گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶

ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است
آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص
خود جان و جهان نغمهٔ آن پرده‌نواز است
عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند
کین راه چه پرده است و درین پرده چه راز است؟
رازی است درین پرده، گر آن را بشناسی
دانی که حقیقت ز چه دربند مجاز است؟
معلوم کنی کز چه سبب خاطر محمود
پیوسته پریشان سر زلف ایاز است؟
محتاج نیاز دل عشاق چرا شد
حسن رخ خوبان، که همه مایهٔ ناز است؟
عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید
ناز است بجایی و به یک جای نیاز است
در صورت عاشق چو درآید همه سوز است
در کسوت معشوق چو آید همه ساز است
زان شعله که از روی بتان حسن برافروخت
قسم دل عشاق همه سوز و گداز است
راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک
هر ره که جُز این است همه دور و دراز است
مستی، که خراب ره عشق است، درین ره
خواب خوش مستیش همه عین نماز است
در صومعه چون راه ندادند مرا دوش
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است
از میکده آواز برآمد که: عراقی
درباز تو خود را، که در میکده باز است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است
هوش مصنوعی: کسی نمی‌داند چه شور و حالی در آهنگ عشق نهفته است؛ چرا که با نوازش این ساز، به خوبی متوجه می‌شویم که آسمان نیز تحت تأثیر آن به تلاطم و جنبش درمی‌آید.
آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص
خود جان و جهان نغمهٔ آن پرده‌نواز است
هوش مصنوعی: با یک نوا، تمام جهان را به حرکت درمی‌آورد و در این رقص، جان و جهان تحت تاثیر آهنگ آن نوازنده قرار می‌گیرند.
عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند
کین راه چه پرده است و درین پرده چه راز است؟
هوش مصنوعی: دنیا مانند صدایی است که از پشت پرده‌ای به گوش می‌رسد. هیچ‌کس نمی‌داند این مسیر به کجا می‌رسد و در این پرده چه اسراری نهفته است.
رازی است درین پرده، گر آن را بشناسی
دانی که حقیقت ز چه دربند مجاز است؟
هوش مصنوعی: در پنهانی امری وجود دارد که اگر آن را درک کنی، متوجه خواهی شد که واقعیت چرا در چنبرهٔ تصورات نادرست گرفتار است.
معلوم کنی کز چه سبب خاطر محمود
پیوسته پریشان سر زلف ایاز است؟
هوش مصنوعی: معلوم کن که چرا دل محمود همیشه به خاطر ایاز و موهای او دچار نگرانی و آشفتگی است؟
محتاج نیاز دل عشاق چرا شد
حسن رخ خوبان، که همه مایهٔ ناز است؟
هوش مصنوعی: چرا دل عاشقان به زیبایی چهرهٔ خوبان نیازمند است، در حالی که آن زیبایی خود دلیل ناز و دلربایی است؟
عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید
ناز است بجایی و به یک جای نیاز است
هوش مصنوعی: عشق همیشه در حال تغییر است و هر بار جلوه‌ای جدید از خود نشان می‌دهد. زیبایی عشق در این است که نمی‌توان آن را در یک نقطه ثابت نگه داشت و هر لحظه نیاز به محبت و توجه دارد.
در صورت عاشق چو درآید همه سوز است
در کسوت معشوق چو آید همه ساز است
هوش مصنوعی: وقتی که عاشق به عشق خود نزدیک می‌شود، تمام احساساتش شعله‌ور و پرشور می‌شود. اما وقتی که معشوق نمایان می‌گردد، همه چیز به نوعی هماهنگ و موزون می‌شود.
زان شعله که از روی بتان حسن برافروخت
قسم دل عشاق همه سوز و گداز است
هوش مصنوعی: شعله‌ای که از زیبایی چهره‌های محبوب به وجود آمده، قسمتی از دل عاشقان است که پر از سوز و گداز است.
راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک
هر ره که جُز این است همه دور و دراز است
هوش مصنوعی: راه عشق مسیری است بسیار دلپذیر و نزدیک؛ هر راه دیگری که غیر از این باشد، همگی طولانی و دور هستند.
مستی، که خراب ره عشق است، درین ره
خواب خوش مستیش همه عین نماز است
هوش مصنوعی: مستی ناشی از عشق، راهی است که انسان را به حالت خرابی می‌کشاند و در این مسیر، خواب خوش این مستی مانند عبادت و نماز است.
در صومعه چون راه ندادند مرا دوش
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است
هوش مصنوعی: چون در دیر راه ندادند، دیشب به میخانه رفتم و دیدم که آنجا بسیار شلوغ است.
از میکده آواز برآمد که: عراقی
درباز تو خود را، که در میکده باز است
هوش مصنوعی: از میکده صدایی بلند شد که عراقی، درِ خود را باز کن، زیرا در میکده گشوده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/08/19 13:11
مهدی.ر

سلام و عرض ادب
واقعا جای تعجب داره که شعربه این قشنگی حتی یک کامنت هم نداره!!!!

1394/08/19 15:11
مینا

در صومعه چون راه ندادند مرا دوش
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است
از میکده آواز برآمد که: عراقی
در باز تو خود را، که در میکده باز است
در میکده بسته بوده
صدایی از درون میکده آمده که تا از خویش بی خود نشوی راه به میکده نیابی

1394/08/19 16:11
بیبسواد

اشکال از خود آقای عراقی است! که به در صومعه رفته است آن هم بی گاه. خوب ! در بسته بوده است و صومعه نشینان به کار شبانه سر گرم!
او نمی بایست به " سیاهکاران سرای " میرفت ،
در میکده است که چهره ارغوانی میکنند، گر بتوانی که خویش در بازی