گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۳

ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هر چند نه‌ایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم
چون بی‌تو نه‌ایم زنده یک دم
پیوسته چرا ز تو جداییم؟
چون عکس جمال تو ندیدیم
بر روی تو شیفته چراییم؟
آن کس که ندیده روی خوبت
در حسرت تو بمرد، ماییم
ماییم کنون و نیم جانی
بپذیر ز ما، که بی‌نواییم
تا دور شدیم از بر تو
دور از تو همیشه در بلاییم
بس لایق و در خوری تو ما را
هر چند که ما تو را نشاییم
آنچ از تو سزد به جای ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاییم
هم زان توایم، هر چه هستیم
گر محتشمیم و گر گداییم
از عشق رخ تو چون عراقی
هر دم غزلی دگر سراییم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
هوش مصنوعی: ای دوست، بیا نزد ما، چرا که ما با تو هستیم. از ما دور نشو، زیرا ما به تو نزدیکیم و با هم آشنا هستیم.
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هوش مصنوعی: آه به ما رویت را نشان بده، تا ما نیز به تو دسترسی پیدا کنیم و در کنار تو باشیم.
هر چند نه‌ایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم
هوش مصنوعی: هرچند که شایسته‌ی تو نیستیم، اما چه کنیم؟ گرفتار عشق تو شده‌ایم.
چون بی‌تو نه‌ایم زنده یک دم
پیوسته چرا ز تو جداییم؟
هوش مصنوعی: چرا از تو دوریم، در حالی که بدون تو حتی یک لحظه هم زنده نمی‌مانیم؟
چون عکس جمال تو ندیدیم
بر روی تو شیفته چراییم؟
هوش مصنوعی: چرا ما بی‌دلیل مجذوب تو هستیم در حالی که تصویر زیبایی از تو ندیدیم؟
آن کس که ندیده روی خوبت
در حسرت تو بمرد، ماییم
هوش مصنوعی: افرادی که هرگز زیبایی تو را ندیده‌اند و به خاطر آن حسرت کشیده و جان باخته‌اند، ما هستیم.
ماییم کنون و نیم جانی
بپذیر ز ما، که بی‌نواییم
هوش مصنوعی: ما اکنون در حالتی هستیم که تنها نیمی از وجود خود را داریم، پس از ما خلاصه‌ای از وجودمان را بپذیر، چرا که حال و روزی نداریم.
تا دور شدیم از بر تو
دور از تو همیشه در بلاییم
هوش مصنوعی: هر چه از تو دور می‌شویم، حالمان بدتر می‌شود و همیشه در سختی و مشکلات به سر می‌بریم.
بس لایق و در خوری تو ما را
هر چند که ما تو را نشاییم
هوش مصنوعی: تو برای ما بسیار شایسته و مناسب هستی، هرچند که ما نتوانیم به خوبی تو را بشناسیم و درک کنیم.
آنچ از تو سزد به جای ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاییم
هوش مصنوعی: هر آنچه که شایسته‌ی توست، به جای ما انجام بده، نه آنچه که ما به آن سزاواریم.
هم زان توایم، هر چه هستیم
گر محتشمیم و گر گداییم
هوش مصنوعی: ما از تو هستیم، هر چه که هستیم؛ چه در رفاه و شکوه باشیم و چه در فقر و نیاز.
از عشق رخ تو چون عراقی
هر دم غزلی دگر سراییم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق روی تو، هر بار شعر تازه‌ای می‌سراییم.