گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۸

جانا، نظری که ناتوانم
بخشا، که به لب رسید جانم
دریاب، که نیک دردمندم
بشتاب، که سخت ناتوانم
من خسته که روی تو نبینم
آخر به چه روی زنده مانم؟
گفتی که: بمردی از غم ما
تعجیل مکن که اندر آنم
اینک به در تو آمدم باز
تا بر سر کوت جان‌فشانم
افسوس بود که بهر جانی
از خاک در تو بازمانم
مردن به از آن که زیست باید
بی‌دوست به کام دشمنانم
چه سود مرا ز زندگانی
چون از پی سود در زیانم؟
از راحت این جهان ندارم
جز درد دلی کزو بجانم
بنهادم پای بر سر جان
زان دستخوش غم جهانم
کاریم فتاده است مشکل
بیرون شد کار می‌ندانم
درمانده شدم، که از عراقی
خود را به چه حیله وارهانم؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا، نظری که ناتوانم
بخشا، که به لب رسید جانم
هوش مصنوعی: عزیزم، نگاهت را به من بیفکن، که به پایان راهی رسیده‌ام و به شدت احساس ضعف می‌کنم.
دریاب، که نیک دردمندم
بشتاب، که سخت ناتوانم
هوش مصنوعی: مراقب باش، که من به شدت در رنج و درد هستم، زود بیا، چون حال من بسیار بد است.
من خسته که روی تو نبینم
آخر به چه روی زنده مانم؟
هوش مصنوعی: من وقتی که چهره تو را نمی‌بینم خسته‌ام، پس به چه دلیلی باید به زندگی ادامه دهم؟
گفتی که: بمردی از غم ما
تعجیل مکن که اندر آنم
هوش مصنوعی: گفتی که: از غم ما عجله نکن در رفتن، چون من هنوز در این حال به سر می‌برم.
اینک به در تو آمدم باز
تا بر سر کوت جان‌فشانم
هوش مصنوعی: اکنون دوباره به در تو آمده‌ام تا جانم را در این راه نثار کنم.
افسوس بود که بهر جانی
از خاک در تو بازمانم
هوش مصنوعی: متأسفانه باید بگویم که برای یک زندگی بر روی این خاک هیچ راهی برای باقی ماندن از من نیست.
مردن به از آن که زیست باید
بی‌دوست به کام دشمنانم
هوش مصنوعی: مردن بهتر از زندگی‌ست در حالی که دوستی ندارم و به خواسته‌های دشمنانم پاسخ دهم.
چه سود مرا ز زندگانی
چون از پی سود در زیانم؟
هوش مصنوعی: چه بهره‌ای برای من از زندگی باقی‌است در حالی که در پی سود، ناکامی را تجربه می‌کنم؟
از راحت این جهان ندارم
جز درد دلی کزو بجانم
هوش مصنوعی: از آسایش و خوشی‌های این دنیا جز درد و غمی ندارم که به جانم رسیده است.
بنهادم پای بر سر جان
زان دستخوش غم جهانم
هوش مصنوعی: من پایم را بر سر جان گذاشته‌ام، زیرا به خاطر غم و اندوه این جهان به شدت آزردم.
کاریم فتاده است مشکل
بیرون شد کار می‌ندانم
هوش مصنوعی: مشکلی برای ما پیش آمده است که نمی‌دانم چگونه باید آن را حل کنم.
درمانده شدم، که از عراقی
خود را به چه حیله وارهانم؟
هوش مصنوعی: من گیج و درمانده‌ام و نمی‌دانم چطور می‌توانم از این وضعیت سخت و خطرناک نجات پیدا کنم.