گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۲

تا زخوبی دل ز من بربوده‌ای
کمترک بر جان من بخشوده‌ای
تا مرا بر خویش عاشق کرده‌ای
روی خوب خود به من ننموده‌ای
بر من مسکین نمی‌بخشی، مگر
ناله‌های زار من نشنوده‌ای؟
از وفا و دوستی کم کرده‌ای
در جفا و دشمنی افزوده‌ای
کی خبر باشد تو را از حال من؟
من چنین در رنج و تو آسوده‌ای
کاشکی دانستمی باری که تو
هیچ با من یک نفس خوش بوده‌ای؟
تا در خود بر عراقی بسته‌ای
صد در از محنت برو بگشوده‌ای
کاشکی دانستمی باری که تو
با عراقی یک نفس خوش بوده‌ای؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا زخوبی دل ز من بربوده‌ای
کمترک بر جان من بخشوده‌ای
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌ات دل مرا دزدیده‌ای، اما کمتر بر جان من رحم کرده‌ای.
تا مرا بر خویش عاشق کرده‌ای
روی خوب خود به من ننموده‌ای
هوش مصنوعی: تو مرا به عشق خود مشغول کرده‌ای، اما هرگز چهره زیبا و دل‌انگیزت را به من نشان نداده‌ای.
بر من مسکین نمی‌بخشی، مگر
ناله‌های زار من نشنوده‌ای؟
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو به من رحم نمی‌کنی، مگر اینکه صدای درد و ناله‌ام را شنیده باشی؟
از وفا و دوستی کم کرده‌ای
در جفا و دشمنی افزوده‌ای
هوش مصنوعی: تو از محبت و دوستی کاسته‌ای و به دشمنی و بدی هرچه بیشتر افزوده‌ای.
کی خبر باشد تو را از حال من؟
من چنین در رنج و تو آسوده‌ای
هوش مصنوعی: چه کسی از وضعیت من خبر دارد؟ من در تحمل درد و غم هستم و تو در آرامش و راحتی به سر می‌بری.
کاشکی دانستمی باری که تو
هیچ با من یک نفس خوش بوده‌ای؟
هوش مصنوعی: ای کاش می‌دانستم که آیا تو هیچ وقت حتی برای یک لحظه هم با من خوش بوده‌ای؟
تا در خود بر عراقی بسته‌ای
صد در از محنت برو بگشوده‌ای
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل خود بر مشکلات و رنج‌ها غلبه کنی، درهای زیادی از آزادی و آسایش به روی تو باز می‌شود.
کاشکی دانستمی باری که تو
با عراقی یک نفس خوش بوده‌ای؟
هوش مصنوعی: ای کاش می‌دانستم که تو با عراقی در یک لحظه چقدر خوش بوده‌ای؟