غزل شمارهٔ ۲۴۱
تا تو در حسن و جمال افزودهای
دل ز دست عالمی بربودهای
در جهان این شور و غوغا از چه خاست؟
گر جمال خود به کس ننمودهای
گوی در میدان حسن افگندهای
نیکوان را چاکری فرمودهای
پرده از چهره زمانی دور کن
کافتابی را به گل اندودهای
چون نباشم من سگ درگاه تو؟
چون بدین نام خوشم بستودهای
در جهان بیهوده میجستم تو را
خود تو در جان عراقی بودهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا تو در حسن و جمال افزودهای
دل ز دست عالمی بربودهای
هوش مصنوعی: هرچقدر که تو به زیبایی و جمال خود افزودهای، دلهای بسیاری را از عالم و آدم گرفتهای.
در جهان این شور و غوغا از چه خاست؟
گر جمال خود به کس ننمودهای
هوش مصنوعی: چرا در جهان این همه هیاهو و شلوغی وجود دارد؟ در حالی که تو خود را به کسی نشان ندادهای.
گوی در میدان حسن افگندهای
نیکوان را چاکری فرمودهای
هوش مصنوعی: در میدان زیبایی، مانند توپ در حال گردش، نیکوکاران را خدمتگزاری کردهای.
پرده از چهره زمانی دور کن
کافتابی را به گل اندودهای
هوش مصنوعی: زمانی که با زیبایی و روشنایی خود میدرخشی، اجازه بده که این زیبایی را به دیگران نشان دهی و خود را پنهان نکن.
چون نباشم من سگ درگاه تو؟
چون بدین نام خوشم بستودهای
هوش مصنوعی: چرا زمانی که من در حضور تو نیستم، خود را مثل سگی در درگاه تو ندانم؟ چون به خاطر این نام نیکو، تو مرا ستودهای.
در جهان بیهوده میجستم تو را
خود تو در جان عراقی بودهای
هوش مصنوعی: در این دنیا بیهوده به دنبال تو میگشتم و در واقع خود تو همیشه در وجود من بودهای.

عراقی