گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵

گرچه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟
گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم
نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم
مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه
از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟
هم بسوزیم ز تاب رخ تو ناگاهی
همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم
بیم آن است که در خون جگر غرق شویم
بسکه بر خاک درت خون جگر می‌ریزیم
تا دل گمشده را بر سر کویت یابیم
همه شب تا به سحر خاک درت می‌بیزیم
نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار
با تو آمیخته‌ایم، با دگری نامیزیم
راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم
بو که از دست عراقی نفسی بگریزیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟
هوش مصنوعی: اگرچه دل ما از غم به درد می‌آید، اما از در تو دور نمی‌شویم. هیچ کس دیگر را جز تو نمی‌شناسیم که به او تکیه کنیم و پناه ببریم.
گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم
نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم
هوش مصنوعی: لطفاً نگاهی بینداز و فرصتی بده تا بتوانیم لحظاتی را با هم بگذرانیم. به اطراف نگاهی بینداز تا ببینیم چقدر از زندگی و خوشی‌هایمان برمی‌خیزد.
مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه
از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟
هوش مصنوعی: ما تنها خاکی هستیم که به خون دل آغشته شده‌ایم. از چنین خاکی که در این مسیر وجود دارد، چه گرد و غباری برمی‌افروزیم؟
هم بسوزیم ز تاب رخ تو ناگاهی
همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی تو، بی‌دلیل دچار آتش عشق می‌شویم، حتی اگر خیلی تلاش کنیم که از آن دوری کنیم، مانند پروانه‌ای که به سمت شمع می‌رود.
بیم آن است که در خون جگر غرق شویم
بسکه بر خاک درت خون جگر می‌ریزیم
هوش مصنوعی: نگرانیم که به‌خاطر شگفتی و اندوهی که از عشق تو داریم، به‌قدری غمگین و دلشکسته شویم که در درد و رنج ناشی از این عشق غرق گردیم؛ چرا که هر روز به نشان عشق و ارادت خود، اشک‌های خونین جگر را بر درگاه تو می‌ریزیم.
تا دل گمشده را بر سر کویت یابیم
همه شب تا به سحر خاک درت می‌بیزیم
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل گمشده‌ام را در کوچه‌های تو پیدا کنم، تمام شب تا صبح بر خاک درگاهت اشک می‌ریزم.
نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار
با تو آمیخته‌ایم، با دگری نامیزیم
هوش مصنوعی: همه خوبی‌ها و بدی‌ها از تو نشأت می‌گیرد، پس ما را با دیگری در میانه نگذار. ما با تو آمیخته شده‌ایم و نمی‌خواهیم با کسی دیگر ارتباط داشته باشیم.
راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم
بو که از دست عراقی نفسی بگریزیم
هوش مصنوعی: درها را باز کن، زیرا به نزد تو پناه آورده‌ایم، چرا که می‌خواهیم از دست عراقی‌ها فرار کنیم.

حاشیه ها

1395/03/23 18:05
کسرا

شعر بسیار زیبایی است... اجرای ساز و آواز این شعر توسط هنرمندان بی همتای رادیو گلها در برنامه ی شماره ی 438 رنگارنگ

1402/02/04 19:05
Mojtaba Heydari

نوای استاد واقعی آواز این سرزمین، استاد اکبر گلپایگانی و آرشه سحر انگیز استاد بدیعی فوق العاده است 🌹