گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۴

چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟
من از عشقت گریبان چاک کردم
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
که روی نیکو از من در کشیدی
بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن
علی رغم من مسکین شنیدی
اگر کام تو دشمن کامیم بود
به کام خویشتن، باری، رسیدی
چرا کردی به کام دشمنانم؟
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
که از رخ پردهٔ صبرم دریدی
نچیده یک گل از بستان شادی
ز غم صد خار در جانم خلیدی
مکن آزاد مفروشم، اگر چه
به خوبی صد چو من بنده خریدی
گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را ز بهر غم گزیدی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی
هوش مصنوعی: چه کار کرده‌ام که تو، ای محبوب، از من چه بیزاری به دل داری؟ که به خاطر من، این مسکین، این‌قدر دوری کرده‌ای؟
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟
هوش مصنوعی: چرا به یکباره از من دور شدی؟ چه اتفاقی افتاده که دیگر از من خسته شده‌ای؟
من از عشقت گریبان چاک کردم
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو لباس خود را پاره کردم، در حالی که تو با خوشحالی دامن خود را از من دور کردی.
نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
که روی نیکو از من در کشیدی
هوش مصنوعی: نگو چه کار بدی با من کردی، چون تو از من چهره‌ی زیبا و خوبی به دست آوردی.
بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن
علی رغم من مسکین شنیدی
هوش مصنوعی: من بارها به تو گفتم که به سخنان دشمن گوش نده، حتی اگر من، که بیچاره هستم، چنین چیزی را گفته باشم.
اگر کام تو دشمن کامیم بود
به کام خویشتن، باری، رسیدی
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ی تو باعث ناراحتی ما باشد، برای رضایت خودم، به نیکبختی تو رسیدم.
چرا کردی به کام دشمنانم؟
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
هوش مصنوعی: چرا خواسته‌های من را به نفع دشمنانم برآورده کردی؟ آیا نمی‌گویی که در این موضوع چه چیزی را مشاهده کرده‌ای؟
به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
که از رخ پردهٔ صبرم دریدی
هوش مصنوعی: چرا با نگاه فریبنده‌ات مرا آزار می‌دهی؟ که من تحمل و صبرم را از دست داده‌ام و دیگر نمی‌توانم پنهان کنم.
نچیده یک گل از بستان شادی
ز غم صد خار در جانم خلیدی
هوش مصنوعی: شادی را از دنیایم نچیدم، اما غم و درد همچون خاری در وجودم باقی مانده است.
مکن آزاد مفروشم، اگر چه
به خوبی صد چو من بنده خریدی
هوش مصنوعی: من هرگز خود را به آسانی نمی‌فروشم، حتی اگر صد نفر مانند من را با قیمت خوب بخرند.
گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را ز بهر غم گزیدی
هوش مصنوعی: هر کس برای کاری خاص انتخاب شده است، اما عراقی را به خاطر غم و اندوهش انتخاب کردی.