گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶

هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم
هر نفس دردی ز دوران می‌کشم
خون دل هر دم دگرگون می‌خورم
جام غم هر شب دگرسان می‌کشم
باز دست غم گریبانم گرفت
گرچه بر افلاک دامان می‌کشم
جور دلدار و جفای روزگار
گرچه دشوار است، آسان می‌کشم
از پی عشق پری رخساره‌ای
زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم
جور بین، کز دست دوران دم به دم
ساغر پر زهر هجران می‌کشم
چون ننالم از جفای ناکسان؟
کین همه بیداد ازیشان می‌کشم
تا نباید دیدنم روی رقیب
هر نفس سر در گریبان می‌کشم
با خیال دوست همدم می‌شوم
وز لب او آب حیوان می‌کشم
تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب
مهر او در رشتهٔ جان می‌کشم
نازنینا، ناز کن بر جان من
ناز تو چندان که بتوان می‌کشم
از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی
وین همه محنت پی آن می‌کشم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم
هر نفس دردی ز دوران می‌کشم
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر زیبایی‌ها احساس درد می‌کنم و هر دم از سختی‌های زندگی رنج می‌برم.
خون دل هر دم دگرگون می‌خورم
جام غم هر شب دگرسان می‌کشم
هوش مصنوعی: هر لحظه با دل‌زخمی جدیدی مواجه می‌شوم و هر شب، نوشیدن غم‌های تازه‌ای را تجربه می‌کنم.
باز دست غم گریبانم گرفت
گرچه بر افلاک دامان می‌کشم
هوش مصنوعی: غم دوباره به سراغم آمده است، هرچند که سعی می‌کنم خود را به آسمان و خوشی‌ها برسانم.
جور دلدار و جفای روزگار
گرچه دشوار است، آسان می‌کشم
هوش مصنوعی: عذاب و سختی‌های ناشی از رفتار معشوق و بی‌رحمی‌های روزگار هر چند که به نظر سخت می‌آید، اما من به راحتی این مشکلات را تحمل می‌کنم.
از پی عشق پری رخساره‌ای
زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق یک چهره زیبا، هر لحظه از دیوانگی و شیدایی رنج می‌برم.
جور بین، کز دست دوران دم به دم
ساغر پر زهر هجران می‌کشم
هوش مصنوعی: من به خاطر بی‌عدالتی زمان، همواره نوشیدنی پر از زهر جدایی را می‌نوشم.
چون ننالم از جفای ناکسان؟
کین همه بیداد ازیشان می‌کشم
هوش مصنوعی: چرا از ظلم و ستم افرادی که به من نیکی نکرده‌اند، شکایت کنم؟ زیرا تمام این بی‌عدالتی‌ها را از سوی آن‌ها تحمل می‌کنم.
تا نباید دیدنم روی رقیب
هر نفس سر در گریبان می‌کشم
هوش مصنوعی: هر لحظه که حس می‌کنم رقیبم را می‌بینم، به خاطر غم و اندوه این دیدار سرم را در گریبان پنهان می‌کنم.
با خیال دوست همدم می‌شوم
وز لب او آب حیوان می‌کشم
هوش مصنوعی: من با یاد دوست تسلی پیدا می‌کنم و از لب او، جان تازه‌ای می‌گیرم.
تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب
مهر او در رشتهٔ جان می‌کشم
هوش مصنوعی: بدن من مانند سوزن شده است، تا اینکه روز و شب عشق او را در جانم می‌تابانم و احساس می‌کنم.
نازنینا، ناز کن بر جان من
ناز تو چندان که بتوان می‌کشم
هوش مصنوعی: ای نازنین، بر دل من با لطافت رفتار کن، تا جایی که بتوانم تحمل کنم.
از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی
وین همه محنت پی آن می‌کشم
هوش مصنوعی: من از تو چیزی دیده‌ام که نمی‌توانم درباره‌اش صحبت کنم و به همین دلیل تمام این درد و رنج را تحمل می‌کنم.

حاشیه ها

1403/04/10 14:07
یوسف شیردلپور

وای که چقدر این شعر وغزل زیباست پرمعنای، وچقدر آشناست در عاشقی که این شعر را درک کند انگار بیت به بیتش را درتمام مراتب و مراحل زندگی ام مرور کرده وجستم و پی می‌آید هردم روح شاعرش شاد  نامش بلند باد استاد شجریان  اجرای خصوصی شهید عشق

روستای تیاقلهک جنگهای هیرکانی شمال واین اجرای بی نظیر 💛💛🥰🥰💐🖐️✋