گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۰

ای یار، بیا و یاریی کن
رنجه شو و غم‌گساریی کن
آخر سگک در تو بودم
یادم کن و حق‌گزاریی کن
ای نیک، ز من همه بد آمد
نیکی کن و بردباریی کن
بر عاشق خود مگیر خرده
ای دوست بزرگواریی کن
ای دل، چو تو را فتاد این کار
رو بر در یار زاریی کن
ای بخت، بموی بر عراقی
وی دیده، تو نیز یاریی کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یار، بیا و یاریی کن
رنجه شو و غم‌گساریی کن
هوش مصنوعی: ای دوست، بیا و به من کمک کن، زحمت بکش و غم‌هایم را از بین ببر.
آخر سگک در تو بودم
یادم کن و حق‌گزاریی کن
هوش مصنوعی: در آخرین لحظات، به یادم بیفت و قدردانی کن.
ای نیک، ز من همه بد آمد
نیکی کن و بردباریی کن
هوش مصنوعی: ای نیکوکار، هر چه از من بد شنیدی، نیکی کن و صبرت را به کار بگیر.
بر عاشق خود مگیر خرده
ای دوست بزرگواریی کن
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و علاقه‌ام به تو، لطفاً از من ایراد نگیر و با بزرگواری رفتار کن.
ای دل، چو تو را فتاد این کار
رو بر در یار زاریی کن
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که به محبت معشوق دچار شدی، در درگاه او ناله و زاری کن.
ای بخت، بموی بر عراقی
وی دیده، تو نیز یاریی کن
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، چون به موهای عراقی نگاه می‌کنم، تو هم به من کمک کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۰ به خوانش فاطمه زندی