گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۶

ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
بی‌تو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
بیمار خود را می‌پرس گه گه
پیوسته از ما مگزین جدایی
جانا، چه باشد؟ گر در همه عمر
گرد دل ما یک دم برآیی
تا کی ز غمزه دلها کنی خون؟
چند از کرشمه جان را ربایی؟
چون می‌بری دل، باری، نگه‌دار
بیچاره‌ای را چند آزمایی؟
دربند خویشم، بنگر سوی من
باشد که یابم از خود رهایی

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
هوش مصنوعی: ای محبوب، چقدر خوب است که تو را دارم، اما تو کجایی؟ کی وقت آن می‌رسد که چهره زیبایت را به ما نشان دهی؟
بی‌تو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
هوش مصنوعی: بدون تو چنان احساس می‌کنم که از جانم به جان دیگر فرار می‌کنم، آخر کجا هستی؟
بیمار خود را می‌پرس گه گه
پیوسته از ما مگزین جدایی
هوش مصنوعی: بیمار از دردی که دارد، مداوم از ما درخواست می‌کند که از او جدا نشویم.
جانا، چه باشد؟ گر در همه عمر
گرد دل ما یک دم برآیی
هوش مصنوعی: عزیزم، چه اهمیتی دارد اگر در طول عمرم فقط یک لحظه با دل ما همراه شوی؟
تا کی ز غمزه دلها کنی خون؟
چند از کرشمه جان را ربایی؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانی با چشمان فریبنده‌ات دل‌ها را بشکنی و خون بریزی. چقدر می‌خواهی با ناز و کرشمه‌ات جان‌ها را به کَلّی بربایی؟
چون می‌بری دل، باری، نگه‌دار
بیچاره‌ای را چند آزمایی؟
هوش مصنوعی: وقتی که قلب کسی را می‌شکنی، چرا برای مدتی او را در درد و رنج نگه می‌داری؟
دربند خویشم، بنگر سوی من
باشد که یابم از خود رهایی
هوش مصنوعی: من در قید و بند هستم، به من نگاه کن تا شاید از این predicament رهایی یابم.