گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳

ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است
به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است
به یک کرشمه دل از غمزهٔ تو خرسند است
فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند است
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است
مبر ز من، که رگ جان من بریده شود
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است
مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟
کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است
هوش مصنوعی: من هرگز چهره‌ی زیبای تو را ندیده‌ام، پس بیا کمی با هم باشیم، زیرا چشمانم به دیدنت مشتاق است.
به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است
به یک کرشمه دل از غمزهٔ تو خرسند است
هوش مصنوعی: با یک نگاه به چهره‌ات، چشم‌هایم خوشحال می‌شوند و با یک اشاره، دل من از عشق تو شاد می‌شود.
فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت
بدین صفت که در ابرو گره درافکند است
هوش مصنوعی: غمزه‌های تو مانند زخم می‌زند و جان مرا می‌برد، زیرا به دل می‌آید که در ابروهایت کاهی وجود دارد.
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است
هوش مصنوعی: یکی از دو زلف خود را باز کن و چهره‌ات را نمایان کن، زیرا صدها هزار دلخسته چون من در آن گره گرفتار شده‌اند.
مبر ز من، که رگ جان من بریده شود
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است
هوش مصنوعی: از من دور نشو، که ممکن است جانم از دست برود. بیا، زیرا من به تو صدهزار پیوند و ارتباط دارم.
مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست
از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟
هوش مصنوعی: اگر من از لب شیرین تو بهره‌ای نمی‌برم، چه فایده دارد که دندان‌های تو همه قند است؟
کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟
هوش مصنوعی: کسی که مانند عراقی به عشق تو گرفتار نیست، نمی‌داند در شب جدایی تا صبح چند ساعت باقی مانده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1389/10/15 10:01
راز

در بیت سوم به نظر غم زده ات درست تر از غمزده تو است. بیت پنجم الف در مرا جا افتاده است.  
---
پاسخ: با تشکر، در بیت سوم با مراجعه به نسخهٔ چاپی «غمزه» جایگزین «غمزده» شد. مورد دوم طبق فرموده تصحیح شد.

1394/07/28 15:09
۷

کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست
شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟
سعدی غزلی دارد با مطلع:
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
عراقی و سعدی هم دوره بوده اند و به نظر میرسد چند سال زودتر از عراقی به دنیا آمده باشد..سعدی بین 585 یا 606 در شیراز به دنیا آمده و بین سالهای 690 تا 694 هجری در شیراز درگذشته است و عراقی به سال 610 هجری قمری در کمیجان متولد شده و در سال 688 ه. ق. در دمشق درگذشته است
در بسیاری از غزلها زبان شعر عراقی به سعدی نزدیک است.

1399/11/22 09:01
پرهام

سلام
معنای خرسند در بیت دوم، قانع بودن است.در ادبیات قدیم خرسند بمفهوم خوشحال نبوده.
خدایا منعمم گردان به درویشی و‌خرسندی