غزل شمارهٔ ۱۸۴
نیست کاری به آنم و اینم
صنع پروردگار میبینم
صبر از تو نکرد دل، والله
نیست پروای عقلم و دینم
سخنی، کز تو بشنود گوشم
خوشتر آید ز جان شیرینم
در جهان گر دل از تو بردارم
خود که بینم، که بر تو بگزینم؟
کرمی کن، گرم بخواهی کشت
هم بدان ساعدان سیمینم
با عراقی، که عاجز غم توست
خردهگیری مکن، که مسکینم
غزل شمارهٔ ۱۸۳: شود میسر و گویی که در جهان بینم؟غزل شمارهٔ ۱۸۵: مرا جز عشق تو جانی نمیبینم نمیبینم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست کاری به آنم و اینم
صنع پروردگار میبینم
هوش مصنوعی: من به این موضوعات و آن مسائل اهمیت نمیدهم و تنها آنچه را که از آفرینش خداوند میبینم، در نظر دارم.
صبر از تو نکرد دل، والله
نیست پروای عقلم و دینم
هوش مصنوعی: دل من صبر نکرد و قسم به خدا، دیگر نه نگران عقل خودم هستم و نه دینم.
سخنی، کز تو بشنود گوشم
خوشتر آید ز جان شیرینم
هوش مصنوعی: هر چه از زبان تو بشنوم، برایم دلپذیرتر است از شیرینترین چیزها.
در جهان گر دل از تو بردارم
خود که بینم، که بر تو بگزینم؟
هوش مصنوعی: اگر دل خود را از تو بگیرم، باید به چه چیزی توجه کنم یا چه کسی را انتخاب کنم؟
کرمی کن، گرم بخواهی کشت
هم بدان ساعدان سیمینم
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهی که من به تو خدمت کنم و کارهایت را انجام دهم، باید با مهربانی و محبت به من نزدیک شوی، زیرا من نیز توانایی این را دارم که در سختیها به تو کمک کنم.
با عراقی، که عاجز غم توست
خردهگیری مکن، که مسکینم
هوش مصنوعی: با کسی که برای غم تو ناتوان است، خرده نگیر، زیرا من خودم در وضعیت ضعیفی قرار دارم.

عراقی