گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۶

نگارا، گرچه از ما برشکستی
ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستی
ربودی دل ز من، چون رخ نمودی
شکستی پشت من، چون برشکستی
چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟
چو آخر دست، از من می‌گسستی
ز نوش لب چو مرهم می‌ندادی
ز نیش لب چرا جانم بخستی؟
ز بهر کشتنم صد حیله کردی
چو خونم ریختی فارغ نشستی
اگرچه یافتی از کشتنم رنج
ز محنت‌های من، باری، برستی
مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی:
عراقی، از کف من نیک جستی!

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارا، گرچه از ما برشکستی
ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستی
هوش مصنوعی: ای محبوب، هرچند که از من روگردان شده‌ای و دلت مرا رها کرده، اما من هنوز به تو تعلق دارم و در هر کجایی که باشی، بنده تو هستم.
ربودی دل ز من، چون رخ نمودی
شکستی پشت من، چون برشکستی
هوش مصنوعی: تو با نمایشت دل مرا دزدیدی و با نگاه زیبایت عزم و اراده‌ام را شکستدی.
چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟
چو آخر دست، از من می‌گسستی
هوش مصنوعی: چرا ای عزیز، با دل من ارتباط پیدا کردی؟ در حالی که در نهایت، مثل دست که از من جدا می‌شود، می‌خواهی جدا شوی.
ز نوش لب چو مرهم می‌ندادی
ز نیش لب چرا جانم بخستی؟
هوش مصنوعی: اگر لب‌هایت با نوشیدن مانند مرهم بر زخم‌ها می‌نشیند، پس چرا با نیش لب‌هایت جانم را می‌گیری؟
ز بهر کشتنم صد حیله کردی
چو خونم ریختی فارغ نشستی
هوش مصنوعی: برای اینکه مرا بکشید ترفندهای زیادی به کار بردید، اما وقتی خونم را ریختید، بی‌توجه و آرام نشسته‌اید.
اگرچه یافتی از کشتنم رنج
ز محنت‌های من، باری، برستی
هوش مصنوعی: هرچند که از کشتن من متحمل رنج و زحمت شده‌ای، اما در نهایت، از این وضعیت رهایی یافتی.
مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی:
عراقی، از کف من نیک جستی!
هوش مصنوعی: تو مرا غرق کردی و انگار که با شوخی می‌گویی: فردی عراقی، از دست من به خوبی فرار کرد!