غزل شمارهٔ ۲۴۵
ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی
فریاد! کز فراق روانم بسوختی
در بوتهٔ بلا تن زارم گداختی
در آتش عنا دل و جانم بسوختی
دانم که: سوختی ز غم عشق خود مرا
لیکن ندانم آنکه چه سانم بسوختی؟
میسوزیم درون و تو در وی نشستهای
پیدا نمیشود، که نهانم بسوختی
زاتش چگونه سوزد پروانه؟ دیدهای؟
ز اندیشهٔ فراق چنانم بسوختی
سود و زیان من، ز جهان، جز دلی نبود
آتش زدی و سود و زیانم بسوختی
تا کی ز حسرت تو برآرم ز سینه آه؟
کز آه سوزناک زیانم بسوختی
بر خاک درگه تو تپیدم بسی ز غم
چو مرغ نیم کشته تپانم بسوختی
تا گفتمت که: کام عراقی ز لب بده
کامم گداختی و زبانم بسوختی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی
فریاد! کز فراق روانم بسوختی
هوش مصنوعی: ای دوست، به فریاد من برس! تو که جانم را به آتش کشیدی، بدان که از دوری تو، روح من نیز در عذاب است.
در بوتهٔ بلا تن زارم گداختی
در آتش عنا دل و جانم بسوختی
هوش مصنوعی: در میانهٔ مشکلات و دردها، تنم به شدت رنجور شده و مانند آتش میسوزد. در این میان، دل و جانم هم در اثر سختیها و رنجهای زندگی به آتش کشیده شده است.
دانم که: سوختی ز غم عشق خود مرا
لیکن ندانم آنکه چه سانم بسوختی؟
هوش مصنوعی: میدانم که به خاطر غم عشق خودم شعلهور شدم، اما نمیدانم تو چگونه مرا به آتش کشیدی؟
میسوزیم درون و تو در وی نشستهای
پیدا نمیشود، که نهانم بسوختی
هوش مصنوعی: ما در درون خود میسوزیم و تو در جایی آرام نشستهای. هیچکس نیست که بداند که عشق و درد من به خاطر تو مرا سوزانده است.
زاتش چگونه سوزد پروانه؟ دیدهای؟
ز اندیشهٔ فراق چنانم بسوختی
هوش مصنوعی: پروانه چگونه میتواند از آتش بسوزد؟ آیا این را دیدهای؟ من نیز به خاطر فکر کردن به جدایی، به همین اندازه شعلهور شدم.
سود و زیان من، ز جهان، جز دلی نبود
آتش زدی و سود و زیانم بسوختی
هوش مصنوعی: سود و ضرر من از این جهان، تنها به دل بود. تو آتشی به دل من زدی و همهی سود و ضرر من را نابود کردی.
تا کی ز حسرت تو برآرم ز سینه آه؟
کز آه سوزناک زیانم بسوختی
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر حسرت تو از دل آه بکشم؟ زیرا که با آه سوزانم، تو مرا به آتش کشیدی و از بین بردی.
بر خاک درگه تو تپیدم بسی ز غم
چو مرغ نیم کشته تپانم بسوختی
هوش مصنوعی: من به خاطر غم و اندوهم، بارها بر خاک درگاه تو افتادم، مانند پرندهای نیمهجان که در تلاطم است. تو با آتش عشق مرا سوزاندهای.
تا گفتمت که: کام عراقی ز لب بده
کامم گداختی و زبانم بسوختی
هوش مصنوعی: وقتی به تو گفتم که از لبهای عراقیات به من کام بده، احساس شوق و عطش کردهام و این احساس به حدی بود که درد و آتش زبانم را به همراه داشت.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(سه گاه) (۱۰:۵۷ - ۱۴:۳۸) نوازندگان: مجد، لطف الله (تار) خواننده آواز: ایرج سراینده شعر آواز: فخرالدین عراقی (غزل) مطلع شعر آواز: ای یار سست عهد که جانم بسوختی"
(آلبوم یک شاخه گل » شمارهٔ ۳۶۱)
حاشیه ها
1397/08/28 10:10
کسرا
با آواز استاد گلپا در برنامه یک شاخه گل شماره 361
1397/08/28 10:10
کسرا
اصلاح میکنم ... با آواز استاد ایرج