گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴

جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است
بشتاب، که جان به لب رسید است
دریاب کنون، که وقت کار است
رحم آر، که بی‌تو زندگانی
از مرگ بتر هزار بار است
دیری است که بر در قبول است
بیچاره دلم ، که نیک خوار است
نومید چگونه باز گردد؟
از درگهت، آن کامیدوار است
ناخورده دلم شراب وصلت
از دردی هجر در خمار است
مگذار به کام دشمن ، ای دوست
بیچاره مرا ، که دوستدار است
رسواش مکن به کام دشمن
کو خود ز رخ تو شرمسار است
خرم دل آن کسی، که او را
اندوه و غم تو غمگسار است
یادیش ازین و آن نیاید
آن را که، چو تو نگار، یار است
کار آن دارد، که بر در تو
هر لحظه و هر دمیش بار است
نی آنکه همیشه چون عراقی
بر خاک درت چو خاک خوار است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفاً نگاهی به من بینداز، چرا که دلم بسیار آزرده است و به محبت تو نیاز دارد؛ چون خستگی و اندوه زیادی را متحمل شده‌ام.
بشتاب، که جان به لب رسید است
دریاب کنون، که وقت کار است
هوش مصنوعی: بشتاب، زیرا که جان به پایان آمده است. الان زمان عمل است، پس به کمک بشتاب.
رحم آر، که بی‌تو زندگانی
از مرگ بتر هزار بار است
هوش مصنوعی: لطفاً رحم کن، زیرا بدون تو زندگی هزار بار بدتر از مرگ است.
دیری است که بر در قبول است
بیچاره دلم ، که نیک خوار است
هوش مصنوعی: مدتی است که دل بیچاره‌ام در انتظار قبول عشق است و بسیار خوار و ذلیل شده است.
نومید چگونه باز گردد؟
از درگهت، آن کامیدوار است
هوش مصنوعی: چگونه کسی که ناامید است می‌تواند بازگردد؟ تنها کسی که امیدوار است می‌تواند به درگاه تو بیاید.
ناخورده دلم شراب وصلت
از دردی هجر در خمار است
هوش مصنوعی: دل من هنوز شراب وصال تو را نچشیده و از درد جدایی به شدت ناراحت و ملول است.
مگذار به کام دشمن ، ای دوست
بیچاره مرا ، که دوستدار است
هوش مصنوعی: ای دوست، مرا به دست دشمن ننداز که او به من آسیب خواهد زد، در حالی که تو نسبت به من محبت داری.
رسواش مکن به کام دشمن
کو خود ز رخ تو شرمسار است
هوش مصنوعی: او را در برابر دشمن شرمنده نکن، چون خود آن دشمن از چهره تو خجالت زده است.
خرم دل آن کسی، که او را
اندوه و غم تو غمگسار است
هوش مصنوعی: شخصی که دلش شاد است، کسی است که غم و اندوه تو برای او مهم و دلگیرکننده است.
یادیش ازین و آن نیاید
آن را که، چو تو نگار، یار است
هوش مصنوعی: اگر کسی همچون تو را در خاطر داشته باشد، به یاد هیچ‌کس دیگر نخواهد افتاد.
کار آن دارد، که بر در تو
هر لحظه و هر دمیش بار است
هوش مصنوعی: هر لحظه و هر لحظه‌ای، کسی در برابر تو در انتظار است و در حال تلاش است تا به تو نزدیک شود.
نی آنکه همیشه چون عراقی
بر خاک درت چو خاک خوار است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها باید در برابر بزرگ‌منشانی و مقام‌های بالا، خود را کوچک و humble ببینند و همیشه در مقابل آنها تواضع و احترام داشته باشند. به عبارتی، نباید در مقام خود مغرور شوند و همیشه باید به یاد داشته باشند که در برابر بزرگ‌ترها باید فروتنی کنند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴ به خوانش سهیل قاسمی