غزل شمارهٔ ۲۴۳
ای یار، مکن، بر من بییار ببخشای
جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای
در کار من غمزده ای دوست نظر کن
بر جان من دلشده ای یار، ببخشای
زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم
بس دور بماندم ز تو بیمار، ببخشای
اینک به امیدی به درت آمدهام باز
این بار مکن همچو دگربار، ببخشای
مرغ دل من بیپر و بیبال بمانده است
در دام فراق تو نگونسار، ببخشای
آن رفت که آمد ز من دلشده کاری
اکنون که فرو ماندهام از کار، ببخشای
از کرد عراقی خجل و خوار بماندم
مگذار چنینم خجل و خوار، ببخشای
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای یار، مکن، بر من بییار ببخشای
جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای
هوش مصنوعی: ای دوست، لطفاً بر من که بییار و همراهام رحم کن. جان من به لب رسیده و از تو خواهش میکنم که مرا ببخشی.
در کار من غمزده ای دوست نظر کن
بر جان من دلشده ای یار، ببخشای
هوش مصنوعی: ای دوست، با دلسوزی به حال من نگاه کن؛ من که دل باختهام، خواهش میکنم مرا ببخش.
زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم
بس دور بماندم ز تو بیمار، ببخشای
هوش مصنوعی: قبل از این که به خاطر حسرت دیدن روی تو بمیرم، برای مدتی طولانی از تو دور ماندم و بیمار شدم، پس خواهش میکنم مرا ببخش.
اینک به امیدی به درت آمدهام باز
این بار مکن همچو دگربار، ببخشای
هوش مصنوعی: من دوباره به درگاه تو آمدهام و امیدوارم، خواهش میکنم مانند گذشته مرا نپذیر. ببخشایید.
مرغ دل من بیپر و بیبال بمانده است
در دام فراق تو نگونسار، ببخشای
هوش مصنوعی: پرندهای که درون قلب من است، بدون پر و بال در دام فراق تو گرفتار مانده و افسرده شده است. خواهش میکنم ببخش.
آن رفت که آمد ز من دلشده کاری
اکنون که فرو ماندهام از کار، ببخشای
هوش مصنوعی: او که به خاطر من از دلش رفت، حالا که من در کارهایم ماندهام، از او میخواهم که مرا ببخشد.
از کرد عراقی خجل و خوار بماندم
مگذار چنینم خجل و خوار، ببخشای
هوش مصنوعی: از خجالت و شرم پیش آمدن کسی از کرد عراقی ناراحت و نگران شدم و میخواهم که مرا در این حال تنها نگذاری و ببخشی.