غزل شمارهٔ ۲۷۰
لقد فاح الربیع و دار ساقی
وهب نسیم روضات العراق
صبا بوی عراق آورد گویی
که خوش گشت از نسیم او عراقی
الا یا حبذا! نفحات ارض
جوی المشتاق یشفی باشتیاق
دریغا! روزگار نوش بگذشت
ندیمم بخت بود و یار ساقی
بلیت ان صبحی بالبلایا
الاق مرور ایام التلاقی
ز جور روزگار ناموافق
جدا گشتم ز یاران وفاقی
ادر، یا ایها الساقی، ارحنی
زمانا من خمار الافتراق
دلم را شاد کن، ساقی، که نگذاشت
جدایی بر من از غم هیچ باقی
و عل لعل لطیفی نار قلبی
و قلبی من تراکم فی احتراق
بده جامی، که اندر وی ببینم
جمال دوستان هم وثاقی
جرعت من التفرق کل یوم
و اجریت الدموع من الماقی
بنال، ای دل، ز درد و غم که پیوست
گرفتار غم و درد فراقی
الا یا اهل العراق، تحذ قلبی
الیکم و اشتمل من اشتیاقی
عراقی، خوش بموی و زار بگری
که در هندوستان از جفت طاقی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لقد فاح الربیع و دار ساقی
وهب نسیم روضات العراق
هوش مصنوعی: بهار خوشبو شده و گردانندهاش در حال سرویسدهی است، و نسیم معطر باغهای عراق در حال وزیدن است.
صبا بوی عراق آورد گویی
که خوش گشت از نسیم او عراقی
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بوی عرفان و زیباییهای عراق را به ارمغان آورد، گویی که خود عراق از لطافت این نسیم شاداب و خوشحال شده است.
الا یا حبذا! نفحات ارض
جوی المشتاق یشفی باشتیاق
هوش مصنوعی: ای کاش! بوی خوش سرزمین، عشق و yearning را تسکین میدهد.
دریغا! روزگار نوش بگذشت
ندیمم بخت بود و یار ساقی
هوش مصنوعی: ای کاش! روزهای خوب و خوشی که گذشتند، به یادم میآید که دوستم بخت و حمایتی بود شبیه یک ساقی.
بلیت ان صبحی بالبلایا
الاق مرور ایام التلاقی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به یادآوری یک صبح زیبا و دلپذیر اشاره دارد که در آن زمان، از ملاقاتها و لحظات خوب گذشته یاد میشود. احساس دلنشینی از یادآوری آن روزها را منتقل میکند.
ز جور روزگار ناموافق
جدا گشتم ز یاران وفاقی
هوش مصنوعی: از ناعدالتیهای زندگی و روزگار نامساعد، از دوستانی که توافق و همدلی ندارند جدا شدم.
ادر، یا ایها الساقی، ارحنی
زمانا من خمار الافتراق
هوش مصنوعی: ای ساقی، از من درد جدایی را دور کن و به من بگو زمانی را که در خمار و اندوه این فراق هستم، التیام ببخشی.
دلم را شاد کن، ساقی، که نگذاشت
جدایی بر من از غم هیچ باقی
هوش مصنوعی: انتظار دارم که ای ساقی، دل شادیم را با نوشیدنیات شگفتانگیز کنی، چرا که جدایی هیچگونه غمی بر جای نذاشته است.
و عل لعل لطیفی نار قلبی
و قلبی من تراکم فی احتراق
هوش مصنوعی: شاید لطافتهای زیبای تو باعث شعلهور شدن آتش در دلم شده باشد و قلب من در حال سوختن است.
بده جامی، که اندر وی ببینم
جمال دوستان هم وثاقی
هوش مصنوعی: به من جامی بده که در آن، زیبایی دوستان را ببینم و حس وابستگی و دوستی را تجربه کنم.
جرعت من التفرق کل یوم
و اجریت الدموع من الماقی
هوش مصنوعی: هر روز از هم جدا میشویم و اشکهایمان از چشمانمان سرازیر میشود.
بنال، ای دل، ز درد و غم که پیوست
گرفتار غم و درد فراقی
هوش مصنوعی: ای دل، با صدای بلند از درد و غم خود شکایت کن، چون به شدت درگیر غم و رنج جدایی هستی.
الا یا اهل العراق، تحذ قلبی
الیکم و اشتمل من اشتیاقی
هوش مصنوعی: ای اهل عراق، دل من به سوی شما میتپد و از اشتیاقم پریشانم.
عراقی، خوش بموی و زار بگری
که در هندوستان از جفت طاقی
هوش مصنوعی: عراقی، با موهای زیبا و حالتی ناراحت، گریان باش، چرا که در هند به دنبال یک جفت مناسب میگردی.