گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۹

کجایی، ای دل و جانم، که از غم تو بجانم
بیا، که بی رخ خوب تو بیش می‌نتوانم
بیا، ببین، نه همانا که زنده خواهم ماندن
تو خود بگوی که: بی تو چگونه زنده بمانم؟
چگونه باشد در دام مانده حیران صید
ز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم
هوات تا ز من دلشده چه برد؟ چه گویم
جفات تا به من غمزده چه کرد؟ چه دانم؟
ببرد این دل و اندر میان بحر غم افگند
سپرد آن به کف صد بلا و رنج روانم
بلا به پیش خیال تو گفت دوش دل من
که: پای پیشترک نه، ز خویشتن برهانم
ز گوشه‌ای غم تو گفت: می‌خورم غم کارت
ز جانبی ستمت گفت: غم مخور که در آنم
درین غمم که: عراقی چگونه خواهد مردن؟
ندیده سیر رخ تو، برای او نگرانم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجایی، ای دل و جانم، که از غم تو بجانم
بیا، که بی رخ خوب تو بیش می‌نتوانم
هوش مصنوعی: کجایی، ای عزیزم، که درد فراق تو به جانم نشسته است؟ بیا، که بدون زیبایی تو دیگر تاب و توان ندارم.
بیا، ببین، نه همانا که زنده خواهم ماندن
تو خود بگوی که: بی تو چگونه زنده بمانم؟
هوش مصنوعی: بیا و ببین که اگر تو نباشی، چطور می‌توانم ادامه زندگی دهم. خودت بگو که بدون تو چگونه ممکن است زندگی کنم؟
چگونه باشد در دام مانده حیران صید
ز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است شکار بی‌توجهی و بی‌نوا در دام گیر کرده و حیران باشد، در حالی که امیدش از جانش بریده شده است؟ من از دوری تو به چنین حالتی رسیده‌ام.
هوات تا ز من دلشده چه برد؟ چه گویم
جفات تا به من غمزده چه کرد؟ چه دانم؟
هوش مصنوعی: عشق و حالِ درونم را از تو می‌پرسم، اما می‌دانم که هیچ‌چیز برای گفتن ندارم. نمی‌دانم چقدر به من آسیب زده‌ای و چه بر من گذشته است.
ببرد این دل و اندر میان بحر غم افگند
سپرد آن به کف صد بلا و رنج روانم
هوش مصنوعی: دل مرا بردند و در عمق دریای غم افکنده شد. آن دل را در دستانی سپردند که پر از بلاها و رنج‌ها بود و روانم نیز در عذاب است.
بلا به پیش خیال تو گفت دوش دل من
که: پای پیشترک نه، ز خویشتن برهانم
هوش مصنوعی: دیشب دل من به خاطر خیال تو گفت که از خودم دور شوم و قدمی فراتر بگذارم.
ز گوشه‌ای غم تو گفت: می‌خورم غم کارت
ز جانبی ستمت گفت: غم مخور که در آنم
هوش مصنوعی: از جایی صدای غم تو را شنیدم و گفت: می‌خورم نگران تو باشم. اما از طرف دیگر کسی گفت: نگران نباش، زیرا من در این درد و غم با تو هستم.
درین غمم که: عراقی چگونه خواهد مردن؟
ندیده سیر رخ تو، برای او نگرانم
هوش مصنوعی: در غمهای من این سوال مطرح است که عراقی چگونه به دنیا خواهد رفت. به خاطر اینکه او هنوز چهره زیبا و دلنشین تو را ندیده، برای حال او نگرانم.

حاشیه ها

1397/12/24 23:02
ابراهیم

شروع بیت ششم باید اینگونه باشد:
به لابه