گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹

ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
که رستخیز به یکباره از جهان برخاست
بدین صفت که تو آغاز کرده‌ای خونریز
چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!
بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار
طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟
چنین که من ز فراق تو بر سر آمده‌ام
گرم تو دست نگیری کجا توان برخاست؟
تو در کنار من آ، تا من از میان بروم
که هر کجا که برآید یقین گمان برخاست
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد
دل من از سر جان آستین‌فشان برخاست
عراقی از دل و جان آن زمان امید برید
که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
هوش مصنوعی: از خواب، نرگس زیبای تو بیدار شد و سرش را بلند کرد. این اتفاق باعث شد که در دل عاشقان شور و هیجان ایجاد شود.
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه جادویی در چشمان تو نهفته است که وقتی به تماشا می‌نشینم، از قلبم ناله و فریاد برمی‌خیزد.
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
که رستخیز به یکباره از جهان برخاست
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشم‌ها، دیگر خون مردم را نریزید؛ زیرا قیام و تحولی ناگهانی در جهان رخ داده است.
بدین صفت که تو آغاز کرده‌ای خونریز
چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!
هوش مصنوعی: با توجه به ویژگی‌هایی که تو از خود نشان داده‌ای و جنگ و خونریزی را آغاز کرده‌ای، چه طوفان و ویرانی از این سرزمین تیره و ناامید برخواهد خاست!
بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار
طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟
هوش مصنوعی: بیایید و زیبایی چهره‌ات را از تشنگان دریغ نکن، زیرا روش انسانی سرانجام از این دنیا سرچشمه نگرفته است؟
چنین که من ز فراق تو بر سر آمده‌ام
گرم تو دست نگیری کجا توان برخاست؟
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو در حالتی هستم که نمی‌توانم برخیزم، اگر تو دست خود را به من نرسانی، امیدی به برخاستن ندارم.
تو در کنار من آ، تا من از میان بروم
که هر کجا که برآید یقین گمان برخاست
هوش مصنوعی: تو در کنار من باش، تا من از این دنیا عبور کنم، زیرا هر کجا که بروی، یقیناً گمانی در دل دیگران خواهد ماند.
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد
دل من از سر جان آستین‌فشان برخاست
هوش مصنوعی: دل من به عشق کسی که به آغوش تو بیفتد، از تمام وجود بلند می‌شود و با شوق و علاقه، یاری می‌طلبد.
عراقی از دل و جان آن زمان امید برید
که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست
هوش مصنوعی: عراقی در دل و جانش از امید ناامید شد زمانی که چشمان مست تو از خواب عمیق بیدار شدند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1392/02/19 14:05
امین کیخا

خونریز یعنی قاتل و به لری خینی یا خونی معنی قاتل را میدهد

1392/02/19 21:05
امین کیخا

آور یعنی یقین و یقینا می شود اوری

1394/02/07 11:05
صادقی

خونریز اینجا در نقش اسم مصدر و بمعنای خونریزی آمده است.

1394/02/07 11:05
صادقی

بعبارتی همان کشتار ...