غزل شمارهٔ ۱۹۴
گر ز شمعت چراغی افروزیم
خرمن خویش را بدان سوزیم
در غمت دود آن به عرش رسد
آتشی، کز درون برافروزیم
آفتاب جمال بر ما تاب
زانکه ما بیرخت سیه روزیم
تا ببینیم روی خوبت را
از دو عالم دو دیده بردوزیم
مایهٔ جان و دل براندازیم
به ز عشقت چه مایه اندوزیم؟
همچو طفلان به مکتب حسنت
ابجد عشق را بیاموزیم
در غم عشق اگر رود سر ما
ای عراقی، برو، که بهروزیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر ز شمعت چراغی افروزیم
خرمن خویش را بدان سوزیم
هوش مصنوعی: اگر از نور تو چراغی روشن کنیم، آتش آن را به خرمن خود میزنیم و از آن میسوزیم.
در غمت دود آن به عرش رسد
آتشی، کز درون برافروزیم
هوش مصنوعی: در اشتیاق تو چنان آتشی در دل دارم که دود آن به آسمان میرسد. این شعلهای است که از درون خود روشن میکنم.
آفتاب جمال بر ما تاب
زانکه ما بیرخت سیه روزیم
هوش مصنوعی: خورشید زیباییات بر ما میتابد، چون بدون حضور تو روزهای ما تیره و تار است.
تا ببینیم روی خوبت را
از دو عالم دو دیده بردوزیم
هوش مصنوعی: ما میخواهیم تا زیبایی چهرهات را ببینیم، به همین خاطر از دو جهان، دو چشم خود را میدوزیم.
مایهٔ جان و دل براندازیم
به ز عشقت چه مایه اندوزیم؟
هوش مصنوعی: با جان و دل خود را فدای عشق تو میکنیم، اما چه چیزی از عشق تو به دست خواهیم آورد؟
همچو طفلان به مکتب حسنت
ابجد عشق را بیاموزیم
هوش مصنوعی: مانند کودکان، نزد تو بیاموزیم که عشق را همانند الفبا یاد بگیریم.
در غم عشق اگر رود سر ما
ای عراقی، برو، که بهروزیم
هوش مصنوعی: اگر در غم عشق سر ما رفت، ای عراقی، برو دنبال کار خود، چون ما حال خوبی داریم.

عراقی