غزل شمارهٔ ۲۶۰
نمیدانم چه بد کردم، که نیکم زار میداری؟
تنم رنجور میخواهی، دلم بیمار میداری
ز درد من خبر داری، از اینم دیر میپرسی
به زاری کردنم شادی، از آنم زار میداری
دلم را خسته میداری ز تیر غم، روا باشد
به دست هجر جانم را چرا افگار میداری؟
چه آزاری ز من خود را؟ به آزاری نمیارزم
که باشم؟ خود کیم؟ کز من چنین آزار میداری؟
مرا دشمن چه میداری؟ که نیکت دوست میدارم
مرا چون یار میدانی، چرا اغیار میداری؟
مرا گویی مشو غمگین، که غمخوارت شوم روزی
ندانم آن کنون باری مرا غمخوار میداری
نهی بر جان من منت که خواهم داشت تیمارت
دلم خون شد ز تیمارت، نکو تیمار میداری
دریغا آنکه گهگاهی به دردم یاد میکردی
عزیزم داشتی اول، به آخر خوار میداری
به دردی قانعم از تو، به دشنامی شدم راضی
در این هم یاریام ندهی، چگونه یار میداری؟
درین هم یاریم ندهی، به دشنامی عزیزم کن
به دردی قانعم از تو، چگونه یار میداری؟
به هر رویی که بتوانم من از تو رو نگردانم
اگر بر تخت بنشانی و گر بر دار میداری
به تو هر کس که فخر آرد، نداری عار از او، دانم
عراقی نیک بدنام است، از آن رو عار میداری
غزل شمارهٔ ۲۵۹: نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟غزل شمارهٔ ۲۶۱: چه خوش باشد دلا کز عشق یار مهربان میری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیدانم چه بد کردم، که نیکم زار میداری؟
تنم رنجور میخواهی، دلم بیمار میداری
هوش مصنوعی: نمیدانم چه خطایی انجام دادهام که حالا حالاها از من غمگینی و به من بد میکنی. بدنم را رنجور میکنی و دلم را بیمار نگه میداری.
ز درد من خبر داری، از اینم دیر میپرسی
به زاری کردنم شادی، از آنم زار میداری
هوش مصنوعی: تو از درد من آگاهی، اما دیر به من سر میزنی. زمانی که من در حال زاری کردن هستم، تو به خوشحالی من توجهی نداری و فقط مرا در غم و اندوه رها میکنی.
دلم را خسته میداری ز تیر غم، روا باشد
به دست هجر جانم را چرا افگار میداری؟
هوش مصنوعی: دل مرا به خاطر غمهای تو خسته کردهای، آیا این درست است که به خاطر جدایی، جانم را اینگونه آشفته کنی؟
چه آزاری ز من خود را؟ به آزاری نمیارزم
که باشم؟ خود کیم؟ کز من چنین آزار میداری؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی احساس بیپناهی و حقارت را بیان میکند. گوینده از شخصی میخواهد که به او آزار نرساند و میپرسد که چرا باید به او آسیب برساند در حالی که او هیچگاه به چنین آزار و اذیتهایی نمیارزد. همچنین از خود میپرسد که چه کسی میباشد که تحقیرش کنند و مورد آزار قرار گیرد. احساس ناتوانی و بیعدالتی در روابط انسانی را در این سخن میتوان مشاهده کرد.
مرا دشمن چه میداری؟ که نیکت دوست میدارم
مرا چون یار میدانی، چرا اغیار میداری؟
هوش مصنوعی: چه دلیلی برای دشمنی با من داری وقتی که من تو را به نیکی دوست میدارم؟ تو مرا به عنوان یارت میشناسی، پس چرا با دیگران و بیگانگان رفتار میکنی؟
مرا گویی مشو غمگین، که غمخوارت شوم روزی
ندانم آن کنون باری مرا غمخوار میداری
هوش مصنوعی: به من میگویی غمگین نباش، چون روزی ممکن است غمخوار تو شوم، اما حالا همین حالا تو از من حمایت میکنی و غم من را برطرف میکنی.
نهی بر جان من منت که خواهم داشت تیمارت
دلم خون شد ز تیمارت، نکو تیمار میداری
هوش مصنوعی: از تو خواهش نمیکنم که بر من منت نگذاری، چون من خودم برای مراقبت از تو تلاش میکنم. دلم به خاطر نگرانیها و دلسوزیهای تو به شدت آزرده شده است، اما تو همچنان به خوبی از من مراقبت میکنی.
دریغا آنکه گهگاهی به دردم یاد میکردی
عزیزم داشتی اول، به آخر خوار میداری
هوش مصنوعی: ای کاش گاهی به یاد من میافتی، عزیزم. تو ابتدا برایم عزیز بودی، ولی حالا مرا بیارزش میکنی.
به دردی قانعم از تو، به دشنامی شدم راضی
در این هم یاریام ندهی، چگونه یار میداری؟
هوش مصنوعی: من به درد و رنجی که از تو میکشم راضیام و حتی از دشنامهایت هم ناراحت نیستم؛ اما اگر در این حال هم با من همکاری نکنی، چگونه میتوانی به عنوان یک یار کنار من بمانی؟
درین هم یاریم ندهی، به دشنامی عزیزم کن
به دردی قانعم از تو، چگونه یار میداری؟
هوش مصنوعی: اگر در این مورد هم به من یاری نمیکنی، با دشنام هم محبوبم کن، چرا که از تو به یک درد قانع هستم، چطور میتوانی به من محبت کنی؟
به هر رویی که بتوانم من از تو رو نگردانم
اگر بر تخت بنشانی و گر بر دار میداری
هوش مصنوعی: هر طور که بخواهی، چه با تقدیر و جایگاه بلند و چه با مجازات و سختی، نمیتوانم از تو دور شوم و تو را ترک کنم.
به تو هر کس که فخر آرد، نداری عار از او، دانم
عراقی نیک بدنام است، از آن رو عار میداری
هوش مصنوعی: هر کس که به تو افتخار میکند، نباید از او خجالت بکشی، زیرا میدانم که عراقی از لحاظ نام و شهرت دارای ضعفهایی است و به همین دلیل تو از او خجالت میکشی.
حاشیه ها
1400/06/15 11:09
مرداد
بسیار زیبا و جذاب بود.
درود بر عراقی