداری، حتی خورشید هم از شرم محو خواهد شد.
زیر برقع چو آفتاب منیر
اندر ابر لطیف پیدایی
هوش مصنوعی: زیر پوشش و حجاب، همچون خورشید درخشان است که در ابر نرم و لطیف دیده می‌شود.
در جمالت لطافتی است که آن
در نیابد کمال بینایی
هوش مصنوعی: در زیبایی تو لطافتی وجود دارد که حتی بهترین نگاه‌ها و بینش‌ها هم نمی‌توانند به طور کامل آن را درک کنند.
منقطع می‌شود زبان مرا
پیش وصف رخ تو گویایی
هوش مصنوعی: وقتی که می‌خواهم از زیبایی چهره‌ات بگویم، زبانم ناتوان می‌شود و نمی‌تواند آن را توصیف کند.
آن ملاحت که حسن روی توراست
کس نبیند، مگر که بنمایی
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافتی که در چهره تو وجود دارد، کسی نمی‌تواند آن را ببیند مگر اینکه خودت آن را به نمایش بگذاری.
نیست بی‌روی تو عراقی را
بیش ازین طاقت شکیبایی
هوش مصنوعی: هیچ یک از عراقی‌ها بیشتر از این توانایی صبر و تحمل را ندارند بدون چهره تو.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1398/08/10 13:11
وحید

شیدایی که در بیت دوم به آن اشاره شده حالتی از کمال است که در حال حاضر نوعی بیماری شناخته میشود و اگر حال شیدایی به کسی دست دهد سر و کارش به بیمارستان می افتد!