گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۸

ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو
حال دل ضعیف چنین زار کی شدی؟
گر یافتی نسیم گلستان کوی تو
در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید
در ره بماند و راه نیاورد سوی تو
از لطف تو سزد که کنون دست گیریش
چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
هوش مصنوعی: ای عشق و آرزوی جان و دل من، به خاطر آرزوی تو بیمار و دل‌آشفته شده‌ام و جز با بوی تو آرام نمی‌شوم.
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟
هوش مصنوعی: حال دل ناتوان من را بپرس و ببین چگونه به خاطر آرزوی تو می‌لرزد.
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو
هوش مصنوعی: از شدت آرزویی که درباره‌ی چهره‌ی تو دارم، به مرز جان دادن رسیده‌ام. خواهش می‌کنم چهره‌ات را نشان بده، چرا که حاضرم جانم را برای دیدن روی تو فدای کنم.
حال دل ضعیف چنین زار کی شدی؟
گر یافتی نسیم گلستان کوی تو
هوش مصنوعی: دل ضعیف من چرا اینقدر غمگین و بیمار شده است؟ اگر هوای تو را درک کرده باشم، پس چرا بوی بهشت و دل‌انگیزی کوی تو را حس نمی‌کنم؟
در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید
در ره بماند و راه نیاورد سوی تو
هوش مصنوعی: در مسیر پیدا کردن تو، هر کسی به سوی تو تلاش کرد، اما در نهایت راهی پیدا نکرد و در میانه راه ماند.
از لطف تو سزد که کنون دست گیریش
چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو
هوش مصنوعی: با مهربانی تو، شایسته است که اکنون به یاری کسی بشتابی که مانند فردی گمشده، در جستجوی توست.