غزل شمارهٔ ۲۲۷
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو
سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو
مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو
دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو
در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو؟
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
لطف کن ار چه نیستم در خور مرحبای تو
آینهٔ دل مرا روشنیی ده از نظر
بو که ببینم اندر او طلعت دلگشای تو
جام جهان نمای من روی طرب فزای توست
گرچه حقیقت من است جام جهان نمای تو
آرزوی من از جهان دیدن روی توست و بس
رو بنما، که سوختم از آرزوی لقای تو
کام دلم ز لب بده، وعدهٔ بیشتر مده
زان که وفا نمیکند عمر من و وفای تو
نیست عجب اگر شود زنده عراقی از لبت
کاب حیات میچکد از لب جان فزای تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو
سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو
هوش مصنوعی: ای دل و جان، عاشقان بسیار هستند که به دیدن تو مشتاقند. در حقیقت، زیبایی تو مانند سرمهای است که در چشمان پادشاهان میدرخشد و خاک پای تو، ارزش و مقام خاصی دارد.
مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو
دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو
هوش مصنوعی: لبخند تو درمانی برای روح خستههاست و زیبایی گیسوان تو در دل شکستهها دام میگسترد.
در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو؟
هوش مصنوعی: در زیباییهای زلف و خال تو، دل همه مردم جهان گرفتار شدهاند. آیا کسی در این دنیا هست که عاشق و دلبسته تو نباشد؟
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
لطف کن ار چه نیستم در خور مرحبای تو
هوش مصنوعی: با دست خالی به درگاه تو آمدهام و امیدوارم به لطف تو، هرچند که شایستهی محبت تو نیستم.
آینهٔ دل مرا روشنیی ده از نظر
بو که ببینم اندر او طلعت دلگشای تو
هوش مصنوعی: ای دل من، لطفاً نوری به من بده از چشم تو تا بتوانم چهره زیبا و دلنشین تو را در آینهٔ دل خود ببینم.
جام جهان نمای من روی طرب فزای توست
گرچه حقیقت من است جام جهان نمای تو
هوش مصنوعی: جامی که تمام عالم را نشان میدهد، بازتاب شادی و خوشحالی توست. هرچند حقیقت واقعی من در این جام، تصویر توست.
آرزوی من از جهان دیدن روی توست و بس
رو بنما، که سوختم از آرزوی لقای تو
هوش مصنوعی: من تنها آرزویم دیدن چهره تو از این دنیا است، فقط همین را نشانم بده؛ چون به خاطر آرزوی ملاقات با تو سوختهام.
کام دلم ز لب بده، وعدهٔ بیشتر مده
زان که وفا نمیکند عمر من و وفای تو
هوش مصنوعی: خواهش میکنم آرزوی دل من را برآورده کن، اما در مورد وعدههای بیشتر چیزی نگو، زیرا نه عمر من زیاد است و نه تو میتوانی به وعدههایت عمل کنی.
نیست عجب اگر شود زنده عراقی از لبت
کاب حیات میچکد از لب جان فزای تو
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر یک عراقی به لطف لبهای تو زنده شود، زیرا حیات و جانفزایی از لبهای تو جاری است.
حاشیه ها
1394/04/05 20:07
کسرا
بیت آخر رو بارها بخونید.... بی نهایت & بی نهایت زیباست... و همینطور کل شعر...

عراقی