گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶

گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی
نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟
چون من بی‌خبر از دوست دهندم خبری
باری، از بی‌خبری کاش خبر داشتمی؟
در میان آمدمی چون سر زلفت با تو
از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟
گر ندادی جگرم وعدهٔ وصلت هر دم
کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟
گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت
کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی
خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟
گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی
دل گم گشتهٔ خود بار دگر یافتمی
بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی
گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی
بهر بیماری دل گل  به شکر داشتمی
کردمی بر سر کویت گهرافشانی‌ها
بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی
گر عراقی نشدی پردهٔ روی نظرم
به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی
نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر به چهره‌ی زیبای تو، ای دوست، نگاه می‌کردم، به چه دلیلی باید از زیبایی‌ات چشم می‌پوشیدم؟
چون من بی‌خبر از دوست دهندم خبری
باری، از بی‌خبری کاش خبر داشتمی؟
هوش مصنوعی: چون من از حال دوست بی‌خبرم، دست‌کم خبری می‌خواهم که از بی‌خبری او چقدر احساس نداشته باشم. ای کاش می‌دانستم چه خبر است.
در میان آمدمی چون سر زلفت با تو
از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟
هوش مصنوعی: من وقتی که با تو در مورد پیچش موهایت صحبت می‌کنم، ای کاش می‌توانستم کمی هم در مورد کمر تو بگویم!
گر ندادی جگرم وعدهٔ وصلت هر دم
کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر وعدهٔ وصل تو را به من نمی‌دادی، هر لحظه چطور می‌توانستم دلی پر از درد و چشمی پر از اشک داشته باشم؟
گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت
کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی
هوش مصنوعی: گفتیم که صبر کن، اگر صبر کنم، کارهای تو به نتیجه می‌رسد. اما اگر از روی تو صبر می‌کردم، انگار که صبر را نداشتم.
خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟
گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی
هوش مصنوعی: تو کجا در چشم من همچون آب روان پیدا شدی؟ اگر از خاک بودی، می‌توانستم تو را با دیدگاه واقعی‌ام ببینم.
دل گم گشتهٔ خود بار دگر یافتمی
بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی
هوش مصنوعی: دل گم شده‌ام را دوباره در کوی تو پیدا کردم، اگر فقط فرصتی برای عبور از آنجا داشتم.
گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی
بهر بیماری دل گل  به شکر داشتمی
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی و لب‌های تو هیچ بهره‌ای نصیبم می‌شد، به خاطر درد دل، گلی با شکر داشتم.
کردمی بر سر کویت گهرافشانی‌ها
بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، فقط می‌توانستم اشک بریزم و اگر چیز دیگری داشتم، به جز اشک، برای تقدیم کردن نبود.
گر عراقی نشدی پردهٔ روی نظرم
به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی
هوش مصنوعی: اگر به عراقی تبدیل نشده‌ای، من در هر لحظه به چهره زیبای تو نگاه می‌کنم و پرده‌ای بر روی دیدم نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۷۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/04/29 09:06
کسرا

اجرای ساز و آواز این شعر در برنامه ی شماره ی 259 گلهای رنگارنگ