گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۴

بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بی‌روی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم
تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم
کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی
ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
هوش مصنوعی: به من نگاه کن، زیرا من عشق آواره‌ای هستم و غیر از تو هیچ دلدار و آرامشی ندارم.
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بی‌روی تو گلهای چمن خار شمارم
هوش مصنوعی: وقتی که غم عشق تو به دل من نفوذ کرد و مانند خاری در پایم شد، دیگر نمی‌توانم زیبایی و شادی‌های زندگی را ببینم و همه چیز را فقط به چشم خار می‌بینم.
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم
هوش مصنوعی: نه قدرتی دارم که از غم تو صبر کنم، و نه وقتی پیش می‌آید که بتوانم یک نفس با تو باشم.
تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم
هوش مصنوعی: تا شام فرارسد، از غم تو، به شدت می‌گریم، شاید صدای نالهٔ غمگین من به گوش تو برسد.
کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی
ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم
هوش مصنوعی: دل مسکین عراقی را کمتر آزار بده، وگرنه به خدا قسم، دست به دادخواهی بلند خواهم کرد.