گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۵

آمد به درت امیدواری
کو را به جز از تو نیست یاری
محنت‌زده‌ای، نیازمندی
خجلت‌زده‌ای، گناهکاری
از گفتهٔ خود سیاه‌رویی
وز کردهٔ خویش شرمساری
از یار جدا فتاده عمری
وز دوست بمانده روزگاری
بوده به درت چنان عزیزی
دور از تو چنین بمانده خواری
خرسند ز خاک درگه تو
بیچاره به بوی یا غباری
شاید ز در تو باز گردد؟
نومید، چنین امیدواری
زیبد که شود به کام دشمن
از دوستی تو دوستداری؟
بخشای ز لطف بر عراقی
کو ماند کنون و زینهاری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد به درت امیدواری
کو را به جز از تو نیست یاری
هوش مصنوعی: به در خانه‌ات آمده‌ام با امیدی و هیچ یاری جز تو ندارم.
محنت‌زده‌ای، نیازمندی
خجلت‌زده‌ای، گناهکاری
هوش مصنوعی: شما دچار رنج و زحمت هستید و در موقعیت سختی قرار دارید، احساس شرمندگی و درماندگی می‌کنید و از کارهای نادرست خود ناراحت هستید.
از گفتهٔ خود سیاه‌رویی
وز کردهٔ خویش شرمساری
هوش مصنوعی: از گفتن حرف‌های خودم به شدت شرمنده و خجالت‌زده‌ام و از رفتارهای خودم نیز عذاب می‌کشم.
از یار جدا فتاده عمری
وز دوست بمانده روزگاری
هوش مصنوعی: سال‌هاست که از محبوب خود دور مانده‌ام و مدتی طولانی است که از دوستم نیز فاصله گرفته‌ام.
بوده به درت چنان عزیزی
دور از تو چنین بمانده خواری
هوش مصنوعی: در نزد تو شخصی عزیز و گرامی بوده، اما اکنون که از تو دور است، در حال ذلت و خواری به سر می‌برد.
خرسند ز خاک درگه تو
بیچاره به بوی یا غباری
هوش مصنوعی: بیچاره به خاطر بوی خوش یا غباری از خاک مکان تو خرسند است.
شاید ز در تو باز گردد؟
نومید، چنین امیدواری
هوش مصنوعی: شاید او از در تو برگردد؟ ولی به نظر می‌رسد که این امیدواری بی‌فایده است.
زیبد که شود به کام دشمن
از دوستی تو دوستداری؟
هوش مصنوعی: بهتر است که دوستی تو باعث نشود که دشمن از این دوستی بهره‌برداری کند.
بخشای ز لطف بر عراقی
کو ماند کنون و زینهاری
هوش مصنوعی: از لطف و بخشش تو، عراقی که اکنون در وضعیت دشواری قرار دارد، انتظار کمک و حمایت دارد.